English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
Other Matches
rallied دوباره جمع اوری کردن
rallied صف ارایی کردن
rallied نیروی تازه دادن به گرد امدن
rallied سرو صورت تازه گرفتن
rallied پشتیبانی کردن
rallied تقویت کردن
rallied بالا بردن قی مت
rallied اجتماع مجدد
rallied دوباره جمع شدن
rallied تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied دوباره بکارانداختن
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party طرف مخالف
third party شخص ثالث
the a party مدعی خصم
party طرف شریک
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party حزب
party دسته متشکل جمعیت
party مهمانی
party بزم
party پارتی متخاصم
party طرفدار
party طرف یارو
party مهمانی دادن یارفتن
party تیم
party بخش
party عده نظامی
party گروه
party دسته همفکر
party دسته
party قسمت
party هیات
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
reconnaissance party گروه شناسایی
party to a suit طرف دعوی
party to a lawsuit خصم
party spirit روحیه تحزب
party spirit طرفداری حزبی
rear party عقب دار
rear party قسمت عقبه
party to a suit متداعی
party to a transaction متعامل
permanent party پرسنل دایمی
permanent party جمعی دایمی یکان
rading party قسمت مامور دستبرد
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
raiding party قسمت مامور کمین
party spirit تعصب حزبی
party parpet جانپناه مشترک
labor party حزب کارگر
intervance of third party ورود ثالث
head's party گروه نظافت
gunner's party گروه توپخانه
fire party گروه اتش نشانی
fire party تیم اتش نشانی
fire party تیم اطفای حریق
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
democratic party حزب دمکرات
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
contracting party طرف قرارداد
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
landing party گروه اب خاکی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
liberty party حزب ازادی
party parpet دست انداز مشترک
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
party coloured ابلق
party coloured رنگارنگ
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
mistaken party اشتباه کننده
minor party حزب اقلیت
major party حزب اکثریت
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
losing party دادباخته
losing party محکوم علیه
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
contact party گروه تماس
opposition party حزب مخالف [سیاست]
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
dinner party میهمانیشام
search party دستهی جستار گرد
to throw a party مهمانی دادن
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
to join a party عضو حزبی شدن
search party گروه پیگرد
party politics حزب بازی
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
special party گروه ویژه
side party گروه رنگ زن
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
shipwright's party گروه تعمیرات
supply party گروه تدارکات
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
republican party حزب جمهوریخواه
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
third party insurance بیمه شخص ثالث
party politics سیاست بازیهای حزبی
winning party دادبرده
winning party محکوم له
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
thrid party شخص ثالث
third party vendor فروشنده دسته سوم
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
reconnaissance party قسمت شناسایی
party line خط مشترک
advance party قسمت پیشرو
party line خط خصوصی تلفن
hen party مجلس رقص زنانه
hen party مهمانی زنانه
beach party تیم ساحل
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
beaching party گروه پیاده شونده
the offending party متخلف
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
billeting party گروه یورتچی
billeting party گروه پیشرو
boatswain's party گروه ملوان
tea party مهمانی چای
tea party عصرانه چای
cable party گروه لنگر
charter party قرارداد اجاره دربست
evening party شب نشینی
an eveing party شب نشینی
Conservative Party حزب محافظه کار
party line مرز مشترک
party line خط دستهای
party lines خط خصوصی تلفن
party lines خط مشترک
party lines مرز مشترک
party lines خط دستهای
garden party گاردن پارتی
house party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house-party مجالس خانگی
injured party طرف صدمه دیده
injured party طرف خسارت دیده
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
advance party گروه پیشرو
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
working party گروه کار
boarding party تیم تفتیش
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
party walls دیوار مشترک
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
boarding party گروه پژوهش
coleague in a party هم مسلک
beach party گروه پیشرو اب خاکی
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
air control party گروه کنترل هوایی
acid house party نواخته میشود
party against whom a protest is made واخوانده
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
demolition firing party گروه مسئول تخریب
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
party against whom a protest is made معترض علیه
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
camp color party گروه پرچم
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
damage control party گروه اسیب گیر
camp color party دسته پرچم یورتچی
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
the deceived party in a transaction مغبون
to make the party rock جشن را گرم کردن
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
executive council [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
area damage control party گروه کنترل خسارات منطقه
executive council [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
Stage party ( films , movies ) . میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
third-party motor insurance [British E] بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
to round up جمع اوری کردن
round up <idiom> گرد هم آوردن ،جمع آوری
round on گرد کردن
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round in به هم بستن قرقرههای تاکل ناو
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com