English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English Persian
the human race بشریت
the human race نوع بشر
Search result with all words
human race بشریت
Other Matches
human انسانی
human دارای خوی انسانی
human وابسته بانسان
human being ادمی
human being انسان
human right حق بشر
non human غیر متعلق به نژاد انسان
non-human غیر انسانی
non-human غیر متعلق به نژاد انسان
non human غیر انسانی
human biometric زیست سنجی انسانی
human beings ادمی
human factor عامل انسانی
human factor عوامل انسانی
human engineering مطالعهای مربوط به طراحی محصولاتی که برای استفاده انسانها اسانتر و راحتتر میباشد
human capital سرمایه انسانی
human nature ماهیت آدم
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
A human being should have humanity . <proverb> آدمى را آدمیت لازم است .
The human body بدن انسان
human ecology بوم شناسی انسانی
human factor فاکتورهای انسانی ضریب مربوط به خطای انسانی
human beings انسان
human skill مهارت انسانی
human nature فطرت
in human shape بصورت یا
in human shape انسان
To err is human. <proverb> بشر جایزالخطاست .
the human intellect عقل
human rights حقوق بشر
human nature طبیعت انسان
human language زبان بشری
human denture دندانانسان
human kind نوع بشر
human resources منابع انسانی
human kind جنس ادمی
human movement حرکت انسان
it transcends human reason ماورای عقل ........
milk of human kindness مهربانی طبیعی بشر
human rights commission کمیسیون حقوق بشر
it transcends human reason بالاترازعقل بشراست
investment in human capital سرمایه گذاری در نیروی انسانی
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
human factors engineering مهندسی عوامل انسانی
human oriented language زبان ارایش یافته بشری
bill of human rights اعلامیه حقوق بشر
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
universal declaration of human rights اعلامیه جهانی حقوق بشر
The human brain is a complex organ . مغز انسان عضو پیچیده یی است
Madrklmh that every human being is conscious knowledge مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد
race مسابقه
race سرسره ریل
race اسب دوانی
race ریل لغزنده
race طبق ه
race قوم
race طایفه
race نسل تبار
race نژاد
race دویدن
race دوران مسیر
race دور
race گردش
race طوقه لغزنده
race سینی لغزنده
race مسابقه دادن بسرعت رفتن
race course میدان مسابقه
race وضعیت خطا در یک مدار دیجیتا که وضعیت یا خروجی مدربستگی به زمان بندی دقیق بین سیگنالهای ورودی دارد.
race مسابقه سرعت
race قاب
race نهر
race ابراهه
race جوی
race جدار
road race دو ماراتون
the hu man race نوع بشر
the hu man race نژادانسان
the black race نژاد سیاه
tail race کانال هدایت اب از توربین به خارج
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
selling race مسابقه فروش اسب
sack race مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
row a race مسابقه کرجی رانی دادن
selling race مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
the white race نژادسفید
the white race نژادابیض
race meeting برگزاریچنددورمسابقهاسبدوانیدریکدورمسابقه
rat race <idiom> رها کردن ،تنها گذاشتن
A hurdle race . مسابقه دو با مانع
arms race مسابقه تسلیحاتی
to time a race وقت مسابقهای را نگاه داشتن
to run a race در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
to row a race در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to ride a race در اسب دوانی شرکت کردن
race relations روشیکهافراددرمسابقهبایکدیگررابطهدارند
tide race جذر و مد سریع اب دریا
relay race دو امدادی
figure race مسابقه اتومبیلرانی درمسیری بشکل 8 لاتین
master race نژاد برتر
maiden race مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
conditional race مسابقه مشروط با ارابه
he has run his race است
horse race مسابقه اسب دوانی
head race کانال هذایت اب به توربین
head race تنوره اسیاب
he has run his race خودراپیموده
drag race مسابقه اتومبیلرانی سرعت
endurance race مسابقه استقامت
he has run his race دوره
harness race مسابقه ارابه رانی
front race پیشتازی
endurance race مسابقه اتومبیلرانی استقامت
race walking مسابقه راهپیمایی
foot race مسابقه راهپیمایی
flat race مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
match race مسابقه دو بین دو نفر
hurdle race اسب دوانی با پرش از موانع
claiming race مسابقه اسبهای هم قیمت
produce race مسابقه بین اسبهایی که هنوزکره نداشته اند
race card برنامه اسب دوانی
rat race عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
race condition حالت نامعینی که به هنگام عملکرد همزمان ددستورالعملهای دو کامپیوتربوجود می اید و امکان شناخت این مسئله که کدام یک از انها ابتدا تمام خواهند شدوجود ندارد
race glass دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
race ring سینی دوار
race ring طوقه سرسرهای
race ring رینگ و پایه مسلسل
post race مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
bearing race جدار یاتاقان
mill race اب اسیاب
mill race جوی اسیاب
race ring رینگ لغزنده سرسره لغزنده طوقه دوار
nursey race مسابقه اسبهای 2 ساله
obstacle race مسابقه دو با پرش موانع
race horse اسب مسابقه
currency depreciation race تجدید نظر در قیمت پول جاری
currency depreciation race تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
optional claiming race مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
Slow but sure wins the race. <proverb> پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
to poach a start in race بدون حق در مسابقه دوازدیگران جلو زدن
to poach a start in race نا بهنگام پیش افتادن
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
weight for age race مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
middle distance race دو نیمه استقامت 008 تا0051 متر
Adegenerate ( decadent ) race . نژاد فاسد
To win the match(race,contest). مسابقه رابردن
slow and steady wins the race اسب تازی دوتک روبشتاب شتراهسته میرودشب وروز
interface human machine interface امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com