English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
video game بازی دیدنی
Search result with all words
video game machine ماشین بازی تصویری
Other Matches
video تصویری
video متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
video فرافرستی الکترونیکی اطلاعات مرئی
video ویدئو
video تلویزیونی تلویزیون
adjacent video ویدئو مجاور
video transmission ارسال ویدئویی
video cassettes نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video games بازی دیدنی
video terminal ترمینال تصویری
video terminal پایانه تصویری
video tape نواردیداری و شنوایی
video signal سیگنال ویدئویی
video signal سیگنال یا علامت ویدئو
video tape نوار سمعی و بصری
video port قسمتنمایش
video nasty فیلمخشنیاترسناک
video conference کنفرانسیکهافرادشرکتکنندهدرآنبهفواصلدورازهمحضوردارندوبااستفادهازتجهیزاتتصویریوشنیداریباهمدرارتباطهستند
TV/video button ویدئو
composite video تصویر ترکیبی
composite video سیگنال تصویری که سیگنال تک رنگ و رنگی را در یک سیگنال ترکیب میکند
composite video واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
TV/video button دکمهتلوزیون
still video camera دوربیننمایشثابت
video recorder دستگاهضبطتصویر
interactive video سیستمی که از اتصال کامپیوتری به دیسک خوان اسفاده میکند تا توان پردازش و تصاویر واقعی و متحرک را ایجاد کند
inverse video تصویر وارون
reverse video کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
reverse video صفحه نمایش معکوس
video disk دیسک بصری دیسک تصویری
video disk دیسک ویدئویی
video disk دسترسی مستقیم
video digitizer دیجیتالی کننده تصویری
video detector اشکارساز ویدئو
video carrier حامل ویدئو
video amplifier دستگاه یا مدار تقویت کننده فرکانسهای سمعی و بصری
video amplifier فزون ساز ویدئو
video amplifier تقویت کننده تصویری
video adapter وفق دهنده بصری
Video for Windows مجموعه درایورهای نرم افزاری و امکانات ویندوز ماکروسافت . سافت ماکروسافت که به فایلهای با فرمت AVI امکان نمایش روی یک پنجره می دهند
video monitor مانیتور تصویری
video ram RA بصری یا تصویری
video monitor مونیتوربصری
video cassette نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video signal پیام ویدئو
rgb video R
video generator مولد تصویر
video frequency فرکانس ویدئو
reverse video ویدئوی معکوس
video frequency بسامد ویدئو
video switcher technician تکنسینتعویضنمایشگر
video connection panel صفحهاتصالبهنمایشگر
video cassette recorder ضبطنوارویدئویی
video monitoring selector انتخابگرصفحهنمایشویدئویی
memory mapped video نگاشت صفحه حافظه به فضایی در حافظه
video display unit واحد نمایش تصویری
video graphics array ارایه نگاره سازی بصری
production video switcher دکمهنمایشگرمحصولات
desktop video unit مقدارصفحهنمایشرومیزی
video display terminal ترمینال نمایش تصویری
auxiliary video switcher دکمهنمایشکمکی
surveillance video recording نگارش ویدئوی نظارتی
asymmetric video compression تا روی کامپیوتر آهسته هم اجرا شود
still video film disc سطحفلاپیدیسک
asymmetric video compression استفاده از کامپیوتر قوی برای فشرده سازی تصویر
crystal video rectifier یکسوکننده بلورین ویدئو
digital video special effects نمایشمخصوصعددیعوامل
sound/video preview unit واحدبهعقبزدنصدایویدئو
direct video storage tube نگاهدارنده تصویر
digital video effects monitor صفحهنمایشدیجیتالی
reproduction [of a recording] [audio, video] پخش [ضبط صوتی یا تصویری]
reproduction [of a recording] [audio, video] بازنواخت
direct video storage tube ثابت کننده تصویر
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
game هرنوع ورزش بامقررات
game شکار گرفته شده
game چلاق
game معیوب
game کامپیوتر مخصوص
game آنچه برای لذت و آرامش بازی شود
game joystick و آداپتور نمایش فقط برای بازی کردن
game بازی کامپبیوتری با نرم افزار مخصوص
game سرگرمی دوربازی بازی کردن
game شکار
game مسابقه
game سرگرمی شکار
game جانور شکاری
game یک دوربازی
game مسابقههای ورزشی
game شوخی
the game is up بازی تمام شد
the game is on بازی دایر است
game دست انداختن
game تفریح کردن
the best game out بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
game اهل حال
game سرحال
name of the game <idiom> قسمت اصلی یک موضوع
game بازی
i was very u. at that game خیلی در ان بازی بد اوردم
game اتصالی که joystick را به کامپیوتر وصل میکند
game keep قرق چی
game and game یکدست ویکدست
game and game یک بیک
the game is up بازی باخت
game وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
game keep شکاربان
game keep پاسبان شکار
game cartridge محلورودیبازی
ball game شرایط وضعیت
waiting game صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
football game بازی فوتبال
war game مانورنظامی عملیات جنگی اموزشی
fair game <idiom> موضوع تهاجم
Do you know how to play this game ? این بازی رابلد هستید ؟
war game اجرای بازی جنگ
parlour game بازیخانوادگیمثلبازیباکلمات
upland game پرندگان و حیوانات کوچم شکاری در ارتفاعات
two person game بازی دو نفره در تئوری بازیها
two pawns game بازی دو پیاده در سیستم روسی در دفاع گرونفلد
to spoil ones game نقشه یاکارکسیراخراب کردن
fair game مسخره کردنی
fair game دست انداختنی
war game جنگ ازمون
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a game of chess یک مسابقه شطرنج
war game بازی جنگ کردن
ball game هماورد
war game بازی جنگ
vienna game بازی وینی شطرنج
zero sum game بازی با جمع صفر در تئوری بازیها
ball game ورزش یا بازی با توپ
ball game گوبازی
ball game مسابقه
board game بازی روی تخته
fair game شکار مجاز
fair game شکار قانونی
fair game آماج روا
fair game طعمهی حاضر و آماده
a whole new ball game <idiom> یک ماجرای کاملا متفاوت
game theory تئوری بازی
game keeper قرق چی
game fowl نژاد خروس جنگی
game fowl خروس جنگی
game fowl مرغ شکاری
game fish ماهی موردنظر
game fish ماهی مجاز برای صیادی
game cycle دورههای عملیاتی بازی جنگ
game cycle دوره بازی
game cock خروس جنگی
game keeper قرق چی میدان
game law قانون شکار
game theory نظریه بازی
game theory این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
game theory نظریه بازیها
game point امتیاز پایانی
game playing playing computerizedgame
game plan استراتژی بازی
game of chance بازی قمار
game management شکاربانی
game management شکارداری
game clock ساعت ورزشگاه
game bird پرنده موردنظر درشکار
complete game یک بازی کامل از طرف توپزن
closed game بازی بسته
choose up game بازی غیررسمی
centre game بازی مرکزی
baseline game بازی در انتهای زمین تنیس
arcade game بازی پیشرفتهای که روی یک ماشین در محل عمومی انجام میشود
adventure game بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
acrade game نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
power game بازی قدرتی
computer game بازی کامپیوتری
crampet game بازی شطرنج
game bird یک امتیاز
game ball توپ بازی
game bag خرجین شکاری
four knight's game بازی چهار اسب
four handed game بازی چهارنفره
exhibition game بازی نمایشی به نفع خیریه
enter the game وارد بازی شدن
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
big game شکار حیوانات بزرگ
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
to play the game رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
short game ضرورت کنترل ضربههای کوتاه
skin game قمار از روی تقلب
skin game تقلب درقمار
skin game فریبکاری
small game پرندگان وپستانداران شکاری کوچک
small game پرندگان و حیوانات کوچک که برای تفریح شکار می شوند
spanish game بازی شطرنج اسپانیایی روی لوپس
stoppage of the game توقف بازی
suspension of the game تعویق و تاخیر بازی
team game بازی گروهی
shell game گردو بازی
three knights' game بازی سه اسب
to die game مردانه جان دادن
to game away one's money درقمارپول ازدست دادن
to kill game شکارزدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com