English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
date of acquisition از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
Other Matches
mflops اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
accelerated depreciation استهلاک زودرس [روش استهلاک دارایی در مدتی کمتر از زمان مقرر]
margins تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
processor bound اشاره به فرایندهایی میکندکه به محض استفاده از واحدپردازش مرکزی جهت اجرای پردازش یا محاسبه حقیقی سرعتش کم میشود
paged address آدرس حافظه فیزیکی موجود که از ادرس منط قی و ادرس صفحه محاسبه میشود
flopping اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flop اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
assemble capital stock بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
backgrounds امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
background امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
arc elasticity of demand عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
sublation استهلاک
amortisement استهلاک
mergers استهلاک
merger استهلاک
wear and tear استهلاک
replacement investment استهلاک
dampers استهلاک
damp استهلاک
dampest استهلاک
damping استهلاک
amortization استهلاک
depreciation استهلاک
depreciation استهلاک ناچیزشماری
accelerated depreciation استهلاک سریع
amortization fund وجه استهلاک
allowance for depreciation ذخیره استهلاک
amortization استهلاک وام
capital depreciation استهلاک سرمایه
attenuation coefficient ضریب استهلاک
redemption بازپرداخت استهلاک
accelerated depreciation استهلاک سریع
sinking استهلاک نشست
damping استهلاک ارتعاش
damping power امکان استهلاک
electrodynamic damping استهلاک الکترودینامیکی
depreciation allowances ذخیره استهلاک
depreciable استهلاک پذیر
depreciation rate نرخ استهلاک
top روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
straight line method of depreciation استهلاک به روش خط مستقیم
sinking fund دخیره استهلاک دین
depreciation کاهش بها استهلاک
corrosion fatigue استهلاک در اثر زنگ زدگی
appraisal method of depreciation روش تعیین هزینه استهلاک
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
maintenance جلوگیری ازاستهلاک یا کند کردن استهلاک ماشینها و وسایل صنعتی ازطریق اعمال طرق فنی
echoed هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echo هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
perfoliate درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
forms ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
form ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
traced نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaging متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
averaged متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
capital consumption allowance کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
loads برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
date of acquisition تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
dummies متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
soft دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
softest دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softer دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
computations محاسبه
slide rule خط کش محاسبه
calculation محاسبه
slide rules خط کش محاسبه
predictions محاسبه
prediction محاسبه
computing محاسبه
analysis محاسبه
computation محاسبه
town fog نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
suffix notation عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
throughput نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
seconds که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
master و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
masters و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconding که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
second که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
faxing کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
workgroup خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
engineer's scale خط کش محاسبه مهندسی
computation نتیجه محاسبه
computations نتیجه محاسبه
computed محاسبه کردن
computational مربوط به یک محاسبه
compute محاسبه کردن
dyscalculia محاسبه پریشی
recalculation تجدید محاسبه
design load بارمبنای محاسبه
computes محاسبه کردن
miscalculations محاسبه اشتباه
arithmetic unit واحد محاسبه
miscalculation محاسبه اشتباه
double counting محاسبه مضاعف
computational اشتباه در محاسبه
account محاسبه نمودن
nautical slide rule خط کش محاسبه دریایی
cam calculation محاسبه کرو
calk محاسبه کردن
calculation sheet برگ محاسبه
calculating factor ضریب محاسبه
predicted محاسبه شده
calculated field فیلد محاسبه
accounting price قیمت محاسبه
unit of account واحد محاسبه
uncomputable محاسبه ناپذیر
computability قابلیت محاسبه
approximations محاسبه ملایم
designs طرح و محاسبه
calculating machine ماشین محاسبه
approximation محاسبه ملایم
computable محاسبه پذیر
design طرح و محاسبه
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
autos کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standards نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
auto کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
incomputable غیر قابل محاسبه
background recalculation محاسبه مجدد پس زمینه
calculated altitude ارتفاع محاسبه شده
automatic recalculation محاسبه مجدد خودکار
load adjuster خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
optimal recalculation محاسبه مجدد بهینه
accountable strength استعداد قابل محاسبه
column wise recalculation محاسبه مجدد ستونی
collapse design محاسبه در محیط خمیری
natural recalculation محاسبه مجدد طبیعی
computable function تابع محاسبه پذیر
computed price قیمت محاسبه شده
manual recalculation محاسبه مجدد دستی
computed goto جهش بر مبنای محاسبه
predicted از قبل محاسبه شده
evaluated محاسبه یک مقدار یا کمیت
computation نتیجه شمارش محاسبه
ration factor ضریب محاسبه جیره
computing سرعت محاسبه یک کامپیوتر
tallied محاسبه چوب خط زدن
integral calculus محاسبه انتگرال [ریاضی]
row wise recalculation محاسبه مجدد سطری
tallies محاسبه چوب خط زدن
recalculation method روش محاسبه عدد
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
miscalculates اشتباه محاسبه کردن
computations نتیجه شمارش محاسبه
miscalculated اشتباه محاسبه کردن
tally محاسبه چوب خط زدن
miscalculate اشتباه محاسبه کردن
evaluating محاسبه یک مقدار یا کمیت
tallying محاسبه چوب خط زدن
evaluate محاسبه یک مقدار یا کمیت
miscalculating اشتباه محاسبه کردن
evaluates محاسبه یک مقدار یا کمیت
computed انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
elastic design طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
design for flexture and shear طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
computes انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computing sight وسیله محاسبه عناصر تیر
long run period دوران محاسبه بلند مدت
basis of freight پایه محاسبه هزینه حمل
algorithms محاسبه عددی حساب رقومی
measure روش محاسبه اندازه یا کمیت
boxes مربع روی ورقه محاسبه
box مربع روی ورقه محاسبه
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
strategically <adv.> طرح ریزی [محاسبه] شده
computable آنچه قابل محاسبه است
algorithm محاسبه عددی حساب رقومی
evaluation عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluations عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
ration basis مبنای محاسبه جیره غذایی
compute انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
ration cycle سیکل محاسبه جیره 42ساعته
phototransistor نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
basket purchase خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
scaling law ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
interpolation محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
interpolations محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
ration scale مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com