Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 243 (15 milliseconds)
English
Persian
expel
بیرون انداختن
expelled
بیرون انداختن
expelling
بیرون انداختن
expels
بیرون انداختن
excrete
بیرون انداختن
excreted
بیرون انداختن
excretes
بیرون انداختن
excreting
بیرون انداختن
extrude
بیرون انداختن
extruded
بیرون انداختن
extrudes
بیرون انداختن
extruding
بیرون انداختن
expulse
بیرون انداختن
fire out
بیرون انداختن
to fire out
بیرون انداختن
out with
بیرون انداختن
throw out
بیرون انداختن
to throw out
بیرون انداختن
Search result with all words
blurt
از دهان بیرون انداختن
sputter
باخشم اداکردن بیرون انداختن
sputtered
باخشم اداکردن بیرون انداختن
sputters
باخشم اداکردن بیرون انداختن
bounce
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounced
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounces
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
protrude
بیرون انداختن پیش امدن
protruded
بیرون انداختن پیش امدن
protrudes
بیرون انداختن پیش امدن
protruding
بیرون انداختن پیش امدن
belch
بشدت بیرون انداختن
belched
بشدت بیرون انداختن
belches
بشدت بیرون انداختن
belching
بشدت بیرون انداختن
eructate
باشدت بیرون انداختن
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
pickup
انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
to chuck out
بیرون انداختن کسی ازجایی
to protrude one's tongue
زبان خودرا بیرون انداختن
ungear
از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
Other Matches
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
let down
پایین انداختن انداختن
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
efferent
بیرون بر
out-
بیرون از
from outside
از بیرون
[از]
without
بیرون
without
بیرون از
externals
بیرون
external
بیرون
outdoor
بیرون
outwith
[Scotish E]
<adv.>
بیرون
[از]
bakkat
به بیرون
out
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
abroad
بیرون
away
بیرون از
away
بیرون
off the track
بیرون
extra terrestrial
بیرون از
forth
بیرون از
forth of
بیرون از
outside
[of]
<adv.>
بیرون
[از]
outed
بیرون از
out door
بیرون
outside
بیرون
from out of town
از بیرون
[از]
from the outside
از بیرون
out
<adv.>
به بیرون
outward bound
بیرون رو
out-of-
بیرون از
out
بیرون از
outsides
بیرون
outside appearance
بیرون
out of
بیرون از
out
<adv.>
بیرون
pakkorro
بطرف بیرون
extroversion
برگشتگی به بیرون
eliminate
بیرون کردن
out
<adv.>
به طرف بیرون
extrorse
بیرون برگشته
eliminating
بیرون کردن
eliminates
بیرون کردن
extruder
بیرون اور
eliminated
بیرون کردن
extrusion
بیرون زدن
to come out
بیرون امدن
throw off
بیرون دادن
pass off
بیرون رفتن
to bring out
بیرون اوردن
protrudent
بیرون افتاده
to break out
بیرون ریختن
expulse
بیرون دادن
exsert
بیرون دادن
force
بیرون کردن
forces
بیرون کردن
forcing
بیرون کردن
pay out
بیرون دادن
to charm away
بیرون کردن
cashier
بیرون کردن
ejects
بیرون کردن
ejecting
بیرون کردن
prolapsus
بیرون افتادگی
to chop out
بیرون امدن
ejected
بیرون کردن
propulsive
بیرون ریزنده
eject
بیرون کردن
exserted
بیرون امده
extra cosmical
بیرون ازگیتی
outed
خارج بیرون
outed
در بیرون تمام
extra physical
بیرون ازقواعدطبیعی
extrauterine
بیرون زهدانی
to be derailed
از خط بیرون افتادن
extra cranial
ازجمجمه بیرون
out-
در بیرون تمام
out-
خارج بیرون
expulsion
بیرون شدگی
expulsions
بیرون شدگی
extra cranial
بیرون ازجمجمه
out
خارج بیرون
out
در بیرون تمام
cashiers
بیرون کردن
exhaling
بیرون دادن
clear-out
بیرون اوردن
clear out
بیرون اوردن
similitude
بیرون فاهر
get out
بیرون رفتن
ship your oars
پارو بیرون
shift out
انتقال به بیرون
get the push
بیرون رفتن
ejaculation
بیرون دادن
to clear out
بیرون اوردن
saleintiant
بیرون زده
exhales
بیرون دادن
exhaled
بیرون دادن
smoke out
بیرون راندن
exhale
بیرون دادن
sleep out
بیرون خوابیدن
lade
بیرون کشیدن
saleint
بیرون زده
saleintiant
بیرون امده
eccentrics
بیرون ازمرکز
eccentric
بیرون ازمرکز
lolls
بیرون افتادن
give out
بیرون دادن
flinging
بیرون دادن
go off
بیرون رفتن
shoot out
بیرون امدن
go out
بیرون رفتن
shoot-outs
بیرون امدن
out of ear shot
بیرون از صدا رس
fling
بیرون دادن
give off
بیرون دادن
shoot forth
بیرون امدن
lolls
زبان بیرون
lolling
بیرون افتادن
lolling
زبان بیرون
lolled
بیرون افتادن
lolled
زبان بیرون
loll
بیرون افتادن
loll
زبان بیرون
flings
بیرون دادن
shoot-out
بیرون امدن
emergent
بیرون اینده
push off
بیرون رفتن
spouter
بیرون جهنده
outfield
بیرون ازمحیط
out of town
بیرون شهر
to pour out
بیرون ریختن
count out
<idiom>
بیرون نگهداشتن
out of the wood
بیرون ازجنگل
outpour
بیرون ریزش
outward show
نمایش بیرون
extrusive
بیرون اندازنده
outwork
سفارش به بیرون
issue
بیرون امدن
outwardness
چگونگی بیرون
issued
بیرون امدن
issues
بیرون امدن
expel
بیرون راندن
give forth
بیرون دادن
extrusion
بیرون امدن
expels
بیرون راندن
running off
از خط بیرون افتادن
saleint
بیرون امده
to fire out
بیرون کردن
mofussil
بیرون شهر
flick kick
ضربه با بیرون پا
outstretched
بیرون گسترده
evoking
بیرون کشیدن
evokes
بیرون کشیدن
not to point
بیرون از موضوع
to go out
به بیرون رفتن
fire out
بیرون کردن
subduct
بیرون بردن
expelling
بیرون راندن
expelled
بیرون راندن
off the rails
بیرون ازخط
of an out size
بیرون از اندازه
skink
بیرون کشیدن
faubourg
بیرون شهر
evoke
بیرون کشیدن
exhalent
بیرون دهنده
spits
بیرون پراندن
outgoing
بیرون رونده
void
بیرون ریختن
clamp
بیرون کشیدن
clamped
بیرون کشیدن
clamping
بیرون کشیدن
clamps
بیرون کشیدن
astir
بیرون از بستر
bear out
بیرون دادن
to expel
[from]
بیرون راندن
[از]
outcrop
سر بیرون کردن
to run out
بیرون امدن
spit
بیرون پراندن
to shoot forth
بیرون امدن
sputtering
بیرون اندازی
to set forth
بیرون اوردن
pull-outs
بیرون امدن
pull-out
بیرون امدن
to send down
بیرون کردن
outcrops
سر بیرون کردن
Outside the house.
بیرون از خانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com