Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 118 (2 milliseconds)
English	Persian
tommy shop	دکان خواربارفروشی یانانوایی
Other Matches
tommy	تامی
tommy	اسم خاص مذکر توماس
tommy	اچار
tommy atkins	سرباز انگلیسی
tommy gun	مسلسل دستی
shop	مغازه گردی کردن دکه
shop	محل ساخت
shop	کارخانه خرید کردن
to keep shop	دکان داری کردن
to keep shop	دکان داشتن
shop around <idiom>	به مغازههای مختلفی برای خریدچیزی رفتن
keep shop	دکانداری کردن
shop	کارگاه
shop	کارخانه
shop	دکان
shop	مغازه
shop	کارگاه تعمیرگاه
shop	فروشگاه
shop	خریدکردن
welding shop	کارگاه جوشکاری
union shop	یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند
tuck shop	مغازه قنادی
tuck shop	مغازه حلویات
winding shop	کارگاه سیم پیچی
union shop	مغازه یاکارگاهی که اعضای خارج از اتحادیه کارگری رامیپذیرد مشروط باینکه بعداعضو شوند
to talk shop	در باره کار صحبت کردن
shop keeper	دکان دار
shop keeper	صاحب دکان
shop lifter	دکان بر
shop lifting	دزدی از مغازه ها
shop supply	اماد تعمیرگاهی
shop supply	وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
shop test	ازمایش کارگاهی
smith's shop	اهنگری
smith's shop	کارگاه اهنگری
shop lifter	دزد مشتری نما
shop girl	شاگرد پادو
window shop	به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
pawn shop	مغازهی کارگشایی و گروبرداری
to shut up a shop	مغازه ای را بستن
food shop	خواربار فروشی
grocer's shop	خواربار فروشی
food shop	بقالی
grocer's shop	بقالی
talk shop <idiom>	درموردکار شخصی صحبت کردن
sweet shop	مغازهشیرینیوسیگارفروشی
shop steward	رئیس گروه
shop stewards	رئیس گروه
chemist's shop	داروخانه
antique shop	فروشگاه اشیاء عتیقه
betting shop	جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
chip shop	مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
corner shop	مغازهکوچک
sex shop	فروشگاهمربوطبهلذاتجنسی
shop assistant	دستیار مغازه دار
shop floor	کارگرانکارخانهدرمقایسهبامدیران
shop-soiled	آسیبدیدهوکثیف
shop girl	شاگرد دکان
shop fronts	ازاره نمای بنا
beauty shop	ارایشگاه
beauty shop	سالن ارایش وزیبایی
break into a shop	دکانی را زدن
cartwright's shop	دوچرخه سازی
coffee shop	قهوه خانه
coffee shop	رستوران
die shop	حدیده سازی
dram shop	جایگاه نوشابه فروشی
electroplating shop	کارگاه عملیات گالوانیزهای
field shop	کارگاه صحرایی
field shop	تعمیرگاه صحرایی
base shop	تعمیرگاه پادگانی
base shop	تعمیرگاه نگهداری امادگاهی تعمیرگاه پایگاهی
bucket shop	جای شرط بندی وقمار روی سهام و مانند ان
closed shop	سیستم بسته
closed shop	با کارکردانحصاری
closed shop	موسسه کارشناسی
closed shop	قانون عضویت اجباری دراتحادیههای کارگری
tea shop	رستوران
tea shop	نهارخوری قهوه خانه
shop front	ازاره نمای بنا
acre shop	حق الارض
assembly shop	کارگاه مونتاژ
fitting shop	کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
open shop	سیستم باز
molding shop	کارگاه قالب گیری
nickel shop	ساچمه نیکلی
open shop	بنگاه دارای سیستم استخدام ازاد
repair shop	workshop
railway shop	تعمیرگاه راه اهن
open shop	با کارکرد ازاد
pattern shop	کارگاه مدل سازی
pro shop	فروشگاه باشگاه حرفهای
repair shop	تعمیرگاه
milling shop	کارگاه فرزکاری
shop boy	شاگرد دکان
shop drawing	نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
jumble shop	دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
lathe shop	تراشکاری
lathe shop	کارگاه تراشکاری
print shop	بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
shop boy	پادو
machine shop	کارگاه محاسبات ماشینی
shop boy	شاگرد
maintenance shop	کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
automatic turning shop	کارگاه تراشکاری
shop or work drawing	نقشه در حین انجام کار
plate molding shop	مدلسازی
ingot dressing shop	پرعیار کردن شمش
loam molding shop	قالب گیری ماسهای
machine shop tool	ابزار ماشینی
fish and chip shop	جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
mobile repair shop	تعمیرگاه سیار
The goods in this shop could not be flogged.	اجناس این مغازه باد کرده
hand molding shop	قالبریزی دستی
bull in a china shop <idiom>	کسی که همه چیزرا به هم میریزد
I walked past the shop ( store ) .	از جلوی فروشگاه گذشتم
This shop deals in goods of all sorts .	دراین مغازه همه چیز معامله می شود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com