English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
English Persian
vitiator تباه سازنده
Search result with all words
spoilsman تباه کننده فاسد سازنده
Other Matches
pertubative اشفته سازنده مضطرب سازنده
depraved تباه
spoilt تباه
degenerating تباه
degenerates تباه
degenerated تباه
degenerate تباه
spoiler تباه کننده
vitiate تباه کردن
vitiate تباه شدن
vitiated تباه کردن
vitiated تباه شدن
vitiates تباه کردن
vitiates تباه شدن
deprave تباه کردن
corrodent تباه کننده
corrosive تباه کننده
corruptive تباه کننده
gangrene تباه کردن
destroys تباه کردن
destroying تباه کردن
destroy تباه کردن
vitiating تباه شدن
vitiating تباه کردن
decays تباه شدن
vitiation تباه سازی
to run to ruin تباه شدن
spoliation تباه سازی
decaying تباه شدن
decay تباه شدن
decayed تباه شدن
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
producers سازنده
producer سازنده
manufacturers سازنده
manufacturer سازنده
builders سازنده
fomative سازنده
constructor سازنده
concoctor سازنده
component سازنده
fabricator سازنده
fabricant سازنده
constructive سازنده
constituents سازنده
constituent سازنده
builder سازنده
instrumentalists سازنده
compositors سازنده
compositor سازنده
wright سازنده
components سازنده
makers سازنده
maker سازنده
instrumentalist سازنده
procreator موجد سازنده
fabricator سازنده وسایل
sonneteer سازنده غزل
suppressor موقوف سازنده
suppressive موقوف سازنده
enslaver بنده سازنده
presentive مجسم سازنده
distractive پریشان سازنده
dissipative پراکنده سازنده
dispossessor بی بهره سازنده
depletive تهی سازنده
supersessive لغو سازنده
subjugator مطیع سازنده
deific خدا سازنده
separative جدا سازنده
film developer سازنده فیلم
renovator باز نو سازنده
melodist سازنده ملودی
manufacturers' agent نماینده سازنده
manufacturer's agent نماینده سازنده
manifestative اشکار سازنده
lutist سازنده عود
irradiative روشن سازنده
inveigler گمراه سازنده
interceptive جدا سازنده
purificative پا سازنده تطهیری
qualificatory محدود سازنده
refrigerative خنک سازنده
incorporator یکی سازنده
refrigrative خنک سازنده
elucidatory روشن سازنده
spoiler فاسد سازنده
procreation سازنده زایش
factors سازنده فاکتور
assuror مطمئن سازنده
assurer مطمئن سازنده
qualifier ملایم سازنده
alterative دگرگون سازنده
lubricating روان سازنده
qualifiers ملایم سازنده
composer سازنده مصنف
composers سازنده مصنف
builders موسس سازنده
lubricates روان سازنده
lubricated روان سازنده
lubricate روان سازنده
restrictive محدود سازنده
ingredient عنصر سازنده
ingredients عنصر سازنده
lubricant روان سازنده
computer manufacturer سازنده کامپیوتر
components جزء سازنده
component جزء سازنده
coordinative متناسب سازنده
lubricants روان سازنده
builder موسس سازنده
factor سازنده فاکتور
manufacturer's software نرم افزار سازنده
reflective بازتابنده منعکس سازنده
reflectional بازتابنده منعکس سازنده
metrist سازنده نظم وشعر
mitigatory سبک سازنده مخفف
producer advertising تبلیغ توسط سازنده
paper stainer سازنده کاغذهای دیواری
procurer فراهم سازنده جاکش
formative ترکیب کننده سازنده
purificatory پاک سازنده تطهیری
composition نسبت اجزاء سازنده
composition نسبت اجزای سازنده
wright کارگر سازنده نجار
elucidative تفسیری روشن سازنده
boilermaker سازنده دیگ بخار
boiler maker سازنده دیگ بخار
toyer سازنده اسباب بازی
ceramicist سازنده فروف سفالین
ideologue سازنده ایده ئولوژی
ceramist سازنده فروف سفالین
diallist سازنده ساعت افتابی
compositions نسبت اجزاء سازنده
indican ماده سازنده نیل
manufacturer تولید کننده سازنده
compositions نسبت اجزای سازنده
manufacturers تولید کننده سازنده
loathful دافع بیرغبت سازنده
original equipment manufacturer سازنده تجهیزات اصلی
pictorial تصویر نما مجسم سازنده
humiliating پست سازنده خفیف کننده
humiliatingly پست سازنده خفیف کننده
self discharging ازاد سازنده نفس خود
detonating محترق شونده منفجر سازنده
wet cooper سازنده چلیک برای مایعات
illusory گمراه کننده مشتبه سازنده
honeywell یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
unisys یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
illusive گمراه کننده مشتبه سازنده
producer عمل اورنده سازنده باراورنده
producers عمل اورنده سازنده باراورنده
mitigative سبک سازنده تخفیف دهنده
pastoralist سازنده شعرهای روستایی چوپان
carver قلم سنگ تراشی سازنده
data general corporation سازنده سیستمهای مینی کامپیوتر
perversive گمراه کننده منحرف سازنده
flag waver مضطرب سازنده تولیدکننده هیجان عمومی
control data corporation یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
motorola سازنده تجهیزات الکترونیکی شامل ریزپردازنده ها
digital equipment corporation سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
Dec یک سازنده بزرگ سیستمهای مینی کامپیوتر
borland international یک شرکت سازنده نرم افزارهای ریزکامپیوتر
dry cooper سازنده چلیک برای خشکه بار
smokescreen عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
outriggers اعضای سازنده اولیه حامل قسمت دم هواپیما
horner سازنده شانههای شاخی کرنازن شاخ تراش
leukosis زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
free issue materials موادی که خریدار جهت تولیدکالای موردنیاز خود به سازنده میدهد
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
metencephalon قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
beshrew تباه کردن نفرین کردن
doa شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
parbasis سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
cost plus contracts به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
unbundled اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
disruptive pattern اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
leukon عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com