English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
vector field میدان برداری
vector field میدان برداری [ریاضی] [فیزیک]
Search result with all words
field vector بردار میدان
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
Other Matches
vector potential of a solenoidal vector پتانسیل برداری بردارسولنئیدی
vector analysis [vector calculus] حساب برداری [ریاضی]
vector که باعث می شوند اندازه حروف تغییر کند بدون اینکه کیفیت عوض شود
vector مختصاتی که حاوی مقدار پایه و جهت است
vector شکل حروف در یک نوشتار رسم شده با کمک منحنی و خط وط.
vector آدرسی که کامپیوتر را به محل جدید حافظه هدایت میکند
vector سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
vector پردازنده همزمان که روی یک سط ر یا ستون آرایه در هر لحظه کار میکند
vector حامل بردار
vector مسیر جهت
vector خط سیر
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector بردار
vector پردار
vector راه یا مسیر هواپیما بازگشتن در حال طی کردن بودن
vector خط پرتاب بمب یاگلوله
vector مسیر ناوبری هواپیما
vector حامل
vector برداری
radius vector بردار شعاعی
flux of a vector شاره بردار
arthropod vector کنه خونخوار
arthropod vector کنه ارتروپود
axial vector بردار محوری
dope vector خصیصه نما
dope vector بردار خصیصه نما
dope vector بردار
code vector بردار رمز
circulation of a vector چرخه بردار
burgers vector بردار برگرز
initial vector مسیر اصلی یا اولیه هواپیمای رهگیر بعد ازشروع رهگیری
vector product حاصلضرب برداری
interrupt vector بردار وقفه
preset vector دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
poynting's vector بردار پوینتینگ
polar vector بردار قطبی
normal vector بردار عمود
normal vector بردار قائم
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
magnetic vector بردار مغناطیسی
light vector بردار نور
lift vector بردار برا
vector power توان برداری
radius vector شعاع حامل
state vector بردار حلات
basis vector بردار پایه [ریاضی]
vector calculus حساب برداری [ریاضی]
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
vector space فضای برداری [ریاضی]
position vector بردار مکان [ریاضی]
wind vector جهت حرکت باد
radius vector بردار مکان [ریاضی]
vector space فضای خطی [ریاضی]
vector product ضرب برداری [ریاضی]
vector product ضرب خارجی [ریاضی]
location vector بردار مکان [ریاضی]
wind vector سمت باد
state vector بردار وضعیت
vector quantity کمیت برداری
vector quantities اندازههای برداری
vector psychology روانشناسی بردار نگر
vector diagram نمودار برداری
vector display نمایش برداری
vector processor پردازنده برداری
vector pair زوج برداری
wave vector بردار موج
state vector بردار حالت
vector analysis تحلیل برداری
voltage vector بردار ولتاژ
vector sights دوربینهای نشانه روی بمب دوربینهای جانبی
vector graphics نگاره سازی برداری
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
distance vector protocols اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
continuously set vector عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
vector/waveform monitor صفحهنمایشدیجیتالی
fallout wind vector plot طرح یا چارت نمایش سمت باد ریزش اتمی
field شاخه [دانشی]
zero field بی میدان
zero field بی حوزه
field رشته [دانشی]
zero field میدان صفر
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
to keep the field درجای خودثابت ماندن
to take the field جنگ اغازکردن
right field سمتراستزمین
field name نام فیلد
field میدان
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
well field حوزه تغذیه کننده چاه
field فیلد
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field مشابه 4036
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field میدانه
field حوزه
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field نوشتن داده روی PROM
field بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field خارج اداره یا کارخانه
field فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field زمین
field میدان رزم صحرا
field زمینه رزمی صحرایی
field کارگاه
field پایکار
field بمیدان یا صحرا رفتن
field رشته
field دایره
field دشت کشتزار
field صحرا
field دشت
field زمین بازی
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field فرودگاه
field میدان دید
image field حوزه تصویر
image field میدان تصویر
induced field میدان القاء شده
induction field میدان القائی
induction field حوزه القائی
ice field یخزار یخ شناور
alternating field میدان متناوب
ice field سرزمین یخی
flying field میدان فرودگاه
force field میدان نیرو
free field میدان عمل ازاد
free field حوزه ازاد
gold field ناحیه زرخیز
grain field کشتزار
grain field گندم زار
gravitational field میدان گرانش
soccer field زمین فوتبال
grounded field سیم پیچ متصل به زمین
high field میدان قوی
inhomogeneity of a field غیریکنواختی یک میدان
inhomogeneous field میدان غیریکمواخت
landing field فرودگاه
field glasses عینک رزمی
low field میدان ضعیف
intermediate field میدان میانی
intermediate field میدان واسطه
air field فرودگاه
irrotational field میدان ناگردان
lacrosse field زمین لاکراس
aiming field نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
interference field میدان انترفرنس
interference field میدان مزاحم
memo field فیلدی در پایگاه داده یا پنجره متن در یک برنامه کاربردی که به کاربر امکان افزودن دستورات یا ماکرو درباره ورودی میدهد
maxwell field میدان ماکسول
field hockey زمین هاکی
input field میدان ورودی
mallet field زمین چوگان
magnetizing field میدان مغناطیس گردانی
magnetizing field میدان مغناطیس گر
field glasses عینک صحرایی
main field میدان اصلی
field separator جدا ساز میدان
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
field strcture ساخت میدانی
field strength شدت میدان
field service خدمات پایکار
field study بررسی میدانی
field stockade کالاهای انبار شده در صحرا یا میدان جنگ
field stockade ذخایر صحرایی
field service تعمیر در محل
field service خدمات رزمی
field roving course مسابقه تیراندازی جنگلی
field service پشتیبانی سرویس رزمی
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
field shop کارگاه صحرایی
field shop تعمیرگاه صحرایی
field splice وصله کارگاهی
field survey نقشه برداری زمینی
field template الگوی فیلد
field template قالب فیلد
field winding سیم پیچی میدان
field wire سیم صحرایی
field wire سیم جنگی
field work پژوهش میدانی
field work کار در صحرا
field work کار میدانهای
field work کار صحرایی
field worker پژوهشگر میدانی
field winding سیم پیچ اهنربایی
field voltage ولتاژ میدان
field theory نظریه میدانی
field theory تئوری میدان ها
field theory نظریه اساسی میدان
field trial مسابقه تازیهای شکاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com