Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
transfer machine |
دستگاه انتقال |
|
|
Other Matches |
|
transfer |
سند انتقال انتقالی |
transfer |
پهلو- رفت |
transfer of cause |
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی |
transfer |
واگذار کردن نقل کردن انتقال |
transfer |
واگذاری نقل |
transfer |
سند انتقال یا واگذاری |
transfer |
حواله |
transfer |
احاله |
transfer |
سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری |
transfer |
دستوری که کنترل پردازنده را از یک بخش برنامه به دیگری هدایت کند |
transfer |
واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله |
transfer |
انتقال دادن نقل کردن انتقال |
transfer |
نقل |
transfer |
واگذاری تحویل |
transfer |
انتقال |
transfer |
منتقل کردن |
transfer |
واگذار کردن |
transfer |
انتقال دادن |
transfer |
تغییر سمت دادن لوله |
transfer |
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت |
transfer |
زمان انتقال داده بین وسایل یا محل ها |
transfer |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
transfer |
ارسال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساخته یافته هستند. |
k , transfer |
ضریب تصحیح برد توپ |
k , transfer |
ضریب کای برد |
transfer |
ورابری |
transfer |
ورابردن |
transfer |
واگذاری |
transfer |
بررسی صحت ارسال داده طبق مجموعهای قوانین |
transfer |
دستور برنامه نویسی که حاوی جهش به بخشی از برنامه است در صورتی که وضعی رخ دهد |
transfer |
تغییر دستور یا کنترل |
transfer |
کپی کردن یک بخش از حافظه به محل دیگر |
transfer |
تغییر دستورات یا کنترل |
transfer rate |
نسبت انتقال سرعت انتقال |
transfer payments |
پرداختهای انتقالی |
transfer time |
مدت انتقال |
block transfer |
انتقال بلوک |
conditional transfer |
انتقال شرطی |
block transfer |
انتقال کندهای |
unconditional transfer |
انتقال غیر شرطی |
transfer income |
درامد انتقالی |
transfer canal |
کانالانتقال |
transfer time |
زمان انتقال |
transfer table |
میز انتقال |
transfer reaction |
واکنش انتقالی |
collect transfer |
بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف |
transfer resistor |
ترانزیستور |
transfer rate |
نرخ انتقال |
transfer station |
محل انتقال افراد |
transfer of learning |
انتقال یادگیری |
transfer processing |
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر |
transfer switch |
کلید انتقال |
transfer station |
محل اعزام افراد |
transfer characteristic |
مشخصه متقابل |
energy transfer |
انتقال انرژی |
transfer area |
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل |
transfer berth |
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی |
transfer case |
جعبه انتقال نیرو |
transfer case |
دیفرانسیل |
transfer check |
مقابله |
transfer check |
انتقال |
transfer earnings |
درامدهای انتقالی |
transfer equipment |
تجهیزات |
transfer function |
تابع انتقال |
power transfer |
انتقال انرژی |
transfer address |
ادرس انتقال |
file transfer |
انتقال فایل |
negative transfer |
انتقال منفی |
positive transfer |
انتقال مثبت |
radial transfer |
انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند. |
heat transfer |
انتقال گرما |
heat transfer |
انتقال حرارت |
technology transfer |
انتقال تکنولوژی |
telegraphic transfer |
انتقال تلگرافی |
thermal transfer |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
transfer functions |
توابع انتقالی |
transfer instruction |
دستور العمل انتقال |
transfer interpreter |
مفسر انتقال |
transfer of technology |
انتقال تکنولوژی |
deed of transfer |
سند انتقال |
deed of transfer |
انتقال نامه |
data transfer |
انتقال داده ها |
transfer of training |
انتقال اموزش |
transfer operation |
عمل انتقال |
transfer orbit |
مدار انتقال |
transfer order |
دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح |
transfer payment |
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود |
transfer of portfolio |
انتقال موجودی اوراق بهادار |
transfer of obligation |
حواله مدنی |
transfer of capital |
انتقال سرمایه |
transfer ladle |
پاتیل انتقال |
transfer ladle |
کفچه انتقال چمچمه انتقال |
transfer limit |
حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ |
transfer limit |
حدود تصحیحات انتقال تیر |
transfer line |
خط انتقال |
transfer loader |
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما |
transfer medium |
رسانه انتقال |
transfer mold |
قالب گیری انتقالی |
transfer molding |
قالب ریزی انتقالی |
transfer molding |
ریخته گری انتقالی |
third person of a transfer |
محال علیه |
transfer port |
دریچهانتقال |
transfer scale |
پایهانتقال |
credit transfer |
انتقال اعتبار |
credit transfer |
پرداخت ازطریق انتقال |
electron transfer mechanism |
مکانیسم انتقال الکترون |
electronic fund transfer |
ارسال الکترونیکی دارائی |
electronic funds transfer |
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها |
electronic transfer of data |
انتقال الکترونیکی اطلاعات |
charge transfer compounds |
ترکیبات انتقال بار |
file transfer protocol |
پروتکل انتقال فایل |
file transfer utility |
برنامه کمکی انتقال فایل |
courier transfer officer |
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی |
courier transfer station |
ایستگاه تعویض پیک |
courier transfer station |
مرکزارسال پیک ارتشی |
current transfer ratio |
نسبت انتقال جریان |
heat transfer coefficient |
ضریب انتقال گرما |
fuel transfer pipe |
لولهانتقالسوخت |
data transfer rate |
میزان ارسال داده |
data transfer rate |
نرخ ارسال داده |
data transfer rate |
سرعت انتقال داده ها |
data transfer operations |
عملیات انتقال داده |
courier transfer officer |
افسر مسئول پیک |
materials transfer notes |
برگه انتقال مواد |
passenger transfer vehicle |
وسلهجابجاییمسافرین |
bit transfer rate |
نرخ ارسال بیت |
materials transfer notes |
دستورانتقال مواد |
image transfer constant |
ثابت انتقال تصویر |
government transfer payments |
پرداختهای انتقالی دولت |
data transfer rate |
میزان انتقال داده |
transfer license plate [American E] |
پلاک انتقال |
secure hypertext transfer protocol |
گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند |
thermal wax transfer printer |
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود |
transfer number plate [British E] |
پلاک انتقال |
machine |
ذخیره شده روی یک رسانه که مستقیما وارد کامپیوتر میشود |
machine |
کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود |
machine |
شماره یا آدرس مطلق که نقط های در حافظه که کلمه داده قابل یافتن و دستیابی است را مشخص میکند |
machine |
شیارانداختن روی فلز |
machine |
کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است |
machine |
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند |
machine |
کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور |
machine |
زبان برنامه نویسی که حاوی دستوراتی است به صورت کد دورویی که مستقیما توسط واحد پردازش مرکزی بدون ترجمه فهمیده میشود |
machine |
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس |
machine |
دستوری که مستقیما CPU را کنترل میکند و بدون نیاز به ترجمه تشخیص داده میشود |
machine |
تراشکاری کردن صیقل کردن |
machine |
دستگاه |
machine |
ماشین کردن با ماشین رفتن |
machine sensible |
قابل درک توسط کامپیوتر |
machine |
خطای ناشی از خرابی قطعه |
machine |
عمل پردازش دستورات در برنامه توسط کامپیوتر |
machine |
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد |
machine |
تولید برنامه کد ماشین از برنامه HLL با ترجمه و اسمبلر کردن هر دستور HLL |
machine |
نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند |
machine |
یری را تقلید می کنند و حاوی دلایل اولیه و سایر خصوصیات انسان هستند |
machine |
فرمولی که کامپیوتر آنالوگ نوشته است تا حل کند |
machine |
دستوری که توسط ماشین تشخیص داده میشود و بخشی از مجموعه دستورات محدود آن است |
machine |
زبان برنامه نویسی که روی کامپیوتری که کامپایلر مناسب دارد قابل ترجمه و اجرا است |
machine |
تراشیدن ماشین |
machine |
ماشین شبیه سایز شده و عملیات آن |
machine |
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند |
machine |
خطای ناشی خرابی سخت افزار |
machine |
بیت اجرا میشود |
machine |
سیستم کامپیوتری که برای ترجمه متن و دستورات از یک زبان به دیگری به کار می رود |
machine |
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین |
machine |
براده برداشتن |
machine |
که قابل اجرا روی هر سیستم کامپیوتری باشد |
two way machine |
ماشین دو راهه |
machine |
ماشین |
d.c. machine |
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم |
accept machine |
دستگاه پذیرنده |
planing machine |
ماشین کندگی |
planer machine |
ماشین صفحه تراش |
open machine |
ماشین باز |
object machine |
ماشین مقصود |
fax machine |
فاکس |
kidney machine |
ماشینکمکیبرایافرادبیمار |
multi way machine |
دستگاه چند راهه |
mowing machine |
علف چین |
mowing machine |
ماشین علف چینی |
mortising machine |
دستگاه کام کنی |
molding machine |
دستگاه قالب گیری |
milling machine |
دستگاه فرز |
printer machine |
ماشین چاپ |
printer machine |
دستگاه چاپ |
punching machine |
ماشین سوراخکن |
seeding machine |
ماشین تخم کاری |
sub-machine gun |
تیربار خودکار |
seaming machine |
ماشین درزگیری |
scouring machine |
ماشین سمباده |
scouring machine |
ماشین سایش |
sanding machine |
ماشین سنباده زنی وصیقل کاری |
sandblast machine |
ماشین ماسه پاش |
reeling machine |
چرخک |
reeling machine |
ماشین نخ پیچی |
sub-machine guns |
مسلسل دستی |
sub-machine guns |
تیربار دستی |
reaping machine |
ماشین درو |
sub-machine guns |
تیربار خودکار |
punching machine |
دستگاه پانچ |
punching machine |
دستگاه منگنه |