English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (15 milliseconds)
English Persian
corrosive تباه کننده
corrodent تباه کننده
corruptive تباه کننده
spoiler تباه کننده
Search result with all words
spoilsman تباه کننده فاسد سازنده
Other Matches
depraved تباه
degenerating تباه
degenerate تباه
degenerated تباه
degenerates تباه
spoilt تباه
vitiation تباه سازی
vitiated تباه شدن
vitiator تباه سازنده
vitiated تباه کردن
vitiate تباه شدن
vitiate تباه کردن
to run to ruin تباه شدن
deprave تباه کردن
vitiating تباه کردن
vitiating تباه شدن
spoliation تباه سازی
decay تباه شدن
gangrene تباه کردن
decayed تباه شدن
vitiates تباه شدن
decays تباه شدن
decaying تباه شدن
destroy تباه کردن
destroying تباه کردن
destroys تباه کردن
vitiates تباه کردن
profound gangrene یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
beshrew تباه کردن نفرین کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper کج کننده واژگون کننده
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilizer تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flares گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
gyro repeater تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
jumpers شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper شوت کننده با پرش پرش کننده
out side دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
commulator یک سو کننده
fillets پر کننده
filleted پر کننده
deletive حک کننده
refuser رد کننده
prater پچ پچ کننده
solvents اب کننده
refutative رد کننده
filleting پر کننده
refutatory رد کننده
ear-splitting کر کننده
solvent اب کننده
fluxing oil اب کننده
whisperer پچ پچ کننده
syncopator غش کننده
attacking تک کننده
benders خم کننده
fillet پر کننده
hopper لی لی کننده
hoppers لی لی کننده
bender خم کننده
catterer پچ پچ کننده
puffer پف کننده
tracker پی کننده
trackers پی کننده
rebutter رد کننده
noncommittal رد کننده
squelcher له کننده
mitigatory کم کننده
abjurer or abjuror کننده
jaberer پچ پچ کننده
mitigative کم کننده
sensor حس کننده
prattfall پچ پچ کننده
renunciant رد کننده
fizzy کف کننده
filler پر کننده
mumbler من من کننده
fillers پر کننده
squasher له کننده
spurner رد کننده
mauler له کننده
deflective کج کننده
skittish رم کننده
crusher له کننده
bidders کننده
wheezier خس خس یا خر خر کننده
renunciant کننده
solver حل کننده
surfy کف کننده
thinner کم کننده
swooner غش کننده
bandwidth یچ کننده
doers کننده
doer کننده
repudiationist رد کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com