English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English Persian
assignment of space تخصیص جا برای انبار کردن اماد
Other Matches
referral order درخواست برای اماد غیرموجود یا جایگزین در انبار
class i installation انبار اماد طبقه 1
class ii installation انبار اماد طبقه 2
caged storage قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
credit system of supply سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
x site سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
retail bin انبار اقلام جزئی یا اماد جزئی
bacteriolysis مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
sancify برای امرمقدسی تخصیص دادن
stockpile ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiles پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
air target material program برنامه تهیه اماد برای تک به هدفهای هوایی
civilian supply امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
field storage انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
bay یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
stock control program نرم افزاری که برای کمک به مدیریت انبار در تجارت طراحی شده است
coordinated procurement عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
balanced mobilization بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
designate انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designating انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
apportions تقسیم کردن تخصیص دادن
sanctifying تصدیق کردن تخصیص دادن
sanctify تصدیق کردن تخصیص دادن
consecrating ویژه کردن تخصیص دادن
sanctifies تصدیق کردن تخصیص دادن
apportioning تقسیم کردن تخصیص دادن
consecrates ویژه کردن تخصیص دادن
set aside باطل کردن تخصیص دادن
consecrate ویژه کردن تخصیص دادن
apportioned تقسیم کردن تخصیص دادن
apportion تقسیم کردن تخصیص دادن
resupply تجدید اماد کردن
dynamic storage allocation تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
craft reimbursable supply اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
dump انبار موقتی زاغه مهمات انبار
antimateriel agent عامل مخصوص فاسد کردن اماد
epos سیستمی که از یک ترمینال کامپیوتر به عنوان سایت فروش برای محصولهای الکتریکی یا کنترل انبار و نیز مشخصات محصول به کارمی رود
d , top concept تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
lay up دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
stashed انبار کردن
stashing انبار کردن
reservedness انبار کردن
imburse انبار کردن
yards انبار کردن
deep freezes انبار کردن
stash انبار کردن
deep freeze انبار کردن
warehouses انبار کردن
stashes انبار کردن
warehouse انبار کردن
stock piling انبار کردن
build up پر کردن انبار
yard انبار کردن
build-up پر کردن انبار
build-ups پر کردن انبار
storage انبار کردن
ensile انبار کردن
store-rooms جای انبار کردن
storing اندوختن انبار کردن
store room جای انبار کردن
dump مخزن انبار کردن
store-room جای انبار کردن
store اندوختن انبار کردن
garnered انبار کردن انباشتن
garners انبار کردن انباشتن
garnering انبار کردن انباشتن
garner انبار کردن انباشتن
tendered لطیف کردن انبار
tender لطیف کردن انبار
hoardings انبار کردن پول
tenderest لطیف کردن انبار
ware room انبار کردن مخزن
tendering لطیف کردن انبار
warehouses انبار کردن مخزن
hoarding انبار کردن پول
warehouse انبار کردن مخزن
stock piling ذخیره کردن در انبار
block storing انبار کردن بارهای قوال
caged storage انبار کردن به طریقه محصور
administrative storage انبار کردن به طریق اداری
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
central purchase خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
indexing استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
stowage حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
snake out خارج کردن کالا از انبار ناو
warehousing system روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود
externals مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
stow انبار کردن بار کردن
stows انبار کردن بار کردن
stowed انبار کردن بار کردن
stowing انبار کردن بار کردن
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
honey combing روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
procurement rate نواخت تهیه و تحویل اماد نواخت تحویل اماد
inhibiting اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
to scramble for something هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
attribution تخصیص
earmarks تخصیص
allocation تخصیص
devotion تخصیص
appropriation تخصیص
recognition تخصیص
allotments تخصیص
earmark تخصیص
dedications تخصیص
allotment تخصیص
allocations تخصیص
consecration تخصیص
designation تخصیص
designations تخصیص
admeasurement تخصیص
admensuration تخصیص
dedication تخصیص
conferencing اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
static allocation تخصیص ایستا
cost allocation تخصیص هزینه
budgetary appropriations تخصیص بودجه
assignments تخصیص اسناد
bequeath تخصیص دادن به
allocates تخصیص دادن
allot تخصیص دادن
storage allocation تخصیص انباره
bequeathed تخصیص دادن به
design تخصیص دادن
bequeathing تخصیص دادن به
allotments تخصیص توزیع
denominate تخصیص دادن به
dynamic allocation تخصیص پویا
designs تخصیص دادن
asides تخصیص دادن
to earmark something for something تخصیص دادن
designing تخصیص دادن
allocate تخصیص دادن
capital appropiation تخصیص سرمایه
allocation function تابع تخصیص
allotment تخصیص توزیع
allocation of resources تخصیص منابع
allocator تخصیص دهنده
allocating تخصیص دادن
reallocation تخصیص مجدد
bequeaths تخصیص دادن به
storage allocation تخصیص حافظه
allocate تخصیص دادن
allotting تخصیص دادن
aside تخصیص دادن
assign تخصیص دادن
allot تخصیص دادن
allotted تخصیص دادن
appropriation تخصیص وجه
resource allocation تخصیص منابع
allots تخصیص دادن
assignability تخصیص دادنی
assignment تخصیص اسناد
stock number شماره فنی انبار شماره انبار
custodial record پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
allocated <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
static storage allocation تخصیص انباره ایستا
allotted <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
allotment واگذارسهمیه تخصیص نیروها
attached <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
allotments واگذارسهمیه تخصیص نیروها
assigned <adj.> <past-p.> تخصیص داده شده
designatory وابسته به تخصیص و تعیین
designates تخصیص دادن برگزیدن
optimum allocation of resources تخصیص مطلوب منابع
designating تخصیص دادن برگزیدن
assignable قابل تعیین و تخصیص
misallocation of resources تخصیص نادرست منابع
specifiable قابل تعیین یا تخصیص
efficient allocation of resources تخصیص کارای منابع
designate تخصیص دادن برگزیدن
gives رساندن تخصیص دادن
giving رساندن تخصیص دادن
give رساندن تخصیص دادن
allocated تخصیص داده شده
appropriation limitation محدودیت تخصیص اعتبار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com