English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
There is an air of mystery in this room. این اتاق حالت مرموزی دارد
Other Matches
hypostyle hall [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
After dinner he likes to retire to his study. پس از شام او [مرد] دوست دارد به اتاق مطالعه خود کناره گیری بکند.
inscrutability مرموزی نفوذ نا پذیری
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
de scramble سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
fractal <adv.> <noun> شکل هندسی که در خودش تکرار میشود هر قدر که آنرا بزرگ کنید یک حالت دارد
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
Joshegan جوشقان [این منطقه در مرکز ایران از قرن دوازدهم هجری قالیبافی با طرح بندی لوزی معروف بوده است. لوزی ها از انواع گل ها بهره گرفته و گاه حالت یک ترنج بزرگ دارد.]
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
salachak فرش محرابی یموتی [این نوع بافت حالت معمول مستطیل شکل فرش را ندارد و قسمت بالای فرش شکل قوسی یا مثلثی دارد.]
compartmentalized اتاق اتاق کردن
compartmentalises اتاق اتاق کردن
compartmentalize اتاق اتاق کردن
compartmentalizes اتاق اتاق کردن
compartmentalised اتاق اتاق کردن
compartmentalising اتاق اتاق کردن
compartmentalizing اتاق اتاق کردن
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
. The car is gathering momentum. اتوموبیل دارد دور بر می دارد
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
Walls have ears <idiom> دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
rooms اتاق
room اتاق
room mate هم اتاق
chambers اتاق
chamber اتاق
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears دیوار موش دارد موش گوش دارد
keeping-room اتاق نشیمن
war room اتاق جنگ
common rooms اتاق استادان
dorter اتاق خواب
common joist تیر کف اتاق
common room اتاق استادان
studios اتاق کار
long gallery اتاق طویل
batten [تخته ی کف اتاق ]
bed and breakfast اتاق و صبحانه
studio اتاق کار
dortour اتاق خواب
war room اتاق عملیات
assmbly-room اتاق همایش
a single room یک اتاق یک نفره
waiting-room اتاق انتظار
surgery اتاق جراحی
a sinlge room یک اتاق یک نفره
a double room یک اتاق دو نفره
ante-chamber اتاق انتظار
houseroom اتاق خانه
newsroom اتاق خبر
newsrooms اتاق خبر
newsrooms اتاق نودادنگاری
reading room اتاق قرائت
reading rooms اتاق قرائت
reception room اتاق پذیرایی
reception room اتاق انتظار
reception rooms اتاق پذیرایی
reception rooms اتاق انتظار
Get out of the room. از اتاق بروبیرون
surgeries اتاق جراحی
Room 123 اتاق 123
Elephant in the living room فیل در اتاق نشیمن
sitting-room اتاق نشیمن
sitting-rooms اتاق نشیمن
toolroom اتاق ابزار
living room اتاق نشیمن
clearing houses اتاق تهاتر
clearing house اتاق تهاتر
roomfuls بقدر یک اتاق پر
roomful بقدر یک اتاق پر
living rooms اتاق نشیمن
wheelhouse اتاق سکان
wheelhouses اتاق سکان
operations room اتاق عملیات
distorted room اتاق خطاانگیز
sitting room اتاق نشیمن
tearoom اتاق چای
vestibular اتاق کوچک بدن
spense اتاق ناهارخوری
spence اتاق ناهارخوری
linoleum مشمع کف اتاق
chamber of trade اتاق تجارت
chamber of trade اتاق بازرگانی
chamber of shipping اتاق کشتیرانی
chamber of commerce اتاق تجارت
snow cave اتاق برفی
chamber of commerce اتاق بازرگانی
room temperature دمای اتاق
studding ارتفاع اتاق
undercroft اتاق کلیسا
newsroom اتاق نودادنگاری
vacuum chamber اتاق خلاء
sickroom اتاق بیمار
sickrooms اتاق بیمار
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
cabin اتاق کوچک قایق
Casuality [British E] اتاق عمل اورژانس
stokehold اتاق اتشخانه کشتی
cabins اتاق کوچک قایق
lead chamber process فرایند اتاق سربی
I'd like a room with bath. من یک اتاق با حمام میخواهم.
vestibular مربوط به اتاق کوچک
enclosure اتاق راهبان [دین]
hall اتاق بزرگ دالان
Fine, I will take it. خوب من اتاق را میخواهم.
A+E unit [British E] اتاق عمل اورژانس
cella [اتاق مطالعه ی راهبها]
Accident and Emergency اتاق عمل اورژانس
undercroft اتاق زیر زمینی
calefactory [اتاق گرم صومعه]
playroom اتاق بازی کودکان
playrooms اتاق بازی کودکان
workroom اتاق کار کارگاه
vestry اتاق دعا رخت کن
vestries اتاق دعا رخت کن
Operation room. اتاق عمل ( بیمارستان )
casuality department [British E] اتاق عمل اورژانس
chambers اتاق خواب خوابگاه
emergency room [American E] [e.r.] [ER] اتاق عمل اورژانس
chamber اتاق خواب خوابگاه
Br مخفف اتاق خواب
I'd like a sinlge room. من یک اتاق یک نفره میخواهم.
I'd like a room with twin beds. من یک اتاق با دو تخت میخواهم.
halls اتاق بزرگ دالان
emergency medical treatment room اتاق عمل اورژانس
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
workshop اتاق کار کارگاه
workshops اتاق کار کارگاه
She was sitting in the corner of the room . گوشه اتاق نشسته بود
smoking room اتاق ویژه سیگار کشیدن
tape library اتاق مخصوص نگهداری نوار
Do you have any vacancies? آیا اتاق خالی دارید؟
redo دوباره اتاق را تزئین کرد
redoes دوباره اتاق را تزئین کرد
She entered the room as naked as the day she was born . لخت وعور وارد اتاق شد
redoing دوباره اتاق را تزئین کرد
May I see the room? آیا میتوانم اتاق را ببینم؟
study موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
I'd like a double bed room. من یک اتاق با یک تخت دو نفره میخواهم.
studying موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
studies موضوع تحصیلی اتاق مطالعه
What is my room number? شماره اتاق من چند است؟
My room hasn't been prepared. اتاق من آماده نشده است.
redone دوباره اتاق را تزئین کرد
redid دوباره اتاق را تزئین کرد
NO VACANCIES اتاق خالی موجود نیست.
industries and mines اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
cattle [rooms] of the worst description دام [اتاق] در بدترین وضعیت
chamber of commerce اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
Egyptian hall [اتاق عمومی مستطیل شکل]
deckhouse اتاق روی عرشه کشتی
international chamber of commerce اتاق بازرگانی بین المللی
Mary is in the next room. ماری در اتاق پهلویی است.
smoker واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
bodywork ساختن یا تعمیر اتاق و بدنهی اتومبیل
smokers واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
loft ladder پلکلان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
stateroom اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
enfilade [یک رشته اتاق که رو به روی هم قرار دارند.]
attic ladder پلکلان کشویی [مخصوص اتاق زیرشیروانی]
There are no vacancies at the hotel. هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
Give the room a good clean. اتاق را حسابی جمع وجور کردن
suite اتاق مجلل هتل قطعه موسیقی
attic door-case [چارچوب در کشویی اتاق زیر شیروانی]
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
suites اتاق مجلل هتل قطعه موسیقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com