Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 76 (5 milliseconds)
English	Persian
unskilled labour	کارهایی که استادی
unskilled labour	نخواهد
unskilled labour	کارگرانی که کارشان استادای نخواهد
Other Matches
unskilled <adj.>	غیر مجرب
unskilled	خام دست
unskilled <adj.>	مبتدی
unskilled <adj.>	کم تجربه
unskilled	بی مهارت
unskilled	بی تجربه
unskilled	غیرمتخصص
unskilled labor	نیروی کارغیر ماهر غیر متخصص
unskilled labor	نیروی کار ساده
unskilled worker	کارگر ساده
unskilled worker	عمله فعله کسی که صرفا" ازنیروی بدنیش و نه مهارتش در انجام کار استفاده میکند
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
unskilled labor	کارگر غیرماهر
labour	درد زایمان
in labour	سر زا
in labour	در حال زایمان
f.labour	بیگاری
labour	کارگر
labour	زحمت کشیدن
labour	نیروی انسانی
labour	حزب کارگر
labour	کارگر عمله
labour	زحمت کوشش
labour	رنج
labour	کار
labour	کوشش کردن
labour	تقلاکردن
unpaid labour	بیگاری
unpaid labour	بیگار
statute labour	کار اجباری
statute labour	بیگاری
statute labour	بیگار
skilled labour	کارگر ماهر
labour force	مردمیکهتوانائیکارکردندارند
division of labour	تقسیم کار
divisions of labour	تقسیم کار
labour day	روز کارگر
slave labour	بردهداری
labour-intensive	صنعتیکهبهتعدادکارگرزیادینیازمنداست
labour market	متقاضیکار
manual labour	امضای دستی
bonded labour	کارکردندرقبالپولیکهقبلاقرضگرفتهشده
Labour Party	حزب کارگر
premature labour	زاییمان پیش از موعد طبیعی
hard labour	اعمال شاقه
forced labour	کار اجباری
forced labour	بیگاری
direct labour	دستمزد مستقیم
day labour	کار روزمزد
date labour	کار روز مزد
common labour	کارگر عمومی
casual labour	کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
casual labour	کارگر اتفاقی
labour-saving	کار کم کن رنج گاه
labour saving	کار کم کن رنج گاه
indirect labour	کار غیرمستقیم
labour law	حقوق کار
labour law	قانون کار
labour office	اداره کارگزینی
labour policy	سیاست استخدام کارکنان
labour code	قانون کار
labour union	اتحادیه کارگران
labour act	قانون کار
indirect labour	هزینه دستمزد غیرمستقیم
labour is often the father of pleasure <proverb>	مقام عیش میسر نمی شود بی رنج
to labour [British English]	در کار رنج بردن [زحمت کشیدن ]
child labour legislation	قانون مربوط به کارخردسالان
labour intensive industry	صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
labour intensive industry	صنعت کاربر
imprisonment with hard labour	حبس با اعمال شاقه
international labour organization	سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com