Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
the main diagonal of a matrix
قطر اصلی یک ماتریس
[ریاضی]
Other Matches
diagonal matrix
ماتریسی که همه اجزای ان به جز اجزای قطر اصلی صفر باشد
diagonal matrix
ماتریس قطری
principal diagonal
[matrix]
قطر اصلی
[ریاضی]
primary diagonal
[matrix]
قطر اصلی
[ریاضی]
main diagonal
قطر اصلی
[ریاضی]
diagonal
قطری
diagonal
گامبرداری بطریق ضربه پا و فشارباپای دیگر
diagonal
اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
diagonal
اریب
diagonal
سیم بر متقاطع
diagonal
سیم چین
diagonal
دوگوشه
diagonal
قاطع دو زاویه
diagonal
قطر
diagonal
مورب
diagonal
انبر
diagonal
قطر چهار ضلعی
diagonal perspective
پرسپکتیو مورب
leading diagonal
قطر اصلی
[ریاضی]
diagonal perspective
پرسپکتیو قطری
diagonal pass
پاس مورب
double diagonal
دوپوسته
diagonal flow
جریان مورب
diagonal arch
طاق قوسی قطری
major diagonal
قطر اصلی
[ریاضی]
diagonal power
قدرت قطری
diagonal buttress
پایهادیب
diagonal move
اجزاینمایشگر
star diagonal
ستارهمورب
diagonal flow compressor
کمپرسور با جریان متناوب
diagonal bucking of web
کمانش قطری جان تیر
diagonal compession force
نیروی فشار قطری
off diagonal cross peaks
پیکهای چلیپایی خارج از قطر
y matrix
ماتریس ایگرگ
z matrix
ماتریس "زد"
matrix
ماتریس
[ریاضی]
matrix
ماترس
matrix
آرایه اتصالات بین دروازههای منط قی که تولید تعدادی تابع منط قی ممکن میکند
matrix
شبکه
matrix
آرایه داده ها یا اعداد به صورت سط ر و ستون
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
matrix
قالب
matrix
جابجایی سط ر و ستون در آرایه
matrix
جدول اعداد
matrix
روشی که کلیدهای صفحه کلید به صورت آرایه اتصالات قرار گرفته اند
matrix
زهدان
matrix
رحم
matrix
بچه دان موطن
matrix
جای پیدایش ماتریس
matrix
ماتریس
matrix
الگوی نقاط که یک حرف را روی صفحه نمایش یا matrix-dot یا چاپگر لیزری نشان میدهد
matrix
زمینه ملاط
nonsingular matrix
ماتریس ناتکین
order of matrix
مرتبه ماتریس
payoff matrix
ماتریس بازدهی در تئوری بازیها
residual matrix
ماتریس مازاد
semidefinite matrix
ماتریس نیمه معین
singular matrix
ماتریش ویژه
matrix or matrices
قالب
matrix or matrices
قرارگاه گوهر
matrix or matrices
کالبد
matrix printer
چاپگر ماتریسی
matrix storage
انباره ماتریسی
minor of matrix
کهاد ماتریس
nonsingular matrix
ماتریس غیر منفرد
nonsingular matrix
ماتریس ناویژه
nonsingular matrix
ماتریس عادی
matrix or matrices
تخمدان
matrix or matrices
شکم
matrix or matrices
بچه دان
null matrix
ماتریس صفر
null matrix
ماتریس تهی
matrix algebra
جبر ماتریس
matrix mechnics
مکانیک ماتریسی
matrix notation
نمایش ماتریسی
matrix or matrices
زهدان
matrix or matrices
رحم
singular matrix
ماتریس منفرد
adjunct matrix
ماتریس الحاقی
[ریاضی]
adjoint matrix
ماتریس الحاقی
[ریاضی]
the transpose of a matrix
ترانهاده یک ماتریس
[ریاضی]
unit matrix
ماتریس همانی
[ریاضی]
triangular matrix
ماتریس مثلثی
[ریاضی]
square matrix
ماتریس مربعی
[ریاضی]
Jacobi matrix
ماتریس ژاکوبی
[ریاضی]
identity matrix
ماتریس همانی
[ریاضی]
transpose matrix
ماتریس که جای سطر و ستون ان عوض شده باشد
transpose matrix
ماتریس برگردان
symmetric matrix
ماتریس متقارن
square matrix
ماتریس مربعی
square matrix
ماتریس مربع
singular matrix
ماتریس تکین
singular matrix
ماتریس غیر عادی
singular matrix
ماتریس ویژه
triangular matrix
ماتریس مثلثی
unit matrix
ماتریس واحد
invertible matrix
ماتریس وارون
[ریاضی]
matrix multiplication
ضرب ماتریس
[ریاضی]
nail matrix
جایگاهناخن
unit matrix
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
belief value matrix
شبکه باورها و ارزشها
identity matrix
ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
identity matrix
ماتریس واحد
factor matrix
ماتریس عاملی
correlation matrix
ماتریس همبستگی
dot matrix
روش شکل دادن به حروف با استفاده ازنقاط درون ماتریسهای مستط یلی
dot matrix
ماتریس نقطهای
core matrix
ماتریس چنبرهای
impedance matrix
ماتریس مقاومت فاهری
boolean matrix
ماتریس بولی
black matrix
صفحه تصویر CRT که نقاط فسفری اطراف رنگ سیاه هستند تا شدت را بیشتر کنند
incidence matrix
ماتریس تلاقی
impedance matrix
ماتریس امپدانس
leontief matrix
اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
inverse matrix
ماتریس عکس
leontief matrix
ماتریس لئونتیف
lattice matrix
ماتریس
invert matrix
ماتریس معکوس
wire matrix printer
یک چاپگر برخوردی که علائم ماتریس نقطهای را در هربار علامت با فشردن انتهای سیم معینی بر روی نوارمرکبی و کاغذ چاپ میکند چاپگر ماتریسی سیمی
upper triangular matrix
ماتریس بالا مثلثی
[ریاضی]
dot matrix printers
چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printers
چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer
چاپگر با ماتریس نقطهای
dot matrix printer
چاپگر یا ماتریس نقطهای
matrix isolation spectroscopy
طیف بینی مجزا شده درماتریس
positive definite matrix
ماتریس همیشه مثبت
magnetic matrix memory
حافظه ماتریس مغناطیسی
impluse response matrix
ماتریس انتقال ضربه
dot matrix character
کاراکتر ماتریس نقطهای
lower triangular matrix
ماتریس پایین مثلثی
[ریاضی]
multivariable multimethod matrix
ماتریس چند متغیری- چندروشی
main
مهم تمام
with might and main
با تمام نیرو با همه توانایی
in the main
بطور کلی
in the main
اساسا
main
بسیار مهم
in the main
بیشتر اصلا
main
مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
main
کامل شاه لوله
main
بزرگ تمام
main
مهم
main
با اهمیت
main
دریا
main
کامل
main
<adj.>
اصلی
main
عمده
main
نیرومند
main
MAR با دستیابی سریع که محلهای آن به سرعت و مستقیما توسط CPU قابل آدرس دهی هستند
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
main
ی تر راهنمایی میکند
main
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
main
خط اصلی
main
سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را سنکرون میکند
main
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند.
water main
شاه لوله اب
gas main
لوله اصلی گاز
What is the main obstacle ?
مانع اصلی چیست ؟
gas main
شاه لوله گاز
fire main
لوله اب اتش نشانی
main line
نهر اصلی
main line
نهر مادر
main line
کانال اصلی
main line
خط اصلی
coup de main
حمله ناگهانی با تمام قوا
main drag
<idiom>
مهمترین خیابان شهر
collecting main
شبکه دریافت
main tube
تیوپاصلی
main store
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
main store
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
main stripe
[خط یا نوار اصلی در فرش مانند خطوط طرح محلات]
main color
رنگ زمینه
main color
رنگ اصلی
water main
لوله هادی اب
main patent
ثبت اصلی
main engines
موتورهایاصلی
collecting main
شبکه جمع کننده
main duct
لولهاصلیآب
main wheel
چرخاصلی
main entrance
ورودیاصلی
main fan
پروانهاصلی
main glider
غلتکاصلی
main inlet
دهانهاصلی
main leg
پایهاصلی
main mirror
آینهاصلی
main parachute
چتراصلی
main section
قسمتاصلی
main stalk
ساقهاصلی
main stand
تکیهگاهاصلی
main transformer
تغییردهندهاصلی
main lines
نهر اصلی
main lines
خط اصلی
main carriage
حاملاصلی
main road
جاده اصلی
To wonder from the main topic.
از مطلب اصلی دور افتادن
the main army
بخش عمده ارتش
blast main
لوله دم
main lines
نهر مادر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com