English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
the main diagonal of a matrix قطر اصلی یک ماتریس [ریاضی]
Other Matches
diagonal matrix ماتریسی که همه اجزای ان به جز اجزای قطر اصلی صفر باشد
diagonal matrix ماتریس قطری
principal diagonal [matrix] قطر اصلی [ریاضی]
primary diagonal [matrix] قطر اصلی [ریاضی]
main diagonal قطر اصلی [ریاضی]
diagonal قطری
diagonal گامبرداری بطریق ضربه پا و فشارباپای دیگر
diagonal اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
diagonal اریب
diagonal سیم بر متقاطع
diagonal سیم چین
diagonal دوگوشه
diagonal قاطع دو زاویه
diagonal قطر
diagonal مورب
diagonal انبر
diagonal قطر چهار ضلعی
diagonal perspective پرسپکتیو مورب
leading diagonal قطر اصلی [ریاضی]
diagonal perspective پرسپکتیو قطری
diagonal pass پاس مورب
double diagonal دوپوسته
diagonal flow جریان مورب
diagonal arch طاق قوسی قطری
major diagonal قطر اصلی [ریاضی]
diagonal power قدرت قطری
diagonal buttress پایهادیب
diagonal move اجزاینمایشگر
star diagonal ستارهمورب
diagonal flow compressor کمپرسور با جریان متناوب
diagonal bucking of web کمانش قطری جان تیر
diagonal compession force نیروی فشار قطری
off diagonal cross peaks پیکهای چلیپایی خارج از قطر
y matrix ماتریس ایگرگ
z matrix ماتریس "زد"
matrix ماتریس [ریاضی]
matrix ماترس
matrix آرایه اتصالات بین دروازههای منط قی که تولید تعدادی تابع منط قی ممکن میکند
matrix شبکه
matrix آرایه داده ها یا اعداد به صورت سط ر و ستون
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
matrix قالب
matrix جابجایی سط ر و ستون در آرایه
matrix جدول اعداد
matrix روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrix زهدان
matrix رحم
matrix بچه دان موطن
matrix جای پیدایش ماتریس
matrix ماتریس
matrix الگوی نقاط که یک حرف را روی صفحه نمایش یا matrix-dot یا چاپگر لیزری نشان میدهد
matrix زمینه ملاط
nonsingular matrix ماتریس ناتکین
order of matrix مرتبه ماتریس
payoff matrix ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
residual matrix ماتریس مازاد
semidefinite matrix ماتریس نیمه معین
singular matrix ماتریش ویژه
matrix or matrices قالب
matrix or matrices قرارگاه گوهر
matrix or matrices کالبد
matrix printer چاپگر ماتریسی
matrix storage انباره ماتریسی
minor of matrix کهاد ماتریس
nonsingular matrix ماتریس غیر منفرد
nonsingular matrix ماتریس ناویژه
nonsingular matrix ماتریس عادی
matrix or matrices تخمدان
matrix or matrices شکم
matrix or matrices بچه دان
null matrix ماتریس صفر
null matrix ماتریس تهی
matrix algebra جبر ماتریس
matrix mechnics مکانیک ماتریسی
matrix notation نمایش ماتریسی
matrix or matrices زهدان
matrix or matrices رحم
singular matrix ماتریس منفرد
adjunct matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
adjoint matrix ماتریس الحاقی [ریاضی]
the transpose of a matrix ترانهاده یک ماتریس [ریاضی]
unit matrix ماتریس همانی [ریاضی]
triangular matrix ماتریس مثلثی [ریاضی]
square matrix ماتریس مربعی [ریاضی]
Jacobi matrix ماتریس ژاکوبی [ریاضی]
identity matrix ماتریس همانی [ریاضی]
transpose matrix ماتریس که جای سطر و ستون ان عوض شده باشد
transpose matrix ماتریس برگردان
symmetric matrix ماتریس متقارن
square matrix ماتریس مربعی
square matrix ماتریس مربع
singular matrix ماتریس تکین
singular matrix ماتریس غیر عادی
singular matrix ماتریس ویژه
triangular matrix ماتریس مثلثی
unit matrix ماتریس واحد
invertible matrix ماتریس وارون [ریاضی]
matrix multiplication ضرب ماتریس [ریاضی]
nail matrix جایگاهناخن
unit matrix ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
belief value matrix شبکه باورها و ارزشها
identity matrix ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
identity matrix ماتریس واحد
factor matrix ماتریس عاملی
correlation matrix ماتریس همبستگی
dot matrix روش شکل دادن به حروف با استفاده ازنقاط درون ماتریسهای مستط یلی
dot matrix ماتریس نقطهای
core matrix ماتریس چنبرهای
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
boolean matrix ماتریس بولی
black matrix صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
incidence matrix ماتریس تلاقی
impedance matrix ماتریس امپدانس
leontief matrix اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
inverse matrix ماتریس عکس
leontief matrix ماتریس لئونتیف
lattice matrix ماتریس
invert matrix ماتریس معکوس
wire matrix printer یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
upper triangular matrix ماتریس بالا مثلثی [ریاضی]
dot matrix printers چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printers چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printer چاپگر یا ماتریس نقطهای
matrix isolation spectroscopy طیف بینی مجزا شده درماتریس
positive definite matrix ماتریس همیشه مثبت
magnetic matrix memory حافظه ماتریس مغناطیسی
impluse response matrix ماتریس انتقال ضربه
dot matrix character کاراکتر ماتریس نقطهای
lower triangular matrix ماتریس پایین مثلثی [ریاضی]
multivariable multimethod matrix ماتریس چند متغیری- چندروشی
main مهم تمام
with might and main با تمام نیرو با همه توانایی
in the main بطور کلی
in the main اساسا
main بسیار مهم
in the main بیشتر اصلا
main مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main کامل شاه لوله
main بزرگ تمام
main مهم
main با اهمیت
main دریا
main کامل
main <adj.> اصلی
main عمده
main نیرومند
main MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main ی تر راهنمایی میکند
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main خط اصلی
main سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
water main شاه لوله اب
gas main لوله اصلی گاز
What is the main obstacle ? مانع اصلی چیست ؟
gas main شاه لوله گاز
fire main لوله اب اتش نشانی
main line نهر اصلی
main line نهر مادر
main line کانال اصلی
main line خط اصلی
coup de main حمله ناگهانی با تمام قوا
main drag <idiom> مهمترین خیابان شهر
collecting main شبکه دریافت
main tube تیوپاصلی
main store حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
main store حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
main stripe [خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main color رنگ زمینه
main color رنگ اصلی
water main لوله هادی اب
main patent ثبت اصلی
main engines موتورهایاصلی
collecting main شبکه جمع کننده
main duct لولهاصلیآب
main wheel چرخاصلی
main entrance ورودیاصلی
main fan پروانهاصلی
main glider غلتکاصلی
main inlet دهانهاصلی
main leg پایهاصلی
main mirror آینهاصلی
main parachute چتراصلی
main section قسمتاصلی
main stalk ساقهاصلی
main stand تکیهگاهاصلی
main transformer تغییردهندهاصلی
main lines نهر اصلی
main lines خط اصلی
main carriage حاملاصلی
main road جاده اصلی
To wonder from the main topic. از مطلب اصلی دور افتادن
the main army بخش عمده ارتش
blast main لوله دم
main lines نهر مادر
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com