Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
two way alternate operation
عملکرد متناوب دو طرفه عملکرد جانشین دوگانه
Other Matches
alternate
یک درمیان امدن متناوب
alternate
برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
alternate
ذخیره
alternate
یدکی
alternate
تعویض متناوب
alternate
راه کار فرعی
alternate
عوض وبدل
alternate
متبادل
alternate
بنوبت انجام دادن
alternate
متناوب کردن متناوب بودن
alternate
یک درمیان
alternate
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternate
کلید غیراصلی در فایل پایگاه داده ها
alternate
چندین بار
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate
آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternate
مجموعه دوم از حروف خاص که روی صفحه کلید موجودند
alternate track
شیار تغییرپذیر
alternate captain
کاپیتان ذخیره
alternate aerodrome
منطقه فرودیدکی
alternate aerodrome
فرودگاه یدکی
alternate routing
مسیریابی تغییرپذیر
alternate to touch
نرمش کمر
alternate track
شیار متناوب
alternate position
موضع فرعی
alternate routing
گزینش مسیر دیگر
alternate knot
گره یک در میان (نوعی گره تقلبی)
alternate forms
شکلهای جانشین
alternate track
شیار جایگزین
alternate headquarters
قرارگاه یدکی
alternate position
موضع یدکی
alternate routing
مسیریابی اصلاح پذیر
alternate track
شیاراصلاح پذیر
alternate response test
ازمون دو گزینهای
Every other day . On alternate days .
یکروز درمیان
alternate traversing fire
اتش یدکی سمتی
loading on alternate spans
حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها
alternate traversing fire
اتش یدکی در سمت
alternate water terminal
بارانداز ابی موقت
alternate water terminal
باراندازابی یدکی
alternate command authority
افسر جانشین فرمانده
alternate command authority
مقام جانشین فرماندهی
alternate escort operating base
پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
one way only operation
عملکردتنها یک طرفه
come into operation
قابل اجرا شدن
to come into operation
دایر شدن
either or operation
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
either way operation
ارسال داده در یک جهت روی کانال دوجهته
or operation
عمل یا
operation immediate
اقدام سریع
not operation
عمل نفی
one way only operation
عملکرد فقط یک طرفه
to come into operation
بکار افتادن
to come into operation
قابل اجراشدن
operation
اداره
to come into operation
قانون شدن
to come into operation
کاربرد پذیر شدن
to come into operation
قانونی درست شدن
co-operation
همکاری مشترک
co-operation
کار مشترک
operation
کارکرد
to come into operation
قابل اجرا شدن
not operation
عمل نقض
operation
عملکرد
operation
عمل جراحی عمل
operation
گرداندن
operation
عمل
operation
به کارانداختن
operation
عملیات
operation
گردش جنبش
operation
کار
operation
بهره برداری
operation
عمل کردن
operation
عمل جراحی
operation
کارکردن با یک وسیله
operation
وابسته به عمل عملکرد
operation
گردش
operation
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
operation
آزمایش هایی برای برنامه و آمادگی داده را بررسی می کنند
operation
مدت زمانی که عملیات باید حلقه اجرا را طی کند
operation
دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
operation
ثباتی که حاوی در حین اجرا حاوی که اجرا باشد
operation
کار کردن
operation
دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
operation
عمل منط قی که از دو ورودی یک خروجی تولید میکند
operation
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
operation
بخشی از دستور زبان اسمبلی که حاوی نشانههای کد اجرا باشد
operation
دستور بعدی برای اجرا را می خوانند
operation
عملی منط قی روی تعداد عملوند مربوط به قوانین جبربول
operation
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند
operation
سخت افزار مبدل دستور که ماشین
operation
به اجرا
operation
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
operation
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود
operation
1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
operation
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
parallel operation
عمل موازی
operation map
نقشه عملیات
operation map
نقشه عملیاتی
operation manager
مدیر عملیات
operation of contract
نفوذ قرارداد
operation research
تحقیق درعملیات
operation research
پژوهش عملیاتی
operation overlay
کالک عملیاتی
operation overlay
کالک عملیات
operation decoder
عمل شناس
operation order
دستور عملیاتی
operation order
دستورعملیات
operation decoder
عمل گشا
no address operation
دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
no operation instruction
OPERATION NO
nonidentity operation
عمل ناهمانی
off line operation
عملکرد برون خطی
offline operation
عمل برون خطی
on line operation
عملکرد درون خطی
on line operation
عمل درون خطی
one step operation
عمل تک مرحله
online operation
عمل درون خطی
operation analysis
تحلیل عملکرد
operation analysis
عمل کاوی
operation annexes
پیوستهای عملیاتی
operation center
مرکز عملیات
operation code
رمزالعمل
operation code
کد عملیاتی
operation code
رمز عمل
nature of the operation
ماهیت عملیات
parallel operation
عملکرد موازی
parallel operation
عملیات موازی
unattended operation
سیستمی که بدون نیاز به اپراتور یا شخص دیگر برای بررسی کار میکند
unattended operation
عملکرد بی مراقب
unary operation
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
unary operation
عمل یگانی
transformer operation
عملکرد یا طرزکارترانسفورماتور
transfer operation
عمل انتقال
the machine is in operation
ماشین در گردش است ماشین دایر است
unattended operation
هملکرد مراقبت نشده
unattended operation
عملکردبی مراقب
to put something into operation
دستگاهی
[کارخانه ای]
را راه انداختن
[مهندسی]
binary operation
عمل دوتایی
[ریاضی]
Operation room.
اتاق عمل ( بیمارستان )
A surgical operation .
عمل جراحی
operation keys
کلیدهایعملیات
the four fundamental operation
چهارعمل اصلی
the breathing operation
کاردم زدن عمل تنفس
telephone operation
طرز کار تلفن کار تلفن
revenue operation
عملکرد
rescue operation
عملیات نجات
ready for operation
اماده کار
pseudo operation
عملواره
pseudo operation
شبه عمل
privieged operation
عمل ممتاز
point operation
عمل نقطهای
serial operation
عمل نوبتی
serial operation
عملیات سری
telephone operation
عملکرد تلفن
synchronous operation
عملیات همزمان
synchronous operation
عمل همگام
symmetry operation
عمل تقارن
surgical operation
دست کاری
surgical operation
عمل جراحی
string operation
عملکردرشتهای
string operation
عملیات رشتهای
two way simultaneous operation
عملکرد همزمان دو طرفه
nand operation
عمل نقیض و
emergency operation
کارکرد
cycle of operation
دوره عمل سلاح
conversational operation
عملیات محاورهای
contouring operation
فرم کاری
continous operation
عملکرد پایدار
continous operation
کار دائمی
autonomous operation
عملیات ازاد
auxiliary operation
عمل کمکی
concurrent operation
عملکرد همزمان
cycle of operation
جریان عمل جنگ افزار
dagger operation
عمل خنجری
destructive operation
عملیات مخرب
emergency operation
بهره برداری اضطراری
contouring operation
کار فرم دهی
dyadic operation
عملکرد دوتایی
dyadic operation
عمل دودویی با استفاده از دو عملوند دودویی
dyadic operation
عمل دوتایی
duplex operation
کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
dual operation
عمل همزاد
concept of operation
تدبیر عملیاتی
computer operation
عملیات کامپیوتر
boolean operation
عمل بولی
boostrap operation
عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
block operation
عملیات بلوک
auxiliary operation
عملیات کمکی عملکرد کمکی
binary operation
عملکرد دودوئی
binary operation
عمل دودوئی
binary operation
عمل دودویی
base operation
عملیات پایگاهی
boolean operation
عمل منط قی روی فقط یک کلمه مثل " NOT ". نقیض
boolean operation
جدول نمایش دو کلمه دودویی عملوند عمل و نتیجه
boolean operation
عمل منط قی که از دو کلمه یک نتیجه ایجاد میکند مثال " و "
computer operation
عملکرد کامپیوتری
component operation
عناصر عملیاتی
cesarian operation
عمل بچه دراوردن ازغیرمجرای طبیعی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com