Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
topspin
ادامه حرکت چرخش توپ
Other Matches
continue port/starboard
چرخش به سمت چپ یا راست را ادامه دهید
follow-throughs
ادامه حرکت پس از ضربه
follow-through
ادامه حرکت پس از ضربه
evolution
چرخش حرکت دورانی
speed
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeding
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
speeds
نرخ حرکت نوری در مقابل نوک چرخش
swing
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swings
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
turbopump
پمشی که توسط توربینی که بوسیله گازهای حاصل ازسوختن سوختهای راکت به چرخش درامده به حرکت درمی اید
moving pivot
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
waltz three
سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
circulating
چرخش ذخیره سازی که دادههای ذخیره شده رابه صورت مجموعهای از باس ها که در طول رسانه حرکت می کنند نگهداری میکند و وقتی به انتها می رسند دوباره تولید میکند
hold over
به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
single action
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
going on
ادامه
continuation line
خط ادامه
continuance
ادامه
continuation
ادامه
resumption
ادامه
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
hang on
<idiom>
ادامه دادن
reopening
ادامه دادن
reopens
ادامه دادن
to carry on
ادامه دادن
to drag on or out
ادامه دادن
go along
<idiom>
ادامه دادن
carry-on
ادامه دادن
carry on
ادامه دادن
to keep on
ادامه دادن
duration
مدت ادامه
continuant
ادامه دهنده
hold good
<idiom>
ادامه دادن
continuable
قابل ادامه
go on
<idiom>
ادامه دادن
continuative
ادامه دهنده
reopen
ادامه دادن
discontinuance
عدم ادامه
keep on
ادامه دادن
discontinuation
عدم ادامه
hold on
ادامه دادن
reopened
ادامه دادن
run on
ادامه دادن
take up
ادامه دادن
keeps
ادامه دادن
for a continuance
برای ادامه
over run
ادامه به کاردادن
keep
ادامه دادن
continue statement
حکم ادامه
to continue
ادامه دادن
extending
ادامه دادن
furthering
ادامه دادن
continue
ادامه دادن
continues
ادامه دادن
to take up
ادامه دادن
discontinues
ادامه ندادن
continuation card
کارت ادامه
extends
ادامه دادن
discontinue
ادامه ندادن
bring on
ادامه دادن
to run on
ادامه داشتن
keep up
<idiom>
ادامه دادن
extend
ادامه دادن
discontinuing
ادامه ندادن
discontinued
ادامه ندادن
furthers
ادامه دادن
further
ادامه دادن
to follow
ادامه دادن
furthered
ادامه دادن
contd
مخفف ادامه یافته
viability
امکان ادامه حیات
shorthanded
ادامه با بازیگر کمتر
dash
مسیری را ادامه دادن
sustaining
نگهدارنده ادامه دهنده
continuation
عمل ادامه دادن
continuator
ادامه دهنده مستمر
go head
ادامه بدهید بفرماید
to press ahead with
با زور ادامه دادن
dwell at
اتش را ادامه دادن
to set on
با زور ادامه دادن
time in
ادامه بازی پس از توقف
keep the home fires burning
<idiom>
اجازه ادامه دادن
dashed
مسیری را ادامه دادن
bide
بکاری ادامه دادن
fall behind
<idiom>
درمانده از ادامه راه
detainer
حکم ادامه توقیف
thwarted
ادامه دادن یا کشیدن
thwart
ادامه دادن یا کشیدن
dashes
مسیری را ادامه دادن
inability to box
ناتوان از ادامه دادن
track
ادامه گوی در مسیربولینگ
tracked
ادامه گوی در مسیربولینگ
live on
بزندگی ادامه دادن
transattack period
مدت ادامه تک اتمی
tracks
ادامه گوی در مسیربولینگ
dwell at
به تیراندازی ادامه دادن
keep up with
<idiom>
به شکل قبل ادامه دادن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
maintain
ابقا کردن ادامه دادن
give someone the green light
<idiom>
اجازه ادامه به کار رادادن
discounting match
ادامه ندادن به مسابقه کشتی
resume
چکیده کلام ادامه یافتن
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
Gothic Survival
[ادامه عنصر سبک گوتیک]
i took up where he left
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
stick it out
<idiom>
طاقت آوردن ،ادامه دادن
resumes
چکیده کلام ادامه یافتن
border break
ادامه محوطه نقشه تا حاشیه ان
Keep moving!
ادامه بده
[بدهید ]
به راه!
robust
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
robustly
که کار را پس از خطا ادامه میدهد
maintained
ابقا کردن ادامه دادن
go on
سخن خود را ادامه دهید
resumed
چکیده کلام ادامه یافتن
maintains
ابقا کردن ادامه دادن
run
دوام یافتن ادامه دادن
viability
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
touch in goal line
ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
resuming
چکیده کلام ادامه یافتن
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
pull off
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
There's more to come.
<idiom>
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
resumptive
ادامه دهنده دوباره بدست اورنده
to rumble on
[British E]
ادامه دادن به شکایت پر سرو صدا
run on
ادامه دادن متن بدون توقف
pick up
<idiom>
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
I can't go on any longer.
من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
to keep the field
جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
border break
ادامه دادن اطلاعات نقشه تا حاشیه ان
continuous
آنچه بدون توقف ادامه یابد
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
inviable
عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
There's no need to elaborate.
لازم نیست که شما در ادامه چیزی بگید.
head pole
تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
let (something) ride
<idiom>
ادامه دادن بدون عوض شدن شرایط
long haul
<idiom>
مدت درازی بین کاری که ادامه داد
skulls
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skull
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
supersedeas
دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
extending
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extend
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
carry one's bat
تا پایان بازی ادامه دادن کارتوپزن بدون سوختن
play out one's option
ادامه بازی در تیم پس ازپایان قرارداد بدون قراردادجدید
to continue one's progress
پیشرفت خودرا ادامه دادن همواره جلو رفتن
set in
<idiom>
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
extends
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
travelling overwatch
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
troll
چرخش
wrenched
چرخش
trolls
چرخش
wrenches
چرخش
levorotation
چرخش به چپ
gyration
چرخش
swirl
چرخش
wrench
چرخش
swirling
چرخش
gyrations
چرخش
circulation
چرخش
circulations
چرخش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com