English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
Other Matches
mistake of fact is a good defence اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
mistake of law is no defence اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
prohibition حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
action for avoidance اقدام برای لغو
execution for debt اقدام برای طلب وصول
zction for dammages اقدام برای دریافت خسارت وارده
professionalism صفات وعادات مخصوص اهل حرفه حرفه یی
range error اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
to take action to prevent [stop] such practices اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
appeal [to] or [for] درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
take for <idiom> اشتباه شخصی برای چیزی
to be on the safe side برای اینکه احتمال اشتباه
habeas corpus میدهد مشعر بر اینکه وی را در محضر دادگاه برای رسیدگی به ادعایش حاضرکند
acres واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
acre واحدی برای مساحت سطح زمین برابر 7404 متر مربع
dockets صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docket صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
docketing صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
vacation sittings جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
docketed صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
standstill در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
malfunction تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
owelty سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
discharges مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
tenderest وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
glitch یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
howitzer توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
remanet احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
out of place <idiom> درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
editing run در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
writs دستور دادگاه حکم دادگاه
writ دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
densities سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
computed altitude ارتفاع محسوب
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
enumerate بشماراوردن محسوب داشتن
enumerated بشماراوردن محسوب داشتن
enumerates بشماراوردن محسوب داشتن
enumerating بشماراوردن محسوب داشتن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
ignorance of the law is no defence جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
normal هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
ignorance of the face is a good defence جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
Hello Hbib This is our teacher Her nam is فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
Farzaneh was considered an excellent teacher. [ Farzaneh was regarded as an excellent teacher.] فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
sensitive to corrosion حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
write سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
writes سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
triplicate سه برابر سه برابر کردن
check حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checked حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
without recourse عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
keeping house در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
occupation حرفه
profession حرفه
occupations حرفه
traded حرفه
trade حرفه
workless بی حرفه
businesses حرفه
craft حرفه
crafts حرفه
craftsman trade حرفه
profession حرفه یی
professions حرفه
professions حرفه یی
mTtiers حرفه
careers حرفه
careering حرفه
careered حرفه
career حرفه
metier حرفه
metiers حرفه
professional <adj.> حرفه ای
vocation حرفه
vocations حرفه
business حرفه
trend حرفه
trends حرفه
line of business حرفه
avocation حرفه
skill حرفه
mystery حرفه
mysteries حرفه
intervention اقدام
esteem اقدام
enforcement اقدام
enterprise اقدام
actionless بی اقدام
interventions اقدام
emprise اقدام
proceeding اقدام
ploy اقدام
enterprises اقدام
ploys اقدام
procedure اقدام
moved اقدام
actions اقدام
action اقدام
moves اقدام
move اقدام
careerist حرفه دوست
professionalize حرفه یی کردن
careerists حرفه دوست
pursuit حرفه پیشه
pursuits حرفه پیشه
traded حرفه کسب
traded پیشه حرفه
vocations حرفه صدا
trade حرفه کسب
dilettantes غیر حرفه
technologist حرفه شناس
trade پیشه حرفه
vocation حرفه صدا
dilettanti غیر حرفه
prizefighter مشت زن حرفه یی
legal profession حرفه وکالت
avocation کار حرفه
professionalize حرفه یی شدن
professionalism حرفه یی بودن
dilettante غیر حرفه
saints عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
saint عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
proceed اقدام کردن
expediency اقدام مهم
to bend effort اقدام کردن
deal اقدام کردن
precaution اقدام احتیاطی
precautions اقدام احتیاطی
it wasprologue to the nextmove اقدام بعدبود
regular procedure اقدام قانونی
the needful اقدام لازم
intercommunion اقدام مشترک
proceeded اقدام کردن
double action اقدام دوجانبه
deals اقدام کردن
counteraction اقدام متقابل
countermeasure اقدام متقابل
deal with اقدام کردن
under way دردست اقدام
preparations اقدام مقدماتی
action for cancellation اقدام به ابطال
social action اقدام اجتماعی
action for cancellation اقدام به لغو
demarche اقدام سیاسی
appropriate action اقدام مقتضی
action at low اقدام قانونی
start out اقدام کردن
preparation اقدام مقدماتی
enterprises قدرت اقدام
enterprises اقدام کردن
enterprise اقدام کردن
enterprise قدرت اقدام
action statement دستورالعمل اقدام
in hand در دست اقدام
operation immediate اقدام سریع
initial movement نخستین اقدام
actions کار اقدام
emprize اقدام کردن
actions فعل اقدام
action کار اقدام
action فعل اقدام
measure of prevention اقدام احتیاطی
counter-measure اقدام متقابل
legal action اقدام قانونی
proceed with deliberations اقدام به مذاکره
expedience اقدام مهم
to take of a اقدام کردن
counter-measures اقدام متقابل
to take measures اقدام کردن
protective measure اقدام حمایتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com