English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
finger joint اتصال انگشتی
Other Matches
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
finger parted انگشتی
wrist pin انگشتی
tridactylous سه انگشتی
digital انگشتی
knucle pin انگشتی
key جا انگشتی
monodactylous یک انگشتی
three f. سه انگشتی
piston pin انگشتی
digitated انگشتی
finger board جا انگشتی
polydactyl شش انگشتی یابیشتر
manual alphabet الفبای انگشتی
axle box انگشتی محور
finger painting نقاشی انگشتی
brachydactyly کوتاه انگشتی
breaker arm انگشتی دلکو
tridactyl سه انگشتی سه وتدی
toehold گیره انگشتی
rule of thumb حساب سر انگشتی
toeholds گیره انگشتی
polydactylism بیش انگشتی
polydactyle شش انگشتی یابیشتر
pentadactyl پنج انگشتی
polydactyle چند انگشتی
syndactylism چسبیده انگشتی
rule of thumb قاعده سر انگشتی
phalangeal بند انگشتی
finger alphabet الفبای انگشتی
end mill فرز انگشتی
dactylology زبان انگشتی
interdigital بین انگشتی
distributor finger انگشتی دلکو
finger spelling املاء انگشتی
digitate پنجهای انگشتی
cold finger condenser چگالنده انگشتی
A rough (crude)estimate. حساب سر انگشتی
clavier ردیف جا انگشتی
finger maze ماز انگشتی
foot rule correlation همبستگی سر انگشتی
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
string fingers سه انگشتی که زه کمان را می کشند
key bugle شیپورجا انگشتی دار
polydactyl چند انگشتی پر انگشت
fingerprint region ناحیه اثر انگشتی
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
piano accordion اکوردئون جا انگشتی دارشبیه پیانو
psaltery قانون یاسنتور انگشتی یامضرابی سرود
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
thimbleberry تمشک امریکایی دارای میوه انگشتی شکل
clavichord یکجورسازسیمی وجا انگشتی دارکه پیشروپیانوی کنونی بوده است
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
lead قطب اتصال سیم اتصال
leads قطب اتصال سیم اتصال
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal محل اتصال پیچ اتصال
terminals محل اتصال پیچ اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
cam ground piston پیستونی که قطر ان در امتدادموازی با انگشتی کمتر ازقطر ان در امتداد عمود برانگشتی باشد
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
pentadactylate پنج انگشتی دارای پنج پنجه
junctions اتصال
junction اتصال
law of continvity اتصال
lap joint اتصال لب به لب
concatenate اتصال
suspension اتصال
lead wire خط اتصال
colligation اتصال
v joint اتصال "وی "
nexus اتصال
contacting اتصال
clutch dog فک اتصال
suspensions اتصال
contacts اتصال
contacted اتصال
fusions اتصال
fitting اتصال
hitches اتصال
hitching اتصال
continuity اتصال
interconnetion اتصال
attaches اتصال
connectivity اتصال
interconnection اتصال
union اتصال
connector اتصال
unions اتصال
inosculation اتصال
hitched اتصال
hitch اتصال
fusion اتصال
connect node کد اتصال
attaching اتصال
seams خط اتصال
joint اتصال
seam خط اتصال
juncture اتصال
attach اتصال
bonding اتصال
connection line خط اتصال
conjuncture اتصال
butt joint اتصال لب به لب
abutment اتصال
coupling اتصال
abjoint بی اتصال
butt joint riveting اتصال لب به لب
jump joint اتصال لب به لب
bindings اتصال
link اتصال
wiring اتصال
single u butt joint اتصال لب به لب "یو"
symphysis اتصال
connection اتصال
connexions اتصال
single u butt weld اتصال لب به لب "یو"
binding اتصال
conjunctions اتصال
tie line خط اتصال
conjunction اتصال
coitus اتصال
scarfs اتصال
bounding اتصال
networks اتصال
incorporation اتصال
contact اتصال
network اتصال
scarf اتصال
tie down اتصال
cutter link اتصال
synchronises با هم اتصال دادن
corner joint اتصال گوشه
coupler link عضو اتصال
ground connection اتصال زمین
delta connection اتصال مثلث
synchronize با هم اتصال دادن
synchronizes با هم اتصال دادن
coupler link لینک اتصال
dead earth اتصال زمین
cross linking اتصال عرضی
synchronising با هم اتصال دادن
contact series اتصال سری
contact plug فیش اتصال
coupling factor ضریب اتصال
coupling instability نااستواری اتصال
coupling coefficient ضریب اتصال
coupling valve ارزش اتصال
contact pair زوج اتصال
delta connection اتصال دلتا
connexion ارتباط اتصال
coupling magent اهنربای اتصال
corner joint اتصال فارسی
coupling capacitor خازن اتصال
crosspoint زوج اتصال
connector symbol علامت اتصال
data link اتصال داده
coupling element عنصر اتصال
connector اتصال دهنده
adaptor piece حلقه اتصال
drag bar میله اتصال
short-circuits اتصال کوتاه
short-circuit اتصال کوتاه
by pass اتصال کوتاه
conjunctions اتصال اقتران
cable joint موف اتصال
conjunction اتصال اقتران
cam control بادامک اتصال
connecting اتصال دهنده
brittannia joint اتصال بریتانیایی
acondylose منفصل بی اتصال
arris fillet joint اتصال فرنگی
automatic drop اتصال خودکار
acondylous منفصل بی اتصال
balanced circuit اتصال سیمتریک
ball joint توپی اتصال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com