English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (6 milliseconds)
English Persian
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
to miss the goal به گل نزدن [ورزش]
Other Matches
to miss the bus [to miss the boat (British English) ] <idiom> فرصتی را از دست دادن [اصطلاح]
miss از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
miss نداشتن فاقدبودن
miss : دوشیزه
miss از دست رفتن
miss موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss سوتی !
miss خطا
miss خطا کردن
I miss you very much. دلم خیلی برایت تنگ شده
near miss فاصله خیلی دور دو هواپیما
miss out on <idiom> ازدست دادن فرصت
miss and out مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
to miss fire در نرفتن از تفنگ
air miss تصادم هوایی دو هواپیما
school miss دخترکم رو یانا ازموده
to miss a mark نشانی را نزدن
to miss fire کامیاب نشدن
to miss fire نرسیدن
to miss one's tip بمقصود نرسیدن
to miss plant سبز نشدن
to miss the buy فرصت را ازدست دادن
hit and miss <idiom> ناخوشآیند ،غیر قراردادی
miss the boat <idiom> ازدست دادن فرصت
you wont miss so much . <proverb> چیز زیادى از دست نمى دهى .
miss an appointment از دست دادن قرار ملاقات
to miss a mark خطا کردن
hit or miss برحسب تصادف
hit or miss اتفاقا تصادفا
hit and miss گاهی موفق وگاهی مغلوب
miss distance scorer دستگاه تعیین میزان خطای تیردستگاه خطایاب
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
to miss a flight [plane] پرواز [خود] را از دست دادن
own goal گل به دروازه خودی
goal گل زدن هدفی در پیش داشتن
goal هدف
goal مقصد
goal دروازه بان
goal دروازه
goal گل
goal 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
keep goal دروازه بانی
goal گل [ورزش]
goal هدف کلی
goal third گلسوم
in goal دروازه بان
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
goal attack گلزن
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
goal circle محدودهگل
goal tender دروازه بان
goal area منطقه دروازه
goal defence دفاعگل
goal shooter گلزن
goal-oriented <adj.> هدف دار
goal-oriented <adj.> مقصد گرا
goal-oriented <adj.> هدف گرا
goal scorer گلزن [ورزش]
To score a goal . گل زدن ( درفوتبال وغیره )
goal difference تفاضلگلدرفوتبال
field goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
field goal گل از راه دور
goal kick ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
goal kick شوت بسوی دروازه
goal light چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
goal mouth دهانه دروازه
goal object شیئی هدف
goal oriented مقصد گرا
goal oriented هدف گرا
goal keeper دروازه بان
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
goal gradient شیب هدف
goal average گل اواژ
field goal گل
goal average گل شماری
goal box جعبه هدف
goal crease محوطه دروازه
goal crease نیمدایره جلودروازه لاکراس
goal directed هدف گرا
goal games بازیهای دروازه دار
goal posts پایههای دروازه
drop a goal ضربه زدن بر فراز دروازه
to attain ones goal بمقصد
tend goal حفظ دروازه
tend goal دروازه بانی
to attain ones goal بارزوی خودنائل شدن
penalty goal پنالتی گل شده
drop goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
to attain ones goal خودرسیدن
dropped goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
to make a goal یک بازی بردن
goal umpire دروازه بان واترپولو
goal programming برنامه ریزی ارمانی
goal tending خطای اثر گذاردن روی توپ حلقه
goal throw پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
goal keeper line خط دروازه بان
goal area line خط دروازه
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
to rifle the ball into the goal با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
goal line referee داورخطگل
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
Give me those old cars any day . I miss those old cars . قربان آن اتو مبیل های قدیمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com