Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
sent via e-mail
بوسیله ایمیل فرستاده شد
Other Matches
wirephoto
عکسی که بوسیله بی سیم فرستاده میشود
e-mail
[short for electronic mail]
ایمیل
email
[short for electronic mail]
ایمیل
I'm looking forward to your next email.
من مشتاقانه منتظر ایمیل بعدی تان می شوم.
AFAIK
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
missionary
فرستاده
missionaries
فرستاده
envoi
فرستاده
emissary
فرستاده
emissaries
فرستاده
apostles
فرستاده
apostle
فرستاده
envoys
فرستاده
sent
فرستاده
envoy
فرستاده
envoys
فرستاده مامور
legates
فرستاده پاپ
messenger
فرستاده رسول
messengers
فرستاده رسول
forwarded
<adj.>
<past-p.>
فرستاده شده
committed
<adj.>
<past-p.>
فرستاده شده
legate
فرستاده پاپ
god's messenger
فرستاده خدا
nunico
فرستاده پاپ
envoys
فرستاده سیاسی
opostolic delegate
فرستاده پاپ
parlementaire
فرستاده جنگی
envoy
فرستاده مامور
envoy
فرستاده سیاسی
consigned
<adj.>
<past-p.>
فرستاده شده
delivered
<adj.>
<past-p.>
فرستاده شده
advancing
ازپیش فرستاده شده
advances
: ازپیش فرستاده شده
advance
ازپیش فرستاده شده
envoy extraordiinary
فرستاده فوق العاده
to be moved to another school
به آموزشگاه دیگری فرستاده شدن
remittee
گیرنده وجه فرستاده شده
invisible exports
فرستاده هایا صادرات نامحسوس
shop drawing
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
work drawing
نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
inviolability
مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
embassy
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
answer
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answers
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answering
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answered
سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
headers
بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
header
بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
letters patent
نامهای که ازطرف دولت برای کسی فرستاده میشود تافورا بازنموده وبرای همه بخواند
priority
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
priorities
ترتبی که وسایل جانبی مختلف که سیگنال وقفه فرستاده اند ,سرویس می گیرند , طبق اهمیت ضروریت آنها.
safe conduct
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
safe-conducts
سمدی که فرستاده دولتی که در حال جنگ با دولت مرسل الیه است قبل از ورود به خاک ان کشور باید تحصیل کند
averaged
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
analogues
ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
good riddance to bad rubbish
<idiom>
وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
analogue
ارسال داده که در آن داده به عنوان یک مجموعهای از تغییرات در سیگنال ممتد متغیر فرستاده میشود
queues
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
fdm
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
internunico
فرستاده پاپ قائم مقام نماینده پاپ
standard
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
random access
قطعه الکترونیکی آداپتور گرافیکی ویدیو که سیگنالهای رنگی دیجیتال را به سیگنالهای الکتریکی که به صفحه نمایش فرستاده می شوند تبدیل میکند
standards
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
demarche
بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
delegating
مامور فرستاده مامور کردن
emissaries
مامور سری فرستاده سری
emissary
مامور سری فرستاده سری
delegates
مامور فرستاده مامور کردن
delegated
مامور فرستاده مامور کردن
delegate
مامور فرستاده مامور کردن
perprep
بوسیله
by dint of
بوسیله
per
بوسیله
at the hand of
بوسیله
by the instrumentality of
بوسیله
of
بوسیله
by
بوسیله
with
بوسیله
via
بوسیله
thruogh the a of
بوسیله
wherewithal
که بوسیله ان
whereby
که بوسیله ان
osmose
نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
hydromancy
تفال بوسیله اب
per pais
بوسیله مملکت
hydrolysis
تجزیه بوسیله اب
municipally
بوسیله شهرداری
by the f.
بوسیله لمس
by wire
بوسیله تلگراف
electrically
بوسیله برق
per pais
بوسیله کشور
by depty
بوسیله نماینده
read
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
reads
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
windblown
در حرکت بوسیله باد
diathermy
معالجه بوسیله حرارت
postage
حمل بوسیله پست
pipage
ترابری بوسیله لوله
baptised
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
windswept
بوسیله باد جاروشده
pipe down
بوسیله شیپور یا نای
phototypography
چاپ بوسیله عکسبرداری
patents
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
electric chair
اعدام بوسیله برق
lapped joint
اتصال بوسیله پوشش
aerotherapeutics
معالجه بوسیله هوا
leaching
تصفیه بوسیله شستشو
patent
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patented
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
in propria persona
بوسیله خود شخص
intuitively
بوسیله درک مستقیم
aeromancy
تفال بوسیله هوا
semaphore
مخابره بوسیله پرچم
pipeage
ترابری بوسیله لوله
patenting
بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
radar scan
مراقبت بوسیله رادار
baptizes
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
galvanography
روی مس بوسیله اندودکهربایی
dragonnades
بوسیله سواره نظام
churns
بوسیله اسباب گردنده
churned
بوسیله اسباب گردنده
churn
بوسیله اسباب گردنده
traingulation
پیمایش بوسیله مثلثات
hydromancer
تفال زننده بوسیله اب
poured
تراوش بوسیله ریزش
hydrolyze
بوسیله اب تجزیه شدن
eluviation
انتقال بوسیله بادوباران
seagirt
محصور بوسیله دریا
brew
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brewed
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
to pick thanks
بوسیله سخن چینی
infiltration
پالایش بوسیله تراوش
to scent out
بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
pours
تراوش بوسیله ریزش
pouring
تراوش بوسیله ریزش
photogelatin process
چاپ بوسیله ژلاتین
pour
تراوش بوسیله ریزش
baptizing
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
brews
بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
baptises
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
electromotive
متحرک بوسیله برق
baptized
بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
the block
مردن بوسیله گردن زنی
electrotype
بوسیله برق چاپ کردن
platinotype
عکاسی بوسیله املاح پلاتین
intercommunication system
ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
roentgenoscopy
معاینه بوسیله اشعه مجهول
embolic
مربوط به انسداد رگ بوسیله جسمی
radiograms
عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
stethoscopy
معاینه بوسیله گوشی طبی
step down
کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
steam propulsion of ships
راندن کشتی ها بوسیله بخار
rocket propulsion
حرکت بجلو بوسیله موتورموشکی
cathodogeaph
بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
lip read
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
telekinesis
حرکت اجسام بوسیله ارواح
sporogony
تولید مثل بوسیله هاگ
argon arc welding
جوش قوسی بوسیله گازارگون
lip-reads
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
instantiate
معرفی کردن بوسیله کنسرت
chemical warfare
جنگ بوسیله گازهای شیمیایی
lip-read
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
wirephoto
بوسیله بی سیم عکس فرستادن
hydropathy
معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
container transport
حمل و نقل بوسیله کانتینر
wigwag
ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
wet down
بوسیله اب پاشی خیس کردن
hyphenate
بوسیله خط دارای فاصله کردن
electro magnetism
تولید خواص مغناطیسی بوسیله
seaborne
بوسیله کشتی حمل شده
in law
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
incuse
نقش شده بوسیله چکش
hit wicket
انداختن میله بوسیله خودتوپزن
electrometallurgy
ذوب فلزات بوسیله برق
self administered
اداره شونده بوسیله خویشتن
grout stop
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
waterborne
حمل شده بوسیله اب اب برد
carbon arcwelding
جوش قوسی بوسیله کربن
hydrophilous
گرده افشانی کننده بوسیله اب
radiogram
عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
soak
بوسیله مایع اشباع شدن
self appointed
منصوب شده بوسیله خویشتن
self-appointed
منصوب شده بوسیله خویشتن
nettle
بوسیله گزنه گزیده شدن
nettles
بوسیله گزنه گزیده شدن
memoria technica
فن یا شیوهای که بوسیله ان یادوهوش رانیرومندمیسازند
massotherapy
معالجه بوسیله مشت و مال
photolighograph
عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
photomap
نقشه برداری بوسیله عکاسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com