English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English Persian
towing slip خفت یدک
Other Matches
towing یدک
towing به حرکت دراوردن هواپیمای بی موتور با هواپیمای موتوردار یا اتومبیل یا قرقره و طناب
towing یدک کشیدن
towing بکسل کردن
towing یدک کش
kow-towing کرنش کردن
kow-towing کرنش
kow-towing سجده
kow-towing زانو زدن و پیشانی را بر زمین قرار دادن
towing spar الوار بکسل کردن ناو
kow-towing سجده کردن
towing spar تیر یدک
towing pendant بند یدک
towing hawser طناب یدک towrope : syn
towing hawser سیم یدک
towing bridle حلقه یدک
towing bridle برایدل یدک
towing bridle افسار یدک
kow-towing پیشانی بر زمین نهادن
kow-towing زیاده
kow-towing خود را کوچک کردن
towing boat کشتی یدک کش
towing boat کرجی
towing hitch حالتاتواستاپزدن
towing eye حلقهبکسولکننده
let slip از دست دادن
to slip off or away نادیده رفتن
to let slip از دست دادن
let slip ول کردن
let slip ازاد کردن
to let slip سردادن
to let slip رهاکردن
slip اشتباه در نقشه خوانی
slip خطا در بافت
to let something slip چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to let something slip چیزی را نادیده گرفتن
to slip off or away جیم شدن
slip-up شکست خوردن
slip on لباس گشاد
slip لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip لغزش
slip سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip جدا شدن لنگر اززمین
slip لغزیدن
slip لیز خودن
slip خفت
slip محل توپگیر پشت محافظ میله
slip روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip فهرست
slip صورت
slip یادداشت
slip شیب
slip سریدن
slip پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip up سرخوردن
slip up اشتباه کردن
slip up شکست خوردن
slip تکه کاغذ
slip-up سرخوردن
slip اشتباه کردن
slip گریختن سهو کردن
slip زیرپیراهنی
slip نسل لغزیدن
slip ملافه
slip اولاد
slip نهال
slip قلمه سرخوری
slip گمراهی
slip-up اشتباه کردن
slip خطا
slip سهو
slip ازقلم انداختن
slip اشتباه لیزی
slip روکش متکا
slip-ons لباس گشاد
slip road سربالایی اتصال
to make a slip خطا کردن
to make a slip لغزش خوردن
turn and slip زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
pink slip <idiom> برگه اخراج از شغل
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
To slip away . To dash out . قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
paying-in slip فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
slip gelley رانگا
slip-on pyjamas بیژامهراحتی
half-slip زیرداخلی
foundation slip زیرپوشبندی
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
slip one's mind <idiom> فراموش شده
slip regulator تنظیم کننده لغزش
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
slip-ups سرخوردن
land slip ریزش سنگ از کوه
snow slip بهمن
leg slip محل توپگیر پشت میله دار
pillow slip جلدبالش .
riding slip خفت احتیاطی
screw slip خفت پیچی
sick slip برگ اعزام به بیمارستان
side slip یک برشدن یا سر خوردن
side slip بچه حرامزاده
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
slip band نوار لغزش
half slip زیر پیراهنی
free from slip بدون لغزش
slip-ups اشتباه کردن
slip-ups شکست خوردن
Freudian slip لغزش فرویدی
billet slip کارت محلهای افراد
billet slip لوحه اسکان افراد
black slip خفت پران
slip rings حلقههای لغزان
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
forward slip پیش افتادگی
forward slip جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
free from slip خالی از لغزش
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
slip casting روش ریخته گری لغزشی
slip knot گره زود گشا
slip sheet صفحه اضافی
slip of the tongue لغزش زبان
slip plane سطح لغزش
slip proof مقام در برابر لغزش
slip ring حلقه سایشی
slip ring اسلیپ رینگ
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
slip of the pen سهو قلم
slip stitch بخیه نامریی
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
to give one the slip کسیراازخودوا کردن
slip form قالب لغزنده
pillow slip روبالش
slip formwork قالب بندی لغزان
slip gelley رامکا
slip joint اتصال ازاد
slip road فرازبند
to give one the slip از دست کسی گریختن
slip knot گره خفت
half slip ژوپن
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
anti slip plate ورقه ضد لغزش
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
Slip of the tongue (pen). اشتباه لفظی (نگارشی )
slip joint pliers نوعی انبردست
slip-stitched seam کوکشیبداردرز
anti-slip foot پایه ضد لغزش
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
anti-slip shoe پایهضدلغزش
slip ring motor موتور القائی با حلقه لغزان
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
Do not let this opportunity slip.Do not lose ( pass up ) this opportunity . این فرصت را از دست ندهید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com