English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
time base ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
time base مبدا زمانی
Other Matches
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . وقتش که شد خبر میکنم
second base دومینپایگاه
base course قشر لعاب
get to first base <idiom> موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
base course لایه شالوده
base course لایه اساس قشر اساس
base course قشر پی راه
first base اولینپایگاه
off base <idiom> غیر دقیق ،نادرست
to base one self تکیه کردن
to base one self اعتماد کردن
third base موضع بازیکن برای دفاع منطقه دورپایگاه سوم دربازی بیس بال
base 0 پایه 01
sub base زیر بستر
sub base زیر قشر
base 0 decimal
r base ار- بیس
base of origin مبداء اصلی
base of operations پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
base of wall روپی
base of origin پایگاه مبداء منبع اصلی مبداء ارسال
base on halls گرفتن امتیاز با رسیدن به پایگاه نخست
base of operations پایگاه عملیات
fire base مبنای اتش
base of fire مبنای اتش
base number عدد پایه
base memory حافظه پایه
base number عدد مبنا
base mortar قبضه مبنا
base register ثبات مینا
base mortar خمپاره مبنا
base operation عملیات پایگاهی
base ore کانه کم عیار
base plate صفحه پای ستون
base plate صفحه زیر ستون
base plug درپوش تحتانی گلوله درپوش کف
base point نقطه مبنا
base reserves ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
base price قیمت پایه
base price قیمت مبنا
base register ثبات پایه
base repair تعمیر اساسی
base repair تعمیرات پایگاهی
base pitch فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
base piece مقر
base pairing جفت شدن بازی
base path مسیر بین پایگاهها
base pay حقوق ثابت بدون مزایا وفوق العاده
base peak پیک مبنا
base period زمان مبنا
base piece توپ اصلی
base piece توپ مبنا
base piece قبضه مبنا
base piece قنداق
base piece کف
base piece پایه پایه استقرار
base reserves اماد مبنای ذخیره
bare base پایگاه اماده نشده
base command فرماندهی پایگاه
base complex مجتمع پایگاه هوایی یا دریایی یا زمینی و غیره
base court حیاط بیرونی یاعقبی
base cover عکس برداری اولیه
base defense پدافند از پایگاه
base defense پدافند پایگاه
base depot امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
base development تهیه پایگاه
base development ساختن پایگاه
base circle هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
base address نشانی پایه
base address آدرس مبنا
base band ارسال داده با تغییر مسط ح ولتاژ در مسیر اتصال
base band روش ارسال که در آن کل پهنای باند کابل استفاده میشود و سیگنال داده تقسیم نمیشود. مثل اینترنت
base band مدار ارتباطی که سیگنالهای محدود را در باند پایه ارسال کند
base band 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base born حرامزاده
base camp پایگاه مبنا
base ejection ته پران
base ejection پرتاب شونده از ته
base flow جریان پایه
base line خط مبنا
base line خط کور
base line خط توجیه
base loading بارگیری انجام شده در پایگاه
base loading بار اولیه
base map نقشه مادر
base map نقشه پایگاه
base line خط پایه
base level تهتراز
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
base font فونت پایه
base font فونت پیش فرض
base frame چهارچوب زیر دستگاهها
base fuze ماسوره ته گلوله
base fuze ماسوره ته
base fuze ماسوره ته پران
base hit ضربه به داخل محوطه باامتیاز
base ignition احتراق تحتانی
base map نقشه مبنا
recharging base بخشتغذیه
hard base باز سختbaseball
polyacid base باز چند اسیدی
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
inorganic base باز معدنی
inorganic base باز غیر الی
knowledge base پایگاه معلومات
knowledge base پایگاه دانش
knowledge base پایگاه اگاهی
lewis base باز لوویس
loctal base لامپ قفلی
hard base سکوی پرتاب موشک ضد ترکش اتمی
hard base سکوی پرتاب مستحکم
pin base پایهمیله
magazine base محلانبارخشاب
lamp base پایهلامپ
hardwood base پایهسختچوبی
fixed base پایهثابت
dexter base پایهراستی
concrete base پایهیبتونی
centre base ستونمرکزی
bracket base پایهقلاب
base of splat پایهپشتصندلی
loktal base لامپ قفلی
magneto base پایه مگنت
mobilization base مبنای بسیج
return to base بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
schiff base باز شیف
sight base پایه زاویه یاب یا دستگاه نشانه روی
single base باروت یک حبهای
single base تک مادهای
soft base باز نرم
software base مبنای نرم افزار
tax base ماخذ مالیات
tax base مبنای مالیاتی
stanchion base زیرستون
pseudo base شبه باز
production base مبنای تولید یا تولیدات ملی
mobilization base حداقل منابع لازم برای بسیج نیروهاپایگاه بسیج
monetary base مبنای پولی
monetary base پایه پولی
naval base پایگاه دریایی
number base مبنای عددی
number base عدد پایه
number base پایه عدد
octal base هشت پایهای
polyacidic base باز چند اسیدی
prisoners base بازی گرگم بهوا
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
fuse base پایه ی فیوز
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
base stone سنگ زیرین
base surge ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
base surge ابر پایه قارچ اتمی
base symbol علایم قراردادی مبنا
base unit یکان پایگاهی
base unit یکان مبنا
base unit یکای بنیادی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base width ستبرای پایه
base width عرض پایه پهنای پایه
base spray بسک ته
base spray بسکهای ته گلوله
base ring رینگ پایه
base runner توپزنی که در پایگاه است یابسوی ان می رود
base running دویدن بسوی پایگاه
base section بخش اماد لجستیکی منطقه جلو
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
base shop تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
base shop تعمیرگاه پادگانی
base speed سرعت مبنا
base speed سرعت منتجه
bayonet base پایه لامپ میخی
center base میدان مرکزی
chart base چارت مبنا
It is base on a precedent. مسبوق به سابقه است
filbert base پایگاه فریبنده
filbert base پایگاه دروغین
floating base پایگاه شناور دریایی
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
fox base+ فاکس بیس پلاس
wave base سطحموج
telescope base پایهتلسکوپ
swivel base پایهگردنده
sprung base تشکفنری
defense base پایگاه پدافندی
defense base پایگاه دفاعی
chart base چارت مادر
column base زیرستون
column base ته ستون
column base پایه ستون
conjugate base باز مزدوج
coupling base وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
coupling base اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
data base پایگاه داده ها
data base مبنای اطلاعات
staging base پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
sinister base منحنیانتهایی
base metal فلزات بنیانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com