English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
English Persian
to huddle up a piece of work کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
Other Matches
piece work کار قطعهای
to put in a piece of work بخشی از کار دیگران را انجام دادن
to huddle together باهم غنودن
to huddle together بهم پیچیدن
huddle روی هم ریختن
huddle جمع شدن برای دریافت دستور و علامات
huddle گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle ناقص انجام دادن ازدحام کردن
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddle روی هم انباشتن
huddle کنفرانس مخفیانه
huddle مخفی کردن درهم ریختگی
to huddle oneself up خود را جمع کردن
to huddle oneself up خودراپیچیدن
Arrears of work . Back log of work . کارهای عقب افتاده
To go to work . to start work . سر کار رفتن
think piece مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
of a piece with each other ازسر هم همجنس یکدیگر
to piece together بهم پیوستن
piece of eight دلاراسپانیولی
piece جزء
three piece درست شده از سه قسمت
three piece سه پارچه
three piece سه تکه
to piece out دراز
to piece out کردن
to piece out تیکه تیکه درست کردن
by the piece ازروی کار کرد
by the piece بطورمقاطعه
one-piece لباسیکسره
say one's piece <idiom> آشکارا نظر خودرا گفتن
piece طغری
piece طغرا
piece عدد
piece سکه نمونه
piece ترکیب کردن
piece قطعه ادبی یاموسیقی
piece قبضه سلاح
piece مهره پارچه
piece دانه
piece نمایشنامه قسمت بخش
piece یک تکه کردن
piece قبضه توپ یا تفنگ
piece اسلحه گرم
piece کمی
piece قدری
piece جورشدن
piece وصله کردن
piece قطعه
piece پاره
piece فقره
piece تکه
piece قسمت
piece سوار
piece مهره شطرنج
head piece هوش
head piece ارایش
head piece سرصفحه
fowling piece تفنگ ساچمه زنی
head piece کلاه
he gave me a piece of a مشورای بمن داد
he gave me a piece of a پندی بمن داد
crotch piece فاق
fowling piece تفنگ سبک برای شکار پرنده وحیوان کوچک
corbel piece قسمتپیشآمده
fowling piece تفنگ پرنده زنی تفنگ شکاری
fowling piece تفنگ شکاری تفنگ ساچمهای
middle piece قطعهمیانی
end piece انتهایدم
field piece توپ صحرائی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
facr piece قسمت مربوط به صورت ماسک ضد گاز
pinned piece اچمز
eye piece عدسی سر دوربین
test piece نمونه ازمایش
pole piece قطبک
speak one's piece <idiom> فکر کسی را خواندن
museum piece قدیمی غیرعادی
toe-piece قسمتجلویی
toe piece مهرهرویپنجه
end-piece قطعهیانتهایی
flower piece گل کاری
flower piece ارایش گل
flower piece تصویرگل
fitting piece تکه اتصالی
fitting piece بست
one-piece coverall پوششیکتکه
one-piece suit لباسیکسره
There is one piece missing. یک تکه از اسباب و اثاثیه نیست.
head piece ادراک ادم باهوش
tail piece سیم گر
swivel piece مدور لنگر
swivel piece مدور دو راه
service of the piece مشق پای قبضه توپخانه مشق پای توپ
sea piece نقاشی منظره دریا
ridge piece کش بالای شیروانی
reference piece توپ مبنا
piece dye بطوریکپارچه رنگ کردن
piece de resistance امر مهم
piece de resistance کارپر اهمیت
piece de resistance خوراک اصلی
piece deresistance بخش عمده خوراک
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
piece goods کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
piece part قطعه یک پارچه
piece part قطعه سرهم و جدا نشدنی
tail piece زه گیر ارایش ته فصل
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
head piece قسمت بالا
head piece سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
heavy piece سوار سنگین شطرنج
pocket piece سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
kiching piece میخ چوبی بزرگ
knee piece زانو بند
to pick to piece سخت موردانتقادوعیبجویی قراردادن
to pick to piece پاره پاره کردن
piece de resistance فقره برجسته
to piece a rope تیکه سر طناب دادن
to piece a garment جامهای را با تیکه بزرگترکردن
light piece سوار سبک شطرنج
mantel piece گچبری دور بخاری
test piece توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
test piece نمونه ازمایشی
night piece دورنمای شب
piece parts قطعاتی که در تولید محصول بکاربرده میشود
piece workers مقاطعه چی ها
piece-workers مقاطعه کار ها
[piece of ] advice پند
[piece of ] advice نصیحت
[piece of ] advice آگاهی
[piece of ] advice مشورت
to piece a garment تیکه سر جامهای دادن
[piece of ] advice اندرز
piece workers مقاطعه کار ها
dragon-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
dragging-piece [مهار تیر شیروانی نبش]
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
a piece of information یک تکه اطلاع
piece-workers مقاطعه چی ها
piece workers پیمانکار ها
piece-workers پیمانکار ها
battle piece تصویرجنگ
piece worker مقاطعه چی
piece-worker مقاطعه چی
base piece توپ مبنا
base piece توپ اصلی
adaptor piece حلقه اتصال
a piece of advice یک راهنمایی
artillery piece جنگ افزارتوپخانه
base piece قبضه مبنا
base piece قنداق
base piece کف
base piece مقر
piece worker پیمانکار
piece-worker پیمانکار
piece worker مقاطعه کار
piece-worker مقاطعه کار
base piece پایه پایه استقرار
artillery piece قبضه توپخانه
wreckage piece تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
wreckage piece تکه اتلاف
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
time-piece ساعت
contact piece کنتاکت
piece of writing مدرک [سند ] [اصطلاح رسمی]
museum piece تکه موزه
time-piece زمان
contact piece پلاتین
set piece قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
chimney piece ارایش روی بخاری
corbel-piece بالشتک
chimney-piece آذین شومینه
cross piece تیر عرضی
piece of cake <idiom> آسان
center piece قسمت میانی اسباب روی میز
center piece میانه
ashlar-piece سنگ بنا
altar-piece پرده نقاشی [یا تندیس تزئینی در قسمت بالا و عقب محراب کلیسا]
abutment-piece تیر کف
chimney piece پیش بخاری
to carry a piece at safety تفنگی رادرحالی که ضامن ان انداخته است باخود بردن
reducing tee piece سه راه کاهنده
to perform a piece of music ساز زدن
give someone a piece of your mind <idiom> عصبانی شدن از کسی
To shave a piece of wood. قطعه چوبی راتراشیدن
piece production cost ارزش تولید قطعه
jobber [piece worker] مقاطعه کار
reducing tee piece سه راه نقصانی
to perform a piece of music قطعه موسیقی رادرست درساز ادا کردن
small piece of brick کلوک
BNC T piece connector فلزی به شکل ح T که کارت آداپتور را به انتهای دو بخش RG وصل میکند کابل Loaxial باریک در نصب شبکههای اینترنت به کار می رود
It is an intricate piece of machinery. دستگاه ظریف ودقیقی است
jobber [piece worker] مقاطعه چی
horn of pole piece شاخ قطبک
jobber [piece worker] پیمانکار
tensile test piece نمونه ازمون کششی
extended pole piece قطبک دراز شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com