Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
withdrawal of a case
استرداد دعوی
Other Matches
withdrawal
پس کشیدن
withdrawal
گوشه گیری
withdrawal
صرفنظر کردن بازگیری
withdrawal
بازگرفتن
withdrawal
پس گرفتن
withdrawal
ترک
withdrawal
خاتمه
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
withdrawal
ترک دارو
withdrawal
عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawal
تخلیه مواضع ازراه هوا
withdrawal
متارکه
withdrawal
رها سازی
withdrawal
کنار کشیدن
withdrawal
عدول
withdrawal
استرداد
withdrawal
بریدن
withdrawal
کناره گیری از مسابقه تکواندو
withdrawal
انفصال
withdrawal
بطلان
right of withdrawal
حق رجوع
withdrawal
انقضا
withdrawal
الغا
substance withdrawal
ترک دارو
withdrawal syndrome
نشانگان ترک دارو
withdrawal warrant
مجوز برداشت
withdrawal from society
اعتکاف
withdrawal symptoms
نشانههای ترک دارو
as may be the case
<adv.>
بطور امکان پذیر
use case
مجموعه ای از رویدادها
in that case
حال که چنین است
as may be the case
<adv.>
احتمالی
in any case
درهر حال
in case
هرگاه
such being the case
حال که چنین است دراینصورت
that is not the case
مطلب چنین نیست
in this p case
دراین موردبخصوص
in case of need
عنداللزوم
in case
برای احتیاط
in case
چنانچه مبادا
in case
در صورتیکه
case
حرف بزرگ یا حرف معمولی
[فناوری چاپ]
in that case
<adv.>
پس
in no case
به هیچ دلیل
in no case
اصلا
in no case
به هیچ صورت
in no case
به هیچ وجه
in case
<idiom>
برطبق
As the case may be .
برحسب مورد( آن)
Such is not the case . That is not so.
اینطور نیست
In that case he is right.
د رآنصورت حق با اوست
just in case
احتیاطا
just in case
برای مطمئن بودن
in that case
<adv.>
دراینصورت
in that case
<adv.>
سپس
in that case
<adv.>
بعد
as the case may be
بسته بمورد
as the case may be
تاچه مورد باشد
case
پوشه
in that case
دراینصورت
case of need
مباشر
case
قاب
case
جعبه
case
صندوق جعبه
case
مسئله
case
غلاف پرچم
case
فرف محفظه
case
جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
case
کیف
case
چمدان
case
محاکمه
case
دعوی مورد
case
مورد
case
مورد غلاف
case
: سرگذشت
case
جلد
case
پوسته
case
قالب قاب
case
جا
case
حالت
case
وضعیت موقعیت
case
اتفاق
case
دعوی مرافعه
case
قضیه
case
درصندوق یاجعبه گذاشتن جلدکردن
case
پوشاندن
case
جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case
محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
case
روکش
case
غلاف
case
روکش کردن
case
رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
case
تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
case
پوشانیدن صندوق
case
پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
case
دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
case
پوشش
case
پرتزیر
case
دعوی
case
موضوع حالت
case
وضع
case
حروف بزرگ یا حروف معمولی
case
صندوق
case
کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
cylinder case
جعبهسیلندر
the vocative case
اسم منادی
to hear a case
دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
spectacles case
جاعینکی
to put the case
فرض کردن
transfer case
جعبه انتقال نیرو
transfer case
دیفرانسیل
degenerate case
تباهیدگی
[ریاضی]
[فیزیک]
the vocative case
حالت ندا
pray consider my case
خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
pray consider my case
تمنی اینکه
referee in case of need
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
pillow case
رویه بالش
running down case
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
schreber case
مورد شربر
show case
قفسه جلو مغازه
show case
ویترین جعبه اینه
special case
مورد ویژه
special case
مورد خاص یااستثنایی
writing case
محلنوشتن
suit case
چمدان
suit case
جامه دان
suit case
جا رختی
degenerate case
تبهگنی
[ریاضی]
[فیزیک]
the nature of the case
ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
pillow case
روه متکا
transmission case
جعبه دنده
packing case
جعبهبزرگچوبیکهدرآنچیزیراذخیرهمیکنیدویابهجاییمیبرید
Take an umbrella just in case.
احتیاطا"چترهمراه ببرید
He wI'll expedite our case.
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
door-case
چارچوب در
case-bottle
شیشه چارپر
Supposing that is the case .
بفرض اینکه اینطور باشد
It is quite a hypothetical case .
این یک قضیه کاملا" فرضی است
In this case ( instance) .
دراین مورد
(a) case in point
<idiom>
مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
in any case (event)
<idiom>
مطمئنا
brief case
[briefcase]
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
attache case
کیف اداری
[کیف جعبه ای دستی چرمی]
to argue the case for
[against]
something
بطرفداری از
[برضد ]
موضوعی استدلال کردن
gin-case
[ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
attachT case
کیفدستی
transmission case
گیربکس
watch case
قاب ساعت
worst-case
بدترین وضع یا احتمال
worst-case
بدبینانهترین
bobbin case
ماکو
key case
جاکلیدی
passport case
جایپاسپورت
plastic case
جایپلاستیکی
screen case
صفحهنمایش
scroll case
قسمتطومار
spiral case
جعبهمارپیچ
vanity case
کیفلوازم آرایش
weekend case
چمدانتعطیلاتآخرهفته
At any rate . In any case . Anyway .
درهر صورت
pencil case
مدادگیر
case numbers
شماره بسته بندی
case depth
عمق مین
case branch
انشعاب شرطی
case bottle
شیشه چارپهلو
case bottle
چارپر
case analysis
تحلیل مورد
cartridge case
پوکه
cartridge case
پوکه فشنگ
bullet case
پوکه
battery case
جعبه باتری
attache case
کیف پیک
case harden
سخت گردانی سطحی
case hardening
سخت گردانی سطحی
case knife
چاقوی جلد دار
case numbers
شماره بسته ها
case ment
غلاف
case ment
پنجره پوشش
case ment
روزنه
case ment
پنجره لولادار
case mate
پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
case mate
بمب پناه جای نصب توپ درناو
case mate
پناهگاه توپ
case marks
علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
case knife
چاقوی بزرگ
attache case
کیف دستی
attache case
چمدان یا جامه دان مخصوص حمل اسناد
admissible case
دعوی مسموع
case histories
سوابق
upper case
حروف بزرگ
upper case
حروف بزرگ و نشانههای دیگرروی ماشین تایپ یا صفحه کلید که با انتخاب کلید shift دستیابی می شوند
upper case
حرف بزرگ
lower case
حروف کوچک
case law
قانون موضوعه
test case
شخص یاچیز مورد ازمایش
test case
قضیه در ازمایش
case histories
تاریخچه
case histories
سابقه مرض ودرمان
case histories
شرح حال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com