English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
symbol table جدول نمادها
symbol table جدول علامت
symbol table جدول نمادها جدول نمادی
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . با مشت کوبیدن روی میز
symbol نشانه یا تصویری که معرف چیزی است
symbol نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی در نمودار
symbol لیست بر چسب ها و نام ها در کامپایلر یا اسجلر که مربوط به آدرس آنها در برنامه که ماشین است
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
symbol رمز اشاره شاخص
symbol سمبل
symbol علامت نمون
symbol مظهر
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
symbol رمز اشاره
symbol بصورت سمبل دراوردن
symbol نشان
symbol علامت
symbol رقم
symbol نماد
symbol نشانه
symbol اشاره
symbol رمز
aiming symbol ی که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
appropriation symbol کد بودجه
accounting symbol علایم مشخصه حساب
external symbol علامت خارجی
decision symbol علامت تصمیم
abstract symbol نماد بی مسما
special symbol نماد ویژه
distinguished symbol نماد متمایز
annotation symbol علامت حاشیه نویسی
status symbol علامت مقام
status symbol نماد منزلت
flowchapt symbol نماد روند نما
flowchart symbol نماد نمودار گردشی
flowcharting symbol علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
variable symbol نماد متغییر
connector symbol علامت اتصال
composite symbol علامت ترکیبی
universal symbol نماد همگانی
base symbol علایم قراردادی مبنا
authority symbol نماد قدرت
appropriation symbol کد اعتبار
status symbol نشانهی شان و اعتبار
shorthand symbol مخفف
tracking symbol علامت کوچکی روی صفحه نمایش تصویر که محل مکان نما را نشان میدهد
term symbol نشانه جمله طیفی
nonterminal symbol نماد غیر پایانی
phallic symbol نماد قضیب
symbol manipulation دستکاری نمادها
Symbol font نوع نوشتار Trve Type در ویندوز که حاوی تمام نشانه ها و حروف یونانی است
processing symbol علامت پردازش
special symbol نماد خاص
punctuation symbol نماد نقطه گذاری
terminal symbol نماد پایانی
mnemonic symbol نماد حفظی
terminal symbol علامت پایانی
tracking symbol نماد پیگردی
logic symbol نماد منطقی
logic symbol علامت منطقی
terminating symbol نماد پایان بخش
logical symbol علامت منطقی
symbol stringe رشته نمادی
symbol substitution test ازمون جانشین سازی نمادها
symbol arrangement test ازمون نمادارایی
symbol digit test ازمون نماد- رقم
token [symbol, abbreviation] مخفف
It is not much of a reputation (status symbol) for one. اینهم برای آدم شهرت نشد
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
input output symbol علامت ورودی- خروجی
predefined process symbol نماد فرایند از پیش تعریف شده
predefined process symbol علامت فرایند از پیش تعریف شده
kahn's test of symbol arrangement ازمون نماد ارایی کان
the Green Dot® [recycling symbol] علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
get table بدست اوردنی
two way table جدول دو سویی
look up table جدول مراجعهای
table saw تابلونمایشگر
get table دست یافتنی
inner table میزداخلی
table look up مراجعه به جدول
the f. of a table باید
the f. of a table بطوریکه
table look up جستجوی جدول
table فهرست
table طرح کردن
table لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
Could we have a table outside? آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table به صورت جدول دراوردن
table در فهرست نوشتن
table به جدولی انتقال دادن
table از دستور خارج کردن
table معوق گذاردن
table روی میز گذاشتن
table میزبازی
table لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table کوهمیز
table تو گذاردن
table جدول
table لیست
table لوح جدول
table ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table میز
table مطرح کردن
table مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table سفره
under the table <idiom> زیرمیزی
table خوان
table point جدول امتیازها
table set وسیله رومیزی
table set دستگاه میزی
table talk صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
tier table میز کوچک
tide table نمودار جزر ومد یاکشند
table utility برنامه کمکی جدولی
table spoon قاشق سوپ خوری
table spoonful قاشق سوپخوری
tide table جدول کشند
table of precedence صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
table flap قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table d'hote خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
table comparator مقایسه کننده نوارها
table waters ابهای معدنی سر سفره
table water سفره اب زیر زمینی
table beet چغندر
multiplication table جدول ضرب [ریاضی]
table instrument وسیله رومیزی
table lamp لامپ استاندارد
table of organization جدول سازمان
table of equipment جدول ساز و برگ
table of distribution جدول تقسیم اماد
table of distribution جدول توزیع
table linen دستمال سفره
table of authorities جدول اولیا امور
table of allowance جدول سهمیه مجاز
table money فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table linen رومیزی
table land زمین هموار
table ware لوازم میز یا سفره
trestle table میز سهپایه
wait table <idiom> سرو کردن غذا
feed table صفحهعلوفه
extending table میزبازشو
Could we have a table on the terrace? آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
computer table میزکامپیوتر
Could we have a table in the corner? آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
truth table جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
lay the table چیدن میز
where is my place at the table جای من در سر میز کجاست
outer table تختهخارجی
printer table میزچاپگر
table manners روشغذاخوردنفردی
Lift up the table. سرمیز رابلند کن
pin-table صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
league table جدوللیگ
dinner table میزغذاخوری
dining table میزغذاخوری
bargaining table جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
table mixer توپتنیسرویمیز
table extension صفحهانقراض
table cut تراشتختهای
virtual table جدول مجازی
vigenere table جدول رمز وی گنر
the leg of the table پایه میز
corbel-table [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
earth-table رج بنا
truth table جدول صحت
truth table جدول درستی
trivet table میز سه پایه
transfer table میز انتقال
training table میز ناهارخوری در اردو
to rap on the table دست یا چیز دیگری روی زمین
to lay on the table بوقت دیگر موکول کردن
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
time table جدول زمان بندی
time table جدول زمانی
communion-table [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
truth table دو مقدار
table carpet فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
type table نوع جدول تیر
type table نوع جدول سازمان
altar-table میز مقدس در کلیسا
basement-table [پی را روی زمین ساختن]
turn table سینی گردش درسمت
turn table میز سمت
turn table میز چرخش
truth table جدول درستی جذول صحت
truth table روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
truth table در جبر بولی
tide table جگول جزر و مد
table tomb گورصندوقی وتخت
gaming table میزقمار
earth table رج بنا
earth table سنگ رگی
drip table میز چکانش
drilling table میز مته کاری
drawing table میز نقشه کشی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com