Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
white hazard
به کیسه انداختن گوی سفیدبیلیارد
Other Matches
hazard
قمار
hazard
مخاطره
at all hazard
هرچه بادا باد
hazard
اتفاق در معرض مخاطره قراردادن
hazard
بخطر انداختن
hazard
ناراحتی
hazard
ضرر
hazard
زیان
hazard
امتیاز با به کیسه انداختن هرکدام از گویهای بیلیارد قسمت بدون چمن زمین گلف
hazard
غرر
hazard
طراحی تابع منط قی که تمام اشکالات ممکن و راه حل آنها را در نظر گرفته است
hazard
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazard
خطر
by hazard
<adv.>
اتفاقا
by hazard
<adv.>
تصادفی
at all hazard
با هر گونه مخاطره
by hazard
<adv.>
تصادفا
by hazard
<adv.>
برحسب اتفاق
by hazard
<adv.>
بطور اتفاقی
by hazard
<adv.>
بطور تصادف
explosion hazard
خطر انفجار
shock hazard
خطر تماس
hazard signs
علایم خطر
hazard signs
علایم امکان تولیدخطر
occupational hazard
سانحه شغلی
electrical hazard
خطرصاعقه
water hazard
مانع ابی در مسیر گوی گلف
hazard signs
علائم خطر
potential hazard
خطر بالقوه
safety hazard
مخاطره ایمنی
radiation hazard
گزند تابش
to run the hazard
بچیزی تن دردادن
occupational hazard
صدمه شغلی
to run the hazard
خودرادرمعرض مخاطره قراردادن
lateral water hazard
مانع برکهای به موازات مسیر گوی گلف
Pay attention to the house rules
[hazard statements]
.
توجه بکنید به قواعد جایگاه
[اظهارات خطر]
.
white f.
پرچم سفید
non-white
فردغیراروپایی غیرسفید
white out
انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
white a
مرگ موش
white
به رنگ برف
white
بازیگر نخست شطرنج
off white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white
سفید کردن
white
سپیده
off-white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
white
سفیدی
white
سفید
white
سفیدشدن
white
چاپگر لیزری که اشعه لیزر را در نقاطی که چاپ نشده اند متمرکز میکند.
white
پایگاه داده کاربران و آدرس پست الکترونیکی آنها ذخیره شده در اینترنت که به سایر کاربران کمک میکند تا آدرس پست الکترونیکی را پیدا کنند
zinc white
سفید اب روی
white tailed
دم سفید
white winged
سفید بال
white propaganda
تبلیغات سفید
white vitriol
زاج روی یاروح توتیای روح
white water
ابشارهای کوتاه رودخانه
black and white
سیاه و سفید
white elephants
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephants
گران و پر خرج و کم فایده
white elephants
فیل سفید
white elephant
هر چیز گران که بیخ ریش صاحبش گیر کرده باشد
white elephant
گران و پر خرج و کم فایده
white elephant
فیل سفید
black and white
چاپ
black and white
دستنوشته
white lie
دروغ مصلحت آمیز
white supremacy
تفوق سفید پوستان برنژادهای دیگر
white phosphorous
فسفر سفید
white magic
جادو گری بوسیله فرا خواندن فرشتگان کیمیا
white matter
ماده سفید
white mulatto
توت
white phosphorous
گلوله فسفر سفید
white pepper
فلفل سفید
white paternoster
دعای نگهداری ازشر روح پلید
white noise
نوفه سفید
white noise
نویز سفید
white plague
سل ریه
white plague
سل ریوی
white mulatto
توت معمولی
white supremacist
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
white space
فاصله سفید
white slave
استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
white sale
فروش ملافه و اجناس ذرعی
white propaganda
تبلیغاتی که هدف ان از پیش اعلام شده باشد
white primary
اخذ اراء مقدماتی حزبی
white line
خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
white livered
بزدل ترسو کم جرات
white oak
بلوط سفید
white lie
دروغ سفید
egg-white
سفیده تخم مرغ
white coffee
شیرقهوه
white coffee
قهوه با شیر
in black and white
<idiom>
بصورت نوشتار
white sale
<idiom>
حراج حوله ،پارچه کتان
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
white elephant
<idiom>
ثروت یا مالکیت بیفایده
white of an egg
سفیده تخم مرغ
a white elephant
شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
yellowish-white
رنگ شکری
yellowish-white
رنگ شیری
white wool
[مرغوب ترین نوع پشم از لحاظ رنگ]
white wool
پشم درجه یک
white wool
پشم سفید
gray-white
رنگ سفید-خاکستری
as white as a sheet
<idiom>
سفید مثل گچ دیوار
as white as a sheet
<idiom>
مثل برف
White peacock
طاووس سفید
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
white cap
کلاهکسفید
white cabbage
کلمسفید
white meat
لبنیات
white meat
کره
white meat
فرآوردهی شیری پنیر
white meat
گوشت سفید
white lies
دروغ سفید
white lies
دروغ مصلحتآمیز
white light
چراغسفید
Her face went white.
صورتش سفید شد ( رنگه پرید )
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
white wedding
عروسیکهدرکلیساصورتمیگیرد
white spirit
مایعشیمیاییحاصلازبنزینکهدررنگکاریکاربرددارد
white Christmas
روزکریسمسکهبرفباریدهباشد
white tape
نوارسفید
white stone
مهرهسفید
white square
خانهسفید
yellowish-white
بژ
white cement
سیمان سفید
the white house
کاخ سفید
sow white
سفید
snow white
مثل برف سفید اسم خاص
snow white
سفید یکدست
milk white
شیری رنگ
lily white
خیلی سفید
lily white
سفید چون زنبق
large white
خوک سفید انگلیسی
flake white
سفیداب سرب
the white house
کاخ یاقصرابیض
the white race
نژادسفید
white book
ویدیو- CD استاندارد ساخت philips , JVC که نحوه ذخیره ویدیودیجیتال روی ROM-CD را بیان میکند
white book
کتاب سفید
white body
بدنه سفید
white bellebore
کندش
flake white
سفیداب شیخ
white beard
ریش سفید
white bear
خرس سفید خرس قطبی
white ant
موریانه
the white race
نژادابیض
dressed in white
لباس سفیدپوشیده
dressed in white
سفیدپوش
White Papers
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers
کتاب سفید
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Paper
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper
کتاب سفید
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
snow-white
سفید برفی
White House
کاخ سفید
white hot
دارای احساسات برانگیخته
white liver
نامردی
chinese white
سینکا
white pigweed
قازایاغی
snow-white
سفید
white-collar
کارمند دفتری
white-collar
یقه سفید
white collar
کارمند دفتری
white collar
یقه سفید
white-hot
دارای احساسات برانگیخته
snow-white
برفام
white lily
زنبق
white crow
چیز ندیده چیز کمیاب
white goshawk
قوش طرلان
white goods
حوله سفید ملافه
white goods
پارچه سفید نخی
white gold
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
white galbanum
وشا
white flame
شعله سفید
white flag
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
white flag
پرچم سفید
white hall
هیئت حاکمه انگلیس
white headed
دارای موی سفید
white level
تراز سفید
white lead
سفیداب شیخ
white lead
سفید اب شیخ
white horse
whitecap
white hope
بوکسور سفیدپوست درمقابل بوکسور سیاه پوست
white heat
دمای سفید
white heat
نور سفید التهاب
white heat
درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
white headed
سفیدبخت
white face
جانورسفید صورت
white face
جانور پیشانی سفید
white cooper
اهن ساز
white dwarf
کوتوله سفید
white cooper
سطل ساز
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
white civilization
تمدن نژاد سفید
white corpuscle
cell whiteblood=
white pig iron
اهن خام سفید
American white bread
نانسفیدآمریکایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com