English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English Persian
waiving of the remainder period marriage temporary a of
waiving of the remainder period بذل مدت
Other Matches
remainder of the period باقیمانده مدت
waiving اعراض
waiving اسقاط
waiving of a legal right اسقاط حق
waiving a claim اسقاط دعوی
remainder بقیه
remainder باقی مانده
remainder عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
by way of remainder به رد
by way of remainder به عنوان رد
remainder بقایا
remainder مابقی مازاد
remainder حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
remainder حالت تعلیق
remainder مانده
remainder باتخفیف فروختن
remainder پس مانده غیر قابل مصرف
remainder باقیمانده
estate in remainder تملک معلق
estate in remainder ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
period مدت زمان
period آمریکا # علامت چاپ در انتهای متن .
on period مدت رسانایی
off period مدت نارسانایی
at a later period در موقع دیگر
period دوره زمان
period فاصله زمان
period منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period دوره
period گذشت زمان
at a later period بعدها
period وقت روزگار
period کمال
period مدت
period نقطه
period لحظه
period پایان
period زمان
period دوره تناوبی
period موقع
period نتیجه غایی
period حد
period گردش
period نوبت ایست
period مکث
period نقطه پایان جمله
period جمله کامل
period قاعده زنان
period عصر
period طمث
period دوران
period دوره تناوب
period نوبت مرحله
period تناوب
period زمان تناوب دوره
period روزگار نوبت
period زمان تناوب پریود
period عادت ماهانه
period گاه
porolongation of a period تمدید مدتی
period of roll زمان تناوب چرخش
period of vibratio دوره ارتعاش
practice period دوره تمرین
probationary period دوره ازادی مشروط
reasonable period مدت معقول
rest period دوره استراحت
retention period دوره ابقا
retrace period دوره بازگشت
pulse period تناوب پالس
production period دوره تولید
refractory period دوره بی پاسخی
probationary period دوره ازمایشی
period of roll دوره تناوب
period of production دوره تولید
payout period دوره بازگشت سرمایه
period of concentration زمان تمرکز
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
period of concentration می پیماید
period of delivery دوره تحویل
period of grace مهلت پرداخت
period of grace مهلت
period of grace ضرب الاجل
period of hire مدت اجاره
period of instrument دوره سنجه
period of office دوره تصدی
period of prescription مدت مرور زمان
payoff period دوره بازگشت سرمایه
right for a prescribed period رقبی
wave period زمان تناوب امواج دریا
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
For a period of one month. به مدت یک ما ؟
time period دوره زمان
time period گذشت زمان
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
quarterly period سه ماه
three-month period سه ماه
quarterly period دوره سه ماهه
time period فاصله زمان
transition period دوره انتقال
scan period دورهء پویش
second long period تناوب بزرگ دوم
short period دوره کوتاه
sidereal period دوره تناوب نجومی
sidereal period پریودنجومی
synodic period month lunar
synodic period دوره تناوب هلالی
synodic period پریودهلالی
the girls of the period دختران امروزی
third long period تناوب بزرگ مرتبه سوم
to put a period to بپایان رساندن
transattack period زمان اجرای تک اتمی
transattack period مدت ادامه تک اتمی
transition period دوره گذار
three-month period دوره سه ماهه
payback period دوره برگشت سرمایه
cooling off period دوره ملایمت
cooling period زمان بازار خراب کن
critical period دوره بحرانی
critical period دوره شاخص
curfew period ساعات منع عبور و مرور
design period مدت طرح
earthquake period دوره تناوب زلزله
extra period وقت اضافی
financial period دوره مالی
first long period تناوب بزرگ اول
germinal period دوره نوجنینی
grace period دوره مهلت
curfew period ساعات خاموشی
guarantee period دوره ضمانت
guarantee period مدت تضمین
gurantee period دوره نگهداری تاسیسات
cooling period زمان انتظار
control period مدت زمان کنترل و بررسی اماد
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ملایمت
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
action period دوره کنش
base period زمان مبنا
blocking period دوره وقفه
budget period دوره بودجه
budget period زمان بودجه
coking period زمان کک سازی
conducting period دوره رسانایی
contract period دوره قرارداد
contract period مدت قرارداد
control period دوره کنترل اماد
gurantee period مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
induction period دوره انگیزش
latency period دوره نهفتگی
neonatal period دوره نوزادی
latent period دوره کمون مرض
melting period دوره ذوب
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
measuring period دوره سنجش
payback period دوره برگشت
measuring period مدت سنجش
maintenance period زمان تعمیرات
limitation period دوره محدودیت
limitation period مدت مرور زمان
long period دوره بلند مدت
orbital period پریود اربیتالی
period of incubation دوره نهفتگی
infection period دوره نهفتگی
payback period دوره بازپرداخت
idle period دوره استراحت
idle period زمان توقف
oxidizing period دوره اکسیداسیون
maintenance period دوره نگهداری
idle period پریود بی باری
impluse period زمان تناوب ضربه جریان
incubation period دوره رشد نهفته
oxidizing period دوره احیاء
orbital period تناوب مداری
maintenance period دوره تعمیرات
absolute refractory period دوره بی پاسخی مطلق
relative refractory period دوره بی پاسخی نسبی
half life period تناوب یا دوره نیم عمر
interlook dormant period زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
grant a period of grace مهلت دادن
fundamental period vibration دوره اصلی ارتعاش
light load period زمان بار کم
credit for an unlimited period اعتبار برای مدت نامحدود
grant a period of grace امهال
grant a period of grace ضرب الاجل تعیین کردن تمهیل
right of benefit for a prescribed period حق رقبی
long run period دوران محاسبه بلند مدت
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
period/stretch/lapse of time فاصله زمان
period/stretch/lapse of time دوره زمان
period/stretch/lapse of time گذشت زمان
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com