Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 144 (8 milliseconds)
English
Persian
top flight
بالاترین موفقیت
Other Matches
winning streak
<idiom>
موفقیت پشت موفقیت
superlative
بالاترین
superlatives
بالاترین
be-all and end-all
بالاترین
upmost
بالاترین
uppermost
بالاترین
topmost
بالاترین
first water
بالاترین مقام
crests
بالاترین درجه
highest price
بالاترین قیمت
cresting
بالاترین درجه
upside
بالاترین قسمت
high water mark
بالاترین داغ اب
high watermark
بالاترین نشان اب
noontide
بالاترین نقطه
high-water mark
بالاترین داغ اب
high-water marks
بالاترین داغ اب
topsail
بالاترین بادبان
tiptop
بالاترین درجه
tip top
بالاترین درجه
crest
بالاترین درجه
maximum
بالاترین ماکسیمم
poop deck
بالاترین پل پاشنه
royalmast
بالاترین دکل
crests
به بالاترین درجه رسیدن
cresting
به بالاترین درجه رسیدن
aloft
در بالاترین نقطهء کشتی
crest
به بالاترین درجه رسیدن
quintessence
پنجمین و بالاترین عنصروجود
to the nth degree
<idiom>
بالاترین وجه ممکن
maximum
بالاترین مقدار ماکسیمم
zenith
بالاترین نقطه اسمان
ne plus ultra
بالاترین درجه ذروه
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
tae guk
بالاترین فلسفه ورزشهای رزمی
highest occupied molecular orbital
بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
trucking
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
root
بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
roots
بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
top
بخش ای که در بالاترین قسمت چیزی قرار دارد
top billing
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
truck
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
achievements
موفقیت
hit
موفقیت
prosperity
موفقیت
good speed
موفقیت
achievement
موفقیت
successes
موفقیت
hitting
موفقیت
hits
موفقیت
success
موفقیت
homo
orbital occupiesmolecular highest بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
altar-stair
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
altar-steps
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
pass muster
<idiom>
آزمایش را با موفقیت
success ratio
بهر موفقیت
flying colors
موفقیت قطعی
successful
<adj.>
موفقیت آمیز
average
میانگین موفقیت
hitting
اصابت موفقیت
averaged
میانگین موفقیت
unsuccess
عدم موفقیت
averages
میانگین موفقیت
averaging
میانگین موفقیت
hit
اصابت موفقیت
hits
اصابت موفقیت
achievable
موفقیت پذیر
abortiveness
عدم موفقیت
failure
عدم موفقیت
grand slams
موفقیت کامل
miscarriage
عدم موفقیت
miscarriages
عدم موفقیت
grand slam
موفقیت کامل
failures
عدم موفقیت
unsuccessfully
عدم موفقیت
exploitation
استفاده از موفقیت
unsuccessful
عدم موفقیت
connect
حرکت موفقیت امیز
connects
حرکت موفقیت امیز
lock up
<idiom>
اطمینال کامل از موفقیت
win out
<idiom>
موفقیت پس از کار سخت
ten strike
امر موفقیت امیز
achieve
کسب موفقیت کردن
achieve
موفقیت در انجام کاری
achieves
موفقیت در انجام کاری
oddson
محتمل به بردیا موفقیت
He was drunk with success.
سرمست از موفقیت بود
achieved
موفقیت در انجام کاری
prospect
[of something]
امید موفقیت
[در چیزی]
achieving
موفقیت در انجام کاری
to carry something to a successful issue
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
caculated risk
<idiom>
شانس زیاد برای موفقیت
land on one's feet
<idiom>
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
he wished success to all
بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
percentages
نسبت حرکات موفقیت امیز
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
fleshment
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
bring off
به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
percentage
نسبت حرکات موفقیت امیز
get through
<idiom>
کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
track records
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
you said it/you can say that again
<idiom>
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
We made a long step toward success.
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
His triumph was very short- lived .
موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
track record
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
pass completion average
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
if it works
اگر این کار با موفقیت انجام شود
chasing
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chased
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chases
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
by the skin of one's teeth
<idiom>
بزور
[با زحمت]
کاری را با موفقیت انجام دادن
With a long face .
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
chase
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
rest on one's laurels
<idiom>
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
clerastory
[ey]
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
overstorey
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
clerestory
[ey]
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
PLV
الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند
When we get this project off the ground we can relax.
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
dummies
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
dummy
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
framing error
خطایی که در اثر عدم موفقیت و خرابی دستگاه پذیرش دربازشناسی صحت بیتهایی که تشکیل یک کاراکتر را میدهندپیش می اید
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
go great guns
<idiom>
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success.
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
aborting
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborts
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
achieved
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieving
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
achieves
تحصیل کردن کسب موفقیت کردن
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
congress party (indian national congress
حزب کنگره- کنگره ملی هندبزرگترین حزب سیاسی هندوستان که در اواخر قرن 91 تاسیس شد و در حال حاضر با ارائه یک طرح سوسیالیستی برای جامعه بالاترین تعداد کرسی را درمجمع ملی هند داراست
ego loss programming
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
exploiting
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploit
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com