English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
census of production امارگیری در خصوص تولید
Other Matches
censuses امارگیری
census امارگیری
demographic وابسته به امارگیری نفوس
demography امارگیری نفوس بشر
on the subject of در خصوص
particular redemption خصوص
concerning در خصوص
regarding در خصوص
in this regard در این خصوص
hereof در این خصوص
purchasing research تحقیق در خصوص خرید
think it over در این خصوص فکرکنید
in regard to راجع به در خصوص نسبت به
with regard to نسبت به در باره راجع به در خصوص
i am about that من در این خصوص دلواپس هستم
i will speak to him about it در این خصوص با او صحبت خواهم کرد
I'll think it over. در این خصوص فکر خواهم کرد.
oversteer تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
declaration نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
declarations نوع و اندازه یک عنصر یا عدد ثابت یا متغیر به خصوص را میدهد
hang out one's shingle <idiom> آگاهی عمومی ازباز شدن دفتر به خصوص مطب یادفتروکالت
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
kidnapping در CL به خصوص به حالتی اطلاق میشود که کسی را بدزدند و ازکشور محل اقامتش خارج کنند
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
public رمز گشایی که از کلید عمومی برای رمز گذاری پیام استفاده میکند و از یک کلید خصوص برای رمز گشایی آن .
output تولید
outputs تولید
production line خط تولید
total output تولید کل
production lines خط تولید
genesis تولید
low productivity تولید کم
fabrication تولید
manufactures تولید
manufactured تولید
assembly lines خط تولید
manufacture تولید
products تولید
product تولید
assembly line خط تولید
aggregate output تولید کل
progeniture تولید
production تولید
total product تولید کل
turn out تولید
productions تولید
articulation تولید
assembly تولید
generations تولید
production technique فن تولید
production rule تولید
generation تولید
agents of production عوامل تولید
produced تولید کردن
produce تولید کردن
mode of production شیوه تولید
reproductions تولید دوباره
gas generation تولید گاز
produces تولید کردن
bring forward تولید کردن
factors of production عوامل تولید
production factors عوامل تولید
aggradation of permafrost تولید شبنم
aggregate production function تابع تولید کل
aggradation of permafrost تولید مه شبنم
begat تولید کردن
branches of production شاخههای تولید
branches of production رشتههای تولید
average product تولید متوسط
jamming تولید پارازیت
manufacturer تولید کننده
begotten تولید کرده
procreate تولید کردن
procreated تولید کردن
procreates تولید کردن
procreating تولید کردن
beget تولید کردن
sparking تولید جرقه
begets تولید کردن
begetting تولید کردن
beep تولید صدا
beeped تولید صدا
productivity قابلیت تولید
beeping تولید صدا
beeps تولید صدا
raise تولید کردن
manufacturers تولید کننده
producer تولید کننده
reproductions تولید مجدد
reproductions تولید مثل
reproduction تولید دوباره
reproduction تولید مجدد
reproduction تولید مثل
mass-production تولید انبوه
producers تولید کننده
raises تولید کردن
pilot production تولید نمونه
production capacity فرفیت تولید
production coefficient ضریب تولید
production control کنترل تولید
production cost هزینه تولید
production efficiency کارائی تولید
production efficiency کارائی در تولید
production engineer مهندس تولید
production facility سهولت تولید
production frontier مرز تولید
production function تابع تولید
production gap شکاف تولید
production time زمان تولید
productive capacity فرفیت تولید
production account حساب تولید
production routine روال تولید
potential output تولید بالقوه
power of production نیروی تولید
producible قابل تولید
production index شاخص تولید
production management مدیریت تولید
production method روش تولید
production part بخش تولید
production period دوره تولید
production process فرایند تولید
production process جریان تولید
production program برنامه تولید
production programme برنامه تولید
progenitive تولید کننده
pyogenesis تولید چرک
turn out تولید کردن
underproduction تولید ناکافی
volume of production حجم تولید
put out <idiom> تولید کردن
the procreative instinct غریزه تولید
system generation تولید سیستم
rate of output نرخ تولید
rate of output میزان تولید
regeneracy تولید مجدد
relations of production رابطه تولید
reporduce تولید مجدد
report generation تولید گزارش
reproductivity استعداد تولید
scale of production مقیاس تولید
suppuration تولید جراحت
surplus production تولید اضافی
surplus production مازاد تولید
surplus production فزونی تولید
period of production دوره تولید
calorification تولید حرارت
full production تولید کامل
full production تولید در حداکثرفرفیت
gas making تولید گاز
generable قابل تولید
generating tool ابزار تولید
generation of current تولید جریان
generation of oscillations تولید نوسان
home country محل تولید
homogenesis تولید مثل
inbreed تولید کردن
incendiarism تولید حریق
ingenerate تولید کردن
ingot production تولید شمش
forces of production نیروهای تولید
food production تولید غذا
capital intensive technique فن تولید سرمایه بر
carcinogenesis تولید سرطان
chylification تولید کیلوس
chymification تولید کیموس
cost of production هزینه تولید
elasticity of production کشش تولید
energy production تولید انرژی
energy production تولید نیرو
factor of production عامل تولید
factory production تولید کارخانهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com