Dictiornary-Farsi | torsional strain | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 120 (6 milliseconds)

English	Persian
torsional strain	فشار پیچشی


Other Matches

torsional ballance	بالانس پیچشی
torsional load	بار پیچشی
torsional instability	ناپایداری پیچشی
torsional force	نیروی پیچشی
torsional damper	میراکننده نوسانات پیحشی
torsional angle	زاویه پیچشی
torsional moment	گشتاور پیچشی
torsional modulus	مدول پیچشی
torsional resistance	مقاومت پیچشی
torsional rigidity	استحکام در مقابل پیچش
torsional vibration	ارتعاش پیچشی
torsional vibration	نوسان پیچشی
torsional stress	تنش پیچشی
torsional strength	استحکام پیچشی
torsional fatigue strength	استحکام فرسودگی پیچشی
re strain	دوباره صاف کردن
strain	کرنش
strain	کشیدگی
to strain after anything	در پی چیزی تقلا کردن
take a strain	وارد کردن فشار به طناب
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
to be on the strain	زیادخسته شدن
to strain at anything	در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
to strain out	صاف کردن ودراوردن
to strain	کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
strain	کشش بار
strain	کشیدن
strain	تغییرشکل
strain	زور زدن سفت کشیدن
strain	انبساط
strain	دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain	کش دادن
strain	زیادکشیدن
strain	پیچ دادن
strain	کج کردن پالودن
strain	صاف کردن
strain	کوشش زیاد کردن
strain	خسته کردن
strain	دگردیسی
strain	تغییر شکل
strain	تغییر شکل نسبی
strain	ضرب دیدگی
strain	افزایش طول نسبی
strain	اصل زودبکار بردن
strain	نژاد
strain	سفت کشیدن
strain	تجاوز کردن از
strain	سوء استفاده کردن از
strain	حالت موروثی
strain	کشش
strain	زور
strain	فشار
strain	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strain	تقلا
strain	کوشش درد سخت
strain	رگه
strain	صفت موروثی خصوصیت نژادی
the strain on a rope	فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
front strain	کرنش پیچشی
strain harden	سخت کردن کرنشی
strain harden	سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
strain rate	میزان تغییر شکل
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
to strain a liquid	صاف کردن یک مایع
transannular strain	کشیدگی دو سر حلقه
to strain at a gnat	ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
eye strain	خستگی چشم
eye strain	چشم کوفتگی
do not strain your nerves .	با عصاب خودتان فشار نیا ورید
torisonal strain	فشار پیچشی
to strain under a load	درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to strain one's eyes	فشارزیادبرچشم خودوارداوردن
to strain one's eyes	چشم خود رازیاد خسته کردن
strain hardening	سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
strain hadening	سخت گردانی کرنشی
angle strain	کرنش زاویهای
lateral strain	تغییر شکل نسبی جانبی
linear strain	تغییر شکل نسبی خطی
shear strain	تغییر شکل برشی
shearing strain	پیچیدگی برشی
simple strain	تغییر طول نسبی ساده
soil strain	فشار زمین
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hardenability	سخت گردانی سخت
it is a strain on one's energy	خیلی زورمصرف میکند
it is a strain on one's energy	خیلی زور میبرد
angle strain	کشیدگی زاویهای
bulk strain	تغییر شکل نسبی حجمی
cold strain	تغییر بعد یافتن در حالت سرد
dielectric strain	بار دی الکتریکی
elastic strain	تغییر شکل نسبی ارتجاعی
hardening strain	تغییر طول سخت گردانی
he talked in another strain	لحن اوتغییریافته بود
increase of strain	افزایش تغییر طول نسبی
strain hardness	سختی درجه
strain hardness	سختی کشی
strain hadening	سخت گردانی سرد
strain energy	انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
strain gauge	کشش سنج
strain energy	انرژی کشیدگی
strain energy	انرژی کرنش
strain energy	انرژی تغییر شکل
strain curve	نمودار تغییر شکل
strain at failure	تغییر شکل درگسیختگی
strain hadening	سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
strain insulator	مقره جداکننده
strain at failure	افزایش طول نسبی درگسیختگی
strain limit	حد تناسب میان تنش و انبساط
The rope severd under the strain .	طناب تحت فشار قطع شد
baeyer strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی بایر
stress strain curve	منحنی تنش به افزایش طول نسبی
stress strain diagram	نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
strain test apparatus	دستگاه ازمون دگروشی
strain age harden	سخت کردن کرنشی زمانی
strain age hardening	سخت گردانی کرنشی زمانی
inductance strain gauge	تغییر بعدسنج القائی
ring strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
stress strain relation	رابطه تنش- کرنش
repetitive strain injury	دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند