Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 69 (1 milliseconds)
English	Persian
vapor trail	مسیر عبور بخار
vapor trail	لولههای بخار
Other Matches
vapor	بخوردادن
vapor	چاخان کردن
vapor	مه تبخیر کردن یا شدن
vapor	دمه
vapor	بخار
superheated vapor	بخار ابر گرم
cheval vapor	اسب بخار
vapor rectifier	یکسو کننده جیوهای
water vapor	بخار اب
aqueous vapor	بخار اب
vapor pressure	فشار بخار
vapor cycle	سرد زائی مدار بسته
vapor degreasing	غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
vapor deposition	رسوب سازی با بخار
vapor lock	قطع کامل جریان سیال
vapor pressure	فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
mercury vapor rectifier	یکسوساز بخار جیوه
mercury vapor lamp	لامپ جیوهای
equilibrium vapor pressure	فشار بخار تعادل
acid vapor canister	ماسک حفافت در برابر بخاراسید
equilibrium vapor pressure	فشار به حد تعادل
mercury vapor rectifier tube	یکسو کننده جیوهای
trail	هدف رادر سمت ... تعقیب کنید
off the trail	دوراز خط
right trail	سهم سمت راست توپ
off the trail	پی گم کرده
trail	خط ی در امتداد چیزی
trail	راهک
trail	پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trail	پیشقدم پیشرو
trail	هدف را تعقیب کنید
trail	دنباله
trail	اثرپا باقی گذاردن
trail	دنباله داشتن
trail	دنباله دار بودن
trail	طفیلی بودن
trail	بدنبال حرکت کردن
trail	یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trail	بدنبال کشیدن
combat trail	مسیررزمی
vapour trail	ردپروازهواپیمادرآسمان
nature trail	مسیرعلامتگذاریشده
vortex trail	دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
audit trail	ردممیزی
cross trail	جاده عرضی
To be on someone trail. To trace someone.	رد کسی را دنبال کردن
audit trail	رد ممیزی
the trail of a meteor	دنباله شهاب
cross trail	جاده سرتاسری عرضی در منطقه
condensation trail	مجموعه وسایل انجماد
condensation trail	مسیر انجماد
combat trail	مسیر جریان رزم
box trail	سهم قوطی شکل
split trail	سهم باز
box trail	سهم بسته
audit trail	اثر رسیدگی
trail bike	موتورسیکلت کوچک سبک برای مسیرهای خارج از جاده
trail formation	ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
trail porty	قسمت نظم ارای ستون
trail run	رانش ازمایشی
audit trail	پیگیری
To follow ( trail, chase) someone.	پی کسی افتادن
deflection component of trail	شاخه سمتی مسیر
deflection component of trail	شاخه سمتی معبر حرکت
trail-view mirror	آینهبغلتریلی
pick up a trail/scent <idiom>	تشخیص جای پای انسان یا حیوان
To put someone off the scent. To draw a red herring across the trail.	رد گم کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com