Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
monitor
بازدید کار دستگاه
monitored
بازدید کار دستگاه
monitors
بازدید کار دستگاه
Other Matches
physical inspection
بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
inspection arms
سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
revision
بازدید
reviewal
بازدید
reviews
بازدید
revisions
بازدید
examine
بازدید
examined
بازدید
review
بازدید
examines
بازدید
examining
بازدید
reviewing
بازدید
reviewed
بازدید
inspection
بازدید
control
بازدید
visits
بازدید
surveying
بازدید
visit
بازدید
controlling
بازدید
controls
بازدید
visited
بازدید
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
boarding call
دعوت به بازدید
examines
بازدید کردن
destination inspection
بازدید در مقصد
reconnoitered
بازدید کردن
reconnoitering
بازدید کردن
examining
بازدید کردن
barrier inspection
بازدید ازموانع
boarding visit
بازدید پس دادن
examined
بازدید کردن
reconnoiter
بازدید کردن
spot checks
بازدید در محل
man hole
چاهک بازدید
certificate of survey
گواهی بازدید
revisit
بازدید کردن
revisited
بازدید کردن
revisiting
بازدید کردن
boarding call
بازدید رسمی
revisits
بازدید کردن
spot check
بازدید در محل
inspection well
چاه بازدید
inspection gallery
دالان بازدید
examine
بازدید کردن
inspection shaft
میله بازدید
personnel monitoring
بازدید پرسنلی
location survey
بازدید در محل
home visit
بازدید خانواده
inspection
بازدید معاینه
surveys
بازدید کردن
reconnoitring
بازدید کردن
surveyed
بازدید کردن
visitors
بازدید کننده
survey
بازدید کردن
visitor
بازدید کننده
to return a visit
بازدید کردن
see over
بازدید کردن
reconnoitres
بازدید کردن
visits
بازدید دیدار
visited
بازدید دیدار
reconnoiters
بازدید کردن
reconnoitre
بازدید کردن
reconnoitred
بازدید کردن
visit
بازدید دیدار
perambulation
دور زنی بازدید
afterflight inspection
بازدید بعد از پرواز
drop by
<idiom>
بازدید از کسی با جایی
visit of courtesy
بازدید رسمی نظامی
man hole
دهانه بازدید ادم رو
to revisit the situation
وضعیتی را بازدید کردن
check out equipment
وسایل بازدید محل
to revisit an issue
مسئله ای را بازدید کردن
before flight inspection
بازدید قبل از پرواز
to rehash something
وضعیتی را بازدید کردن
official visit
بازدید رسمی فرمانده
barrier inspection
بازدید کنار جاده
annual general inspection
بازدید عمومی سالیانه
visitors from abroad
بازدید کنندگان خارجی
reconnaissance
بازدید مقدماتی اکتشاف
review
بازدید انتقاد کردن
survey
بررسی کردن بازدید
reviewed
بازدید انتقاد کردن
reviewing
بازدید انتقاد کردن
surveys
بررسی کردن بازدید
reviews
بازدید انتقاد کردن
surveyed
بررسی کردن بازدید
visit and search
بازدید و تجسس کردن ناو
gam
گرد امدن بازدید کردن
step in
بازدید مختصر وکوتاهی کردن
refer
مراجعه کردن بازدید مجدد
referred
مراجعه کردن بازدید مجدد
refers
مراجعه کردن بازدید مجدد
to revisit something
بازدید کردن چیزی
[مجازی]
inspection gallery
دالان بازرسی گالری بازدید
man hole
دریچه بازدید سوراخ ادم رو
check off list
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
to revisit a subject of research
سوژه پژوهشی را دوباره بازدید کردن
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
showdowns
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
to revisit a criminal case
[judicial proceedings]
یک پرونده جنایی
[رسیدگی قضائی]
را بازدید کردن
muster roll
دفتر بازدید افسران وسربازان در یک یکان نظامی
showdown
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
saint
نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
saints
نوعی وسیله بازدید از وضع کار اقمار مصنوعی
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
overhauling
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls
سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
which transponder
علامت رمزی است به معنی چه نوع دستگاه گیرنده وفرستنده رمزی روی دستگاه شناسایی دشمن و خودی پدافند هوایی یا برج مراقبت یا برج رادار شناسایی سوارشده است
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
intercept receiver
دستگاه گیرنده مخصوص استراق سمع دستگاه استراق سمع رادیویی
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
telephone repeater
دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
survey meter
دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
laser linescan
دستگاه تجسس هدف لیزری دستگاه مراقبت هدف لیزری
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
preset vector
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
traversing mechanism
دستگاه حرکت در سمت دستگاه سمت
declination constant
زاویه انحراف دستگاه انحراف دستگاه
reviewed
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews
بازدید رسمی یاسان رسمی
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
moving iron instrument
دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
instrument
دستگاه
device
دستگاه
teams
یک دستگاه
plant
دستگاه
plants
دستگاه
nervous systems
دستگاه پی
nervous system
دستگاه پی
apparatus
دستگاه
utensils
دستگاه
systems
دستگاه
appurtenance
دستگاه
system
دستگاه
utensil
دستگاه
devices
دستگاه
unit
یک دستگاه
team
یک دستگاه
machines
دستگاه
appliance
دستگاه
device code
کد دستگاه
unit
دستگاه
mechanisms
دستگاه
mechanism
دستگاه
equipment
دستگاه
units
یک دستگاه
units
دستگاه
machined
دستگاه
setting up
دستگاه
appliances
دستگاه
machine
دستگاه
sets
دستگاه
set
دستگاه
organ system
دستگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com