English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
plethora ازدیاد خون در یک نقطه افراط
Other Matches
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
plethora ازدیاد
proliferation ازدیاد
augmentation ازدیاد
hyperesthesia ازدیاد حساسیت
hyperaesthesia ازدیاد حساسیت
increasable قابل ازدیاد
hyperinsulinism ازدیاد انسولین
overvoltage ازدیاد فشار
elongation ازدیاد طول
emmenagogue داروهای ازدیاد قاعدگی
hyperglycemia ازدیاد قند خون
unit elongation ازدیاد طول ویژه
magnetic elongation ازدیاد طول مغناطیسی
extensometer ازدیاد طول سنج
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
strains دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain دگروشی ازدیاد طول ویژه
hydrocephaly ازدیاد غیر عادی مایع
hydrocephalus ازدیاد غیر عادی مایع
skyrocket ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketing ازدیاد سریع قیمت وغیره
speedup ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
skyrocketed ازدیاد سریع قیمت وغیره
hyperthyroid ازدیاد فعالیت غذه درقی
skyrockets ازدیاد سریع قیمت وغیره
swelling pressure فشار در اثر ازدیاد حجم
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
air hose coupling دستگاه نشان دهنده ازدیاد باد
lymphocytosis ازدیاد گلبولهای سفید یک هستهای خون
frost hoil ازدیاد حجم دراثر یخبندان بادکردگی
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
hypervitaminosis ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
hydrocele دچار ازدیاد فشارمایع در داخل بطنهای مغز
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
backed bow کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
underdistance روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
excessive use افراط
excessiveness افراط
superfluity افراط
self indulgence افراط
extremeness افراط
exorbitance افراط
frills افراط
frill افراط
intemperance افراط
fulsomeness افراط
overindulgence افراط
excess افراط
excesses افراط
inordinateness افراط
inordinacy افراط
extravagances افراط
extravagance افراط
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
extravagantly با افراط کاری
excesses افراط بی اعتدالی
extravagantly با افراط زیاد
extremity افراط و تفریط
outrageousness تجاوز افراط
self-indulgent افراط کار
extremities افراط و تفریط
indulging افراط کردن
excess افراط بی اعتدالی
hypercriticism افراط در انتقاد
distemperate افراط کار
wanton افراط کردن
extremism افراط گرایی
excessively بحد افراط
hard line افراط آمیز
overindulge افراط ورزیدن
scrupulously بحد افراط
ultraism افراط کاری
self indulgent افراط کار
intemperate افراط کار
enormously بحد افراط
indulges افراط کردن
indulged افراط کردن
to run to extremes افراط وتفریطکردن
to carry to excess افراط کردن در
indulge افراط کردن
exorbitance زیادی افراط
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
religiose دیندار بحط افراط
oxyopia تزئینی بحد افراط
cachinnate در خنده افراط کردن
potation جرعه افراط در شرب
indulgences زیاده روی افراط
overbuy در خرید افراط کردن
go to extreme افراط و تفریط کردن
golden mean برکناری از افراط و تفریط
indulgence زیاده روی افراط
to take an extreme course افراط یاتفریط کردن
indulgences از راه افراط بخشیدن
carousing در مشروب افراط کردن
take an extreme course افراط یا تفریط کردن
caroused در مشروب افراط کردن
wasteful افراط کار متلف
carouse در مشروب افراط کردن
supererogation افراط در انجام وفیفه
indulgence از راه افراط بخشیدن
carouses در مشروب افراط کردن
overnice دقت گیر بحد افراط
intemperately ازروی افراط با زیاده روی
radicals افراطی افراط گرا ریشهای
ultra individualism اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
overmuch بحد افراط بمقدار زیاد
purism افراط در استعمال صحیح الفاظ
extremism افراط کاری عقیده افراطی
profit cannibalism افراط در تخفیف و ارزان فروشی
radical افراطی افراط گرا ریشهای
boozing مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
flag-waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
overact در ایفای نقش خود افراط کردن
boozes مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
radicalism گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
flag waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
overacted در ایفای نقش خود افراط کردن
prudishness نمایش عفت یااداب بحد افراط
blase بیزار از عشرت در اثر افراط درخوشی
booze مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
boozed مشروبات الکلی بحد افراط نوشیدن
overacting در ایفای نقش خود افراط کردن
overacts در ایفای نقش خود افراط کردن
red tapery رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
overtrading بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
chauvinism افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
acnerosacea ورم و سرخی صورت وبینی در اثر افراط در صرف مشروبات الکلی
break up point نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
malthusian theory of population فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
overloaded بار زیاد ازدیاد بار
overloads بار زیاد ازدیاد بار
overload بار زیاد ازدیاد بار
hypermnesia ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
lied زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
hyper پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
hyper- پیشوندی بمعنی روی و بالای و برفراز و ماوراء و خارج از حد عادی وفوق العاده ومافوق و اضافه و بیش از حدو بحد افراط
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
bumming ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bum ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bummed ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
bums ادم مفت خور یا ولگرد ولگردی یا مفت خوری کردن بحد افراط مشروب نوشیدن
speckle نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot طرح نقطه نقطه خال خال
overspend زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
lavishes ولخرجی کردن افراط کردن
lavished ولخرجی کردن افراط کردن
lavishing ولخرجی کردن افراط کردن
lavish ولخرجی کردن افراط کردن
pricks نقطه
pricking نقطه
specks نقطه
dotty نقطه نقطه
dotting نقطه
point نقطه
neel point نقطه نل
prick نقطه
speck نقطه
ice point نقطه یخ
ice melting point نقطه یخ
pricked نقطه
dot نقطه
period نقطه
spots نقطه
stpular نقطه نقطه
point to point line خط نقطه به نقطه
full stop نقطه
point to point نقطه به نقطه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com