Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
operating personnel
افرادی که با یک دستگاه کار می کنند یا قسمتی را به کار می اندازند
Other Matches
authority
لیستی از اصط لاحات که توسط افرادی که پایگاه داده ها را ایجاد و از آن استفاده می کنند مط رح می شوند
departmental LAN
شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
cattage key people
افرادی که در خانه کار می کنند و کار را از طریق سیستمهای مخابراتی فلاپی دیسک یاسایر وسایل به شرکت ارسال می دارند
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
well curbing
صفحه فلزی که در چاه می اندازند
bear garden
محلی که درانجاخرسها رابجنگ می اندازند
sig
افرادی که
cangue
تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
humeral veil
پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
pyrogravure
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
cang
تخته سوراخ داری که چینی هادورگردن خطاکاران می اندازند
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
I heard it through the grapevine.
افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
noncompatibility
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
multiprocessing system
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
When brothers quarrel, only fools believe.
<proverb>
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
post knotting
پشت زنی
[تعویض گره ها بعد از اتمام فرش]
[گاه جهت تعویض نگاره ها در قسمتی از فرش بافته شده و یا جهت قدیمی جلوه دادن فرش با تعویض گره ها در محل درج تاریخ، گره ها را تعویض می کنند.]
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
free thinkers
افرادی که ازطریق استدلال منطقی به نتایج دینی می رسند
association for women in computing
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
frozen assets
دارائی که بعلت ادعای فرد یا افرادی قابل فروش نمیباشد
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
collision detection
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
penny in the slot
سوراخی برای انداختن پول خرد در ان تعبیه شده و پول را در ان می اندازند
utopian socialism
طرفداران مکتبی که هر یک مدینه فاضلهای برای خود تصورمیکردند در این گروه افرادی چون رابرت اون
MMU
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
CSMA CD
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
companding
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
portions
قسمتی
partite
قسمتی
triplex
سه قسمتی
portion
قسمتی
triploidy
سه قسمتی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
plank
قسمتی ازبرنامه
flat
قسمتی از یک عمارت
flattest
قسمتی از یک عمارت
double cloister
راهرو دو قسمتی
pate
سر یا قسمتی از سرانسان
split second
قسمتی از ثانیه
legs
قسمتی از مسابقه
leg
قسمتی از مسابقه
spirit de corps
روحیه قسمتی
partial
بخشی قسمتی
spirit de corps
حمیت قسمتی
spiriting
حمیت قسمتی
esprit
حمیت قسمتی
haxamerous
شش بخشی شش قسمتی
sectors
قسمتی ازجبهه
triploid
سه قسمتی سه بخشی
sector
قسمتی ازجبهه
tripartition
سه قسمتی کردن
another guess
قسمتی دیگر
esprit de corps
روحیه قسمتی
esprit de corps
حمیت قسمتی
spirit
حمیت قسمتی
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
expansion joint
اتصال چند قسمتی
crease
قسمتی از زمین کریکت
ram's horn
قسمتی ازاستحکامات خندق
march unit
قسمتی ازستون راهپیمایی
part
[ial]
payment of a fine
پرداخت قسمتی از جریمه
section charge
خرج چند قسمتی
fraction
کسر درصدی از قسمتی از
aliquot part charge
خرج چند قسمتی
rebates
پرداخت قسمتی از بدهی
creases
قسمتی از زمین کریکت
rebate
پرداخت قسمتی از بدهی
creased
قسمتی از زمین کریکت
creasing
قسمتی از زمین کریکت
striking out pleading
حذف قسمتی از مدافعات
helmeted
دارای قسمتی که مانندخودباشد
fractions
کسر درصدی از قسمتی از
wing
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
neck of the woods
<idiom>
ناحیه یا قسمتی از کشور
lobotomy
برش قسمتی از مغز
lobotomies
برش قسمتی از مغز
modules
قسمتی از سفینه فضایی
module
قسمتی از سفینه فضایی
winging
قسمتی از یک بخش یا ناحیه
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
slot charter
اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
whip
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whipped
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
whips
پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
group rendezvous
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
hash mark
قسمتی از زمین پس از عبوراز خط یک یاردی
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
neck
قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
necks
قسمتی از سر چوب گلف ولاکراس
zap
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapped
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zapping
پاک نمودن قسمتی از برنامه
zaps
پاک نمودن قسمتی از برنامه
barons
شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
lobectomy
برداشتن قسمتی ازیک عضو
baron
شخص مهم وبرجسته در هر قسمتی
displacement hull
قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
pneumonectomy
قطع وبرداشتن ریه با قسمتی از ان
freeboard
قسمتی از قایق که بیرون اب است
aliquot propelling charge
خرج پرتاب چند قسمتی
fractional damage
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
flushing
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushes
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
contract termination
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
flush
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
faubourg
قسمتی ازشهر که بیرون دروازه باشد
cymric
وابسته به سیمر قسمتی ازبریتانیای کبیر
lectionary
ایات منتخبه یا قسمتی از کتاب مقدس
gastrectomy
عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
dairies
قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
dairy
قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
judea
یهودیه که قسمتی از جنوب فلسطین بوده
alethiology
قسمتی از منطق که باحقیقت سروکار دارد
tail skid
قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
table flap
قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
fat bits
بزرگ کردن قسمتی از صفحه نمایش
cropped
حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
saddleback
قسمتی از پشته کوه که مانندزین گاواست
crop
حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
crops
حذف قسمتی از یک تصویر درگرافیکهای کامپیوتری
open ice
قسمتی از محوطه بازی که حریف در ان نیست
paleocene
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
Please let me take a share in the expenses.
اجازه بدهید منهم قسمتی از هزینه را بدهم
vacuity
قسمتی از بشکه یا هر فرف دیگری که خالی باشد
scraps
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrapped
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
descender
قسمتی از حروف کوچک که پایین تر از خط شروع می شوند
fermata
تطویل وکشش قسمتی ازموسیقی توسط نوازنده
skips
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
back order
قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
footprint
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
wrist
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
dower
قسمتی ازدارایی مرد که پس از فوتش به همسر وی می رسد
skip
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
skipped
ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
scrapping
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
wrists
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
footprints
قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
main yard
قسمتی از عرشه که بادبان اصلی در ان واقع است
warheads
قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
bay
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
warhead
قسمتی از موشک که حاوی مواد منفجره میباشد
parishes
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
beavers
قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
bayed
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
baying
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
bays
قسمتی از پل شناور که بین دو پانتون قرار دارد
parish
قسمتی از شهرستان که کلیسا و کشیش جداگانه دارد
leg side
قسمتی از زمین کریکت شامل محل توپزن
beaver
قسمتی از کلاه خود که پایین صورت را میپوشاند
entablature
قسمتی از سر ستون که شامل کتیبه وگلویی است
accessory of section
قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
headstock
قسمتی ازماشین که میله گردندهای روی ان قرارمیگیرد
targum
ترجمه زبان ارامی قسمتی از عهد عتیق
slab
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
poked
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poking
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
poke
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
appendixes
قسمتی در انتهای کتاب حاوی اطلاعات اضافی
almonry
[قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
appendix
قسمتی در انتهای کتاب حاوی اطلاعات اضافی
slabs
گروه کوچکی از ارقام باینری قسمتی از یک WORD
pokes
فرمان ذخیره قسمتی ازاطلاعات در یک مکان بخصوص
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com