English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
stone reserve ذخیره سنگ
Other Matches
with reserve بقید احتیاط
reserve عضو علی البدل
reserve کتمان حقیقت
reserve قید شرط
reserve نگهداشتن
reserve ذخیره کردن اختصاص دادن
I'd like to reserve ... می خواهم یک ... رزرو کنم؟
under reserve تحت تضمین
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to have something in reserve چیزی درچنته داشتن
reserve ذخیره کردن
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve پس نهاد
reserve کنار گذاشتن
reserve پس نهاد کردن
reserve نگه داشتن اختصاص دادن
reserve اندوختن اندوخته
reserve ذخیره
reserve احتیاط یدکی
reserve توداربودن
reserve مدارا
reserve اندوخته
reserve رزرو کردن
reserve احتیاط
reserve از پیش حفظ کردن
rolling reserve امادذخیره دم دست وهمیشه حاضر در پای کار
payment under reserve پرداخت تحت تضمین
reserve buoyancy جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
paper in reserve کاغذذخیرهای
reserve parachute چترذخیرهای
ready reserve ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
reflex reserve پس مانده بازتاب
reserve accumulator انباره کمکی
central reserve سکوی میانی
capital reserve اندوخته سرمایه
capital reserve ذخیره سرمایه
reserve buoyancy حجم بالاتر از خط ابخور ناو
central reserve سکوی وسط
operational reserve ذخیره عملیاتی
floating reserve نیروی ذخیره احتیاط متحرک
floating reserve احتیاط سیال
gold reserve اندوخته طلا
reserve stock موجودی ذخیره
equipment reserve ذخیره تجهیزاتی
liability reserve ذخیره بدهیها
tactical reserve احتیاط تاکتیکی
tactical reserve نیروهای احتیاط تاکتیکی
mobile reserve احتیاط متحرک
national reserve اندوختگاه ملی
national reserve پاستگاه ملی
nature reserve اندوختگاه طبیعی
nature reserve اندوختگاه نیادی
operational reserve احتیاط عملیاتی
general reserve احتیاط عمومی
reserve center مرکز احتیاط
reserve center مرکز اموزش احتیاط
reserve force نیروی احتیاط
reserve fund سرمایه احتیاطی
reserve fund وجوه ذخیره
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
reserve mobilization بسیج احتیاطها
reserve mobilization بسیج نیروهای احتیاط
reserve officer افسر وفیفه
reserve officer افسر احتیاط
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
reserve price اخرین بها
reserve price بهای قطعی
reserve price قیمت پایه در حراج
reserve price قیمت نهایی بهای قطعی
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
army reserve احتیاط نیروی زمینی
army reserve قسمت احتیاط نیروی زمینی
battle reserve ذخیره جنگی
reserve fund وجوه اندوخته
Could you reserve a room for me? آیا میتوانید اتاقی برای من رزرو کنید؟
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
reserve price قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
battle reserve احتیاط جنگی
reserve curreny پول ذخیره
rolling reserve اماد ذخیره غلطان
reserve curreny ارز ذخیره
reserve echelon رده احتیاط
reserve stock اماد ذخیره
reserve components قسمتهای احتیاط ارتش
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
fractional reserve banking روش مبتنی بر ذخیره جبران کسری در امریکا در ازای هرصد دلاری که مشتریان دربانک می گذارد
fuel reserve tank مخزن ذخیره سوخت
federal reserve system نظام فدرال رزرو
federal reserve system سیستمی که به موجب ان
industrial reserve army ارتش ذخیره صنعتی
reserve army of unemployed سپاه ذخیره بیکاران
auction sale without reserve فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
federal reserve system سیستم ذخیره فدرال
army reserve command فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
reserve army of unemployed ارتش ذخیره بیکاران
strict nature reserve اندوختگاه طبیعی بازداشته
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
stone a عصرحجر
stone a عصرسنگ
stone saw اره سنگبری
stone سنگسارکردن
stone هسته دراوردن از تحجیرکردن
stone سنگ قیمتی
through stone سنگ سرتاسری
To stone someone . کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
stone سنگ میوه سنگی
stone هسته
stone سنگ
white stone مهرهسفید
heart of stone <idiom> شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
cast the first stone <idiom> همیشه آماده جنگیدن است
stone blind کاملا کور
stone ballast مصالح شکسته سنگی
To kI'll two birds with one stone با یک تیر دونشان زدن
stone anchor سنگ مهاری
stone-cold بسیارسرد
lithographic stone سنگچاپزغالی
stone deflector منحرفکنندهسنگی
square stone سنگ بادبر
springer stone نخستین رگ پاطاق
sepulchral stone سنگ قبر
foundation stone سنگبنا
rolling stone <idiom> ستاره سهیل
stone-broke <idiom> آه دربساط نداشتن
stone steps پلهسنگی
bladder stone سنگ مثانه [پزشکی] [بیماری]
sand stone ماسه سنگ
sepulchral stone سنگ گور
knee-stone زانوزن
head-stone سنگ قبر
date-stone [سنگ ترکیب شده در دیوار که تاریخ ساخت آن بنا در آن قید شده است.]
corner-stone سنگ نبش
knee-stone سنگ لچکی
arch-stone سنگ طاق
cast stone سنگ مصنوعی
cap-stone سنگ نعل درگاه
boundary-stone کتیبه
boundary-stone لوح
Bath Stone سنگ آهک دانه ای
angle-stone سنگ نبش
altar-stone [سنگ رویه فوقانی محراب]
stone broke لات بی پول
stone tongs گاز انبر سنگبری
stone pictching سنگ فرش
stone mason سنگ کار
stone man بعداپرسیده شود
stone lining پوشش سنگی
stone lining روکش سنگی
stone lily سنگواره سوسنیان
stone fruit میوه الویی
stone fruit میوه هسته دار
stone floor سطح سنگفرش شده روسازی سنگفرش
stone pitching سنگ فرش
stone pit کان سنگ
stone ware سفالینه بسیار سخت
stone river رود سنگ
stone work کار سنگی
stone quarry معدن سنگ
stone work ساختمان سنگی بنایی با سنگ
stone pit محل بدست اوردن اطلاعات اجر
stone pit سنگ کنی
stone pit معدن سنگ
stone dust گرد سنگ
stone dust خاک سنگ
trass stone سنگ تراس
trass stone سنگ سیمان طبیعی
precious stone سنگ قیمتی
black stone مهرهیسیاه
stone broke کاملا ورشکست
stone breaker سنگبر
stone break کاسرالحجر
stone break یکجور گیاه که در سنگ میروید
stone boiling جوشاندن بوسیله سنگ داغ سنگ جوش
to stone to death سنگسارکردن
to peg a stone سنگ انداختن
stone cutter سنگبر
stone cutter حجار
stone coal زغال سنگ خشک یا خالص
stone chisel قلم سنگتراشی
stone work جایگاه سنگ تراشی
stone chat چکچکی
stone carving سنگتراشی
the stone was worn سنگ ساییده
the stone was worn شد
stone block قالبسنگ
rotten stone سنگ جلا
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
cut stone سنگ تراش
curling stone سنگ مخصوص بازی بولینگ روی چمن
crushed stone سنگریزه
crushed stone سنگ شکسته
corner stone سنگ بنا
corner stone پایه
corner stone بنیاد اساس
corner stone سنگ کنج
corner stone سنگ سوک
cut stone سنگ تراش دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com