Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
standard error of estimate
خطای معیار براورد
Other Matches
error of estimate
خطای براورد
standard error
خطای استانده
standard error
خطای معدل
standard error
خطای معیار
standard error
خطای پایه
standard error
خطای استاندارد
standard error of mean
خطای معیار میانگین
standard error of measurement
خطای معیار اندازه گیری
standard error of difference
خطای معیار تفاوت
estimate
تخمین
estimate
براورد کردن
estimate
ارزیابی
estimate
براوردکردن تخمین زدن
estimate
اعتبار
estimate
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimate
براورد کردن براورد
estimate
تخمین زدن
estimate
ارزیابی تخمین
estimate
تخمین زدن ارزیابی کردن
estimate
تخمین تقویم
estimate
دیدزنی
over estimate
زیاد براوردکردن
over estimate
بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
to estimate something
[at]
تخمین زدن چیزی
[به]
estimate
قیمت شهرت
estimate
براورد
intelligence estimate
براورد اطلاعات
staff estimate
براورد ستادی
cost estimate
براورد هزینه
cost estimate
تخمین مخارج
second revised estimate
براورد تجدید نظر شده دوم
rough estimate
براورد تقریبی
regression estimate
تخمین رگرسیون
unbiased estimate
تخمین بدون تورش
unbiased estimate
براورد ناسودار
unbiased estimate
براوردنااریب
regression estimate
براورد رگرسیون
point estimate
براورد نقطهای
intelligence estimate
براورداطلاعاتی
interval estimate
براورد فاصلهای
conservative estimate
براورد محافظه کارانه
parametric estimate
تخمین تقریبی
parametric estimate
براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
biased estimate
براورد سودار
estimate of costs
تخمین مخارج
estimate of the situation
براورد وضعیت
commander's estimate
براورد فرماندهی
Can you give me an estimate?
ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
estimate
[quote]
براورد
[تخمین]
[اقتصاد]
command budget estimate
براورد بودجه یکان
pre design estimate
براورد مقدماتی طرح
command budget estimate
براوردبودجه
A rough (crude)estimate.
حساب سر انگشتی
standard
سنجه
standard
معمولی
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard
اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard
طبیعی یا معمولی
standard
نمونه قانونی
standard
استاندارد
standard
استاندارد همگون
standard
مرسوم
standard
متداول
standard
نشان پرچم
standard
متعارفی
standard
مقرر قانونی
standard
قالب
standard
الگو
standard
معیار
standard
متعارف
standard A
استانداردA
standard
نمونه قبول شده معین
standard
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard
کالای جانشین رزمی
standard
نورم مقیاس
standard
یکسان معیار
standard
همگون یکنواخت یکجور
standard
همشکل
standard
همسان
standard
قانونی
standard
عیار قانونی استاندارد مقرر
standard
قسمت ساکن دستگاه
standard
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard
استانده
standard
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
gold standard
واحد طلا
frequency standard
استاندارد فرکانس
magnetic standard
اهنربای استاندارد
floor standard
چراغ پایه دار
floor standard
لامپ پایه دار
gold standard
پایه طلا
standard bar
میله استاندارد
paper standard
پول رایج مملکت
escort of the standard
گارد پرچم
gold standard
نظام پولی طلا
standard interface
رابط استاندارد
inductance standard
متعارف اندوکتانس
inductance standard
اندوکتانس
de facto standard
سسهای اعتبار به آن ندارد
standard gauge
اندازه معمولی
standard function
تابع استاندارد
living standard
سطح زندگی
standard form
صورت متعارف
standard interface
واسطه استاندارد
standard feature
خصیصه متعارف
gold standard
نظام پایه طلا
standard item
اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard deviation
انحراف معیار
ST0 standard
استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
silver standard
استاندارد نقره
silver standard
واحد پول نقره
standard score
نمره معیار
secondary standard
استاندارد ثانویه
standard resistor
مقاومت استاندارد
resistance standard
مقاومت استاندارد
primary standard
استاندارد اولیه
portable standard
چراغ ایستا
portable standard
چراغ مطالعه
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
standard atmosphere
اتمسفر استاندارد
standard atmosphere
اتمسفر
standard bar
میله معمولی
standard costs
هزینههای نرمال
standard costs
هزینههای استاندارد
escort of the standard
گارد محافظ پرچم
standard conditions
شرایط متعارفی
standard condition
شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard condition
شرایط استاندارد
standard compass
قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard cell
پیل استاندارد
standard candle
شمع استاندارد
standard brick
اجر معمولی
standard bred
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
per standard compass
برحسب قطب نمای استاندارد
standard class
درجه استاندارد
standard trench
سنگر معمولی
standard time
زمان رسمی
standard time
زمان استانده
standard time
ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time
وقت بین المللی
standard subroutine
زیرروال متعارف
standard stimulus
محرک معیار
standard specification
مقررات استاندارد
american standard
Interchange forInformation Code
american standard
کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
standard specification
دستورات استاندارد
standard solution
محلول استاندارد
standard section
پروفیل استاندارد
standard rudder
51 درجه سکان
standard rate
نرخ استاندارد
system standard
معیار سیستم
system standard
استانداردسیستم
standard lens
نفراستاندارد
wage standard
دستمزد استانده
standard bearer
پرچم دار
standard bearer
علمدار
standard bearer
پیشوا
standard bearers
پرچم دار
standard bearers
علمدار
standard bearers
پیشوا
double standard
قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
double standard
نظام دو معیاری
standard of living
سطح زندگی
standard of living
استاندارد زندگی
standard of living
معیار زندگی
basic standard
استاندارد اولیه
standard load
بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
calibrating standard
تنظیم شده به صورت استاندارد
calibration standard
اندازه کالیبراسیون
calibration standard
استانداردتنظیم
standard price
قیمت پایه
standard language
زبان متعارف
standard price
قیمت استاندارد
standard pitch
گام استاندارد
standard penetration
ازمایش نفوذی استاندارد
standard ohm
اهم استاندارد
standard motor
موتوراستاندارد
standard load
بار تنظیم شده
standard measure
اندازه استاندارد
standard pascal
پاسکال استاندارد
standard method
روش استانده
bimetallic standard
پایه پولی دو فلزی
standard metre
متر قانونی یا قبول شده
standard motor
موتور معمولی
current standard cost
مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
current standard cost
هزینه استاندارد و مورد قبول
standard temperature and pressure
شرایط متعارفی
standard temperature and pressure
شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
data encyption standard
استاندارد حفافت داده
standard poker hands
استانداردبرهایدستی
standard temperature and pressure
شرایط استاندارد
Industry Standard Architecture
استاندارد برای باس در IBMPC یا سازگار با آن
standard lamps
[British]
چراغ های پایه دار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com