English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
break ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
breaks ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
Other Matches
descriptive notation ثبت تشریحی حرکتهای شطرنج
pawns پیاده شطرنج
pignorate پیاده شطرنج
pawning پیاده شطرنج
pawn پیاده شطرنج
pawned پیاده شطرنج
impledge پیاده شطرنج
fee pawn پیاده ازاد شطرنج
isolani پیاده ایزوله شطرنج
pawn roller پیاده رانی شطرنج
pawn push پیاده رانی شطرنج
pawn promotion ترفیع پیاده شطرنج
queen's pawn game بازی پیاده وزیر شطرنج
isolated pawn پیاده ایزوله یا منفرد شطرنج
gambit قربانی پیاده شطرنج در گشایش
gambits قربانی پیاده شطرنج در گشایش
passed pawn پیاده رونده یا پاسه شطرنج
queen's pawn opening گشایش پیاده وزیر شطرنج
en passant گرفتن پیاده شطرنج در حین عبور
decoyed پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
decoys پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
decoying پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
franco baenoni defence دفاع بنونی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
decoy پیاده رونده دور شطرنج مرغ دام
franco indian defence دفاع هندی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
lucena position پوزیسیون لوسنا در اخر بازی رخ و پیاده شطرنج
nimzo indian defence دفاع نمیزو هندی در پیاده وزیر شطرنج
capped pawn پیاده مات کننده از پیش اعلام شده شطرنج
counter thrust variation واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
land scaping محوطه سازی و ایجاد فضای سبز
fogging برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
spaces میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
space میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
pressure breathing تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
analytical engine ماشین محاسب مکانیکی که توسط Babbage Charles ایجاد شد که اصول اولیه کامپیوترهای دیجیتالی چند منظوره ابتدایی را پیاده کرد
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
bank مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
banks مجموعهای از وسایل حافظه الکترونیکی که بهم وصل می شوند تا یک فضای بزرگ حافظه ایجاد کنند
zones محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
counter shed پودکشی [عمل رد کردن پود بین تارها که در آن با ضربی کردن تارها، فضای خالی ایجاد می شود.]
electronic کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
sicilian attack حمله سیسیلی شطرنج گشایش انگلیسی شطرنج
disembarkation به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
grenadier سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
word تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
worded تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
ActiveX سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
secondary landing منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
huygen's principle قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
overhaul پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
admissions تنفس
aspiration تنفس
coffee breaks تنفس
suction تنفس
admission تنفس
entracte تنفس
aspirations تنفس
coffee break تنفس
breathing تنفس
intermissions تنفس
intermission تنفس
respiration تنفس
respire تنفس کردن
snorkels لوله تنفس
eupnoea تنفس عادی
respires تنفس کردن
respired تنفس کردن
respiring تنفس کردن
inhaling تنفس کردن
inhales تنفس کردن
inbreathe تنفس کردن
spirometer تنفس سنج
spiracle سوراخ تنفس
hypernoea تنفس سریع
eupnoea تنفس طبیعی
snorkel لوله تنفس
artificial respiration تنفس مصنوعی
halitosis تنفس بدبو
respirable قابل تنفس
polypnea تنفس سریع
spirometry تنفس سنجی
inhale تنفس کردن
inspirable قابل تنفس
inhaled تنفس کردن
recess تنفس کردن
breating apparatus دستگاه تنفس
recesses تنفس کردن
intake مکیدن تنفس
intake stroke مرحله تنفس
induction stroke مرحله تنفس
tambour تنفس نگار
gas absorption تنفس گاز
intakes مکیدن تنفس
recessional وابسته بموقع تنفس
naturally aspirated engine موتور خود تنفس
gill دستگاه تنفس ماهی
intake مجرای مکش یا تنفس
intakes مجرای مکش یا تنفس
puerile breathing تنفس خرخری کودکان
intermissions نوبهای تنفس دار
intermission نوبهای تنفس دار
recesses تعطیل موقتی تنفس
spirograph دستگاه تنفس نگار
spirometer دستگاه تنفس سنج
aqualungs دستگاه تنفس اکسیژن
irrespirable غیر قابل تنفس
aqualung دستگاه تنفس اکسیژن
winds قدرت تنفس کامل
wind قدرت تنفس کامل
recess تعطیل موقتی تنفس
scuba وسیله تنفس در زیر اب
schnorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
snorkel لوله مخصوص تنفس در زیر اب
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
artificial respiration تنفس مصنوعی resuscitation : syn
pneusis دم زنی [تنفس] [همچنین پزشکی]
second wind بازیابی وضع عادی تنفس
snorkels لوله مخصوص تنفس در زیر اب
the breathing operation کاردم زدن عمل تنفس
hyperpnea تنفس خیلی سریع یاعمیق
pneumatoneter الت سنجش گنجایش تنفس ریه
snorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
schnorkel با لوله تنفس زیر ابی رفتن
solvent abuse تمرین تنفس درمحیط های خفه
snorkels با لوله تنفس زیر ابی رفتن
respirator دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
truces وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
respirators دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
to take a recess موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
pnemograph الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
fricative تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
truce وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
hypoventilation تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
demand oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
aerospace projection operations عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
hyperventilation تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
chequer شطرنج
rook رخ شطرنج
rooks رخ شطرنج
al fil شطرنج
chess شطرنج
chess olympiad المپیاد شطرنج
chess oscar اسکار شطرنج
a game of chess یک مسابقه شطرنج
rapid transit شطرنج سریع
postal chess شطرنج مکاتبهای
chessist شطرنج دوست
chess problem مسئله شطرنج
chessist شطرنج باز
chessomania شیفتگی شطرنج
squares خانه شطرنج
chessman مهره شطرنج
chessophrenetic متعصب شطرنج
chessmen مهره شطرنج
bishops فیل شطرنج
chess master استاد شطرنج
square خانه شطرنج
squared خانه شطرنج
crampet game بازی شطرنج
chessboards تخته شطرنج
chess board صفحه شطرنج
rules of chess قوانین شطرنج
squaring خانه شطرنج
chequer wise شطرنج وار
chess clock ساعت شطرنج
chess machine ماشین شطرنج
chess man مهره شطرنج
chequer خانه شطرنج
passer رونده شطرنج
chessboard تخته شطرنج
bishop فیل شطرنج
checker خانه شطرنج
man مهره شطرنج
mans مهره شطرنج
masters استاد شطرنج
queens وزیر شطرنج
queen وزیر شطرنج
traditional chess شطرنج استاندارد
lightning chess شطرنج سریع
progressive chess شطرنج سریع
piece مهره شطرنج
bad bishop فیل بد شطرنج
pieces مهره شطرنج
mastered استاد شطرنج
master استاد شطرنج
bishop pairs دو فیل شطرنج
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
gambit شروع بازی شطرنج
blackest بازیگر دوم شطرنج
counterplay بازی شطرنج متقابل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com