Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
state of alert
وضعیت امادگی
state of alert
وضعیت هوشیاری
state of alert
وضعیت اماده باش یکان
Other Matches
national
[state, federal state]
<adj.>
حکومتی
national
[state, federal state]
<adj.>
دولتی
on the alert
گوش بزنگ
alert
به گوش
alert
مراقب
alert
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alert
وضعیت یک شی مشخص که یک اخطار را کنترل میکند
alert
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert
اعلام خطر گوش به زنگ هشیار
alert
اماده باش
alert
گوش بزنگ
alert
تابلوی اخطار روی صفحه نمایش برای آگاهی دادن به کاربر
alert
هوشیار
alert
موافب زیرک
alert
اعلام خطر اژیرهوایی
on the alert
موافب
alert
بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن
air alert
اماده باش هوایی
ramp alert
اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
red alert
حالت آماده باش
red alert
آژیر خطر فوری
ramp alert
اماده باش روی رمپ
deck alert
اماده باش عرشه
strip alert
اماده باش روی باند فرود
deck alert
حالت اماده باش در روی عرشه
ground alert
اماده باش زمینی هواپیماها
ground alert
اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
strip alert
اماده باش 5 دقیقهای
alert station
ایستگاه اعلام خطر
alert station
ایستگاه اماده باش
airborne alert
اماده باش به طریق هوابرد وسایل اعلام خطر نصب شده روی هواپیما
alert box
پنجره یا جعبه هشدار
alert force
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
To keep ones ear to the ground . To be on the alert .
گوش بزنگ بودن
air alert warning
اعلام اماده باش هوایی اعلام خطر یا اماده باش هوایی
state-
حال
the state
effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
state-
وضعیت
state-
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state-
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state-
وضعیت چیزی
what state
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
two state
دو حالتی
to keep state
خود را گرفتن
to keep state
شان یا مقام خودراحفظ کردن
to be in a state of f.
پیوسته درتغییربودن
to be in a state of a
هراسان بودن
to be in a state of a
بیم داشتن
corresponding state
حالت متنافر
state-
تعیین کردن وقرار دادن
state
توضیح دادن
state
ایالت کشوری
state
دولتی
state
سیاسی رسمی وضع
state
مقام ورتبه
state
ابهت
state
افهار کردن وتصریح کردن
state
تعیین کردن وقرار دادن
state
حال
state
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state
مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state
وضعیت چیزی
state
کشور
state
جزء به جزء شرح دادن
state
افهار داشتن افهارکردن
state
تعیین کردن حال
state
چگونگی
state
کیفیت
state
دولت استان
state
ملت
state
جمهوری کشور
state
ایالت
state
کشوری
state
دولتی حالت
state
دولت
state
حالت
state
وضعیت
state-
کشور
state-
جمهوری کشور
state-
ایالت
state-
کشوری
state-
دولتی حالت
state-
دولت
state-
افهار داشتن افهارکردن
state-
حالت
state-
مقام ورتبه
state-
سیاسی رسمی وضع
state-
دولتی
state-
ایالت کشوری
state-
دولت استان
state-
جزء به جزء شرح دادن
state-
کیفیت
state-
افهار کردن وتصریح کردن
state-
ابهت
state-
ملت
state-
تعیین کردن حال
state-
توضیح دادن
state-
چگونگی
state of being cheated
غبن
state prison
زندان دولتی
state of war
حالت مخاصمه
state property
دارائی دولت
state property
اموال عمومی
state religion
مذهب رسمی
state road
شاهراه
state socialism
سوسیالیسم دولتی
state midicine
سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state of being cheated
مغبونیت
state of equilibrium
حالت تعادل
state of grace
تائید
state of the realm
طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state ownership
مالکیت دولتی
state of the art
جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state planning
برنامه ریزی دولتی
state prison
زندان ایالتی
state of stress
حالت تنش
state of siege
حالت محاصره
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state of rest
حالت ساکن
state of purity
طهارت
state of in her itance
ملک یا دارایی قابل توارث
state of grace
توفیق
state midicine
سیستم پزشکی ملی
state lamb
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state criminals
مقصرین سیاسی
state affairs
امور مملکتی
sending state
کشور فرستنده
state college
دانشکده دولتی
state chicken
در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state bank
بانک دولتی
state bank
بانک استان
state attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state aid
کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
solid state
حالت جامد
state enterprise
بنگاه دولتی
state enterprise
مالکیت دولتی
stable state
حالت پایا
spin state
حالت اسپین
state criminals
مجرمین سیاسی
state diagram
نمودار حالات
state hood
حالت وشرایط ایالات امریکا
state hood
ایالتی
sending state
کشور اعزام کننده پرسنل
soild state
حالت جامد
state guard
ارتش ایالتی
sol state
حالت سولی
state craft
سیاستمداری
state guard
نیروی نظامی ایالتی
state government
دولت مرکزی
state function
تابع حالت
state flower
گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state equation
معادله حالتی
solid state
نیمه هادی
state stress
وضعیت تنش
waiting state
وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
wait state
وضعیت انتظار
wait state
حالت انتظار
wait state
1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
unpolarized state
حالت ناقطبیده
unstable state
حالت ناپایا
two state variable
متغییر دو حالتی
two state jump
جهش دو حالتی
two state circuit
مدار دو حالتی
two state algebra
جبر دو حالتی
transition state
حالت گذار
totaliarian state
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
totaliarian state
دولت توتالیتر
to state one's opinion
افهارعقیده کردن
war state
دولت جنگی
war state
دولت نظامی declaration preventivetotal
quantum state
حالت کوانتومی
[فیزیک]
[شیمی]
belonging to the state
<adj.>
حکومتی
belonging to the state
<adj.>
دولتی
lie in state
<idiom>
بعداز مرگ دیدن جسد
state of mind
وضعیتوشرایطدریکلحظه
state of affairs
شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
head of state
ملکهیارئیسجمهور
head of state
پادشاه
State Department
وزارت برون مرز
State Department
وزارت امور خارجه
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
zero wait state
وضعیت یک وسیله
three state logic
: بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
three state logic
دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
stationary state
تعادل درحالت سکون
stationary state
وضعیت سکون
state's evidence
گواه جنایی
state's evidence
گواه دادگاه جنایی
state's attorney
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state vector
بردار حالت
state vector
بردار وضعیت
state vector
بردار حلات
state university
دانشگاه دولتی
state university
دانشگاه ایالتی
state to which one belongs
دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
state tiger
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state table
جدول حالات
state succession
تعویض دولتهابه طور متوالی
stationary state
حالت ایستاده
steady state
حالت دائمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com