Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (5 milliseconds)
English
Persian
to straddle the fence
نامطمئن بودن
Other Matches
straddle
گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle
سوارشدن
straddle
گشاد با زی
straddle
استرادل
straddle
میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
straddle
احاطه هدف
straddle
تیر به هدف
straddle
گشاد نشستن
straddle seat
تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
peach and straddle
لنکه
peach and straddle
وقتی حریف از پشت بغل کرده پای او را از وسط پا می گیریم
peach and straddle
بالا می کشیم وخرابش می کنیم
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
straddle vault
پرش پا باز ژیمناست
straddle split
وضع باز پاها به طرفین
straddle truck
نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
fence
روکش محافظ
[یا نرده]
[بویژه در اره کمانه ای ]
[مهندسی]
ox fence
اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
fence
[around / between something]
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
fence off
کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
fence
[around / between something]
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
fence
حفظ کردن نرده کشیدن
fence
حصار
fence
نرده
fence
شمشیر بازی کردن
fence
خاکریز پناه دادن
fence
شمشیر بازی
fence
محجر سپر
fence
پرچین
fence
دیوار
fence
شمشیربازی
rip fence
شکافنرداهای
a breach in the fence
سوراخی در حصار
batten fence
حصار با میله چوبی
paling fence
حصارنردهای
safety fence
جانپناه
catch fence
نرده محکم سر پیچ
snake fence
نرده مارپیچ
snow fence
حفاظ برف
safety fence
جانپناه کنار راه
picket fence
جاگذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
dead fence
پرچین
fence month
ماه قرق
fence month
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
snow fence
دیواره برفگیر
double apron fence
سیم خاردار دو دامنه
to make a virginia fence
مستانه راه رفتن
rip fence slot
شکافنردهای
to make a virginia fence
تلوتلو خوردن
the horse refuses the fence
اسب از پر چین عقب میزند
rip fence guide
شکستنشیارحافظ
rip fence lock
قفلشکافنردهای
rip fence rule
حلقهشکافنردهای
The grass is always greener on the other side of the fence.
<proverb>
مرغ همسایه غازه
[مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
to
[build / erect / put up]
a fence
حصاری ساختن
ring wall or ring fence
پرچین یامحجرگرداگرد
ring wall or ring fence
حصار گرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com