Total search result: 203 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
machine |
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند |
machined |
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند |
machines |
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند |
|
|
Other Matches |
|
operation |
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه |
routine |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
routines |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
routinely |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
ULA |
قطعهای که حاوی تعداد مدار منط قی جدا و دروازه هایی که سپس توسط مشتری وصل می شوند تا تابع مورد نظررا انجام دهند |
practical extraction and report language |
برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند |
multiprocessor |
تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند |
automated |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automates |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automate |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
automating |
نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند |
companding |
دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند |
combinatorics |
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی |
gurantee |
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند |
operation |
فرآیندی که روی بلاکی از داده انجام میشود |
Refugees believe Germany is a land of milk and honey. |
پناهندگان فکر می کنند در آلمان حلوا می دهند. |
Most home helps prefer to live out. |
بسیاری از کارگران خانگی ترجیح می دهند بیرون از خانه زندگی کنند . |
microsoft |
مجموعه برنامه ها در ویندوز که به کاربر امکان می دهند فکس را از PC ارسال یا دریافت کنند |
fix |
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند |
fixes |
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند |
Huffman code |
کد فشرده سازی داده که حروف ای که اغلب نرخ می دهند فضای بیت کمتری اشغال می کنند |
chips |
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند |
chip |
قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند |
buttoned |
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند |
buttoning |
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند |
button |
کلید هایی که اعمالی انجام می دهند |
slapdash |
کاری که سرسری یا از روی بی پروایی انجام دهند |
circuits |
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند |
teleconference |
کنفرانسی که چند نفر ازمناطق دور با هم انجام می دهند |
circuit |
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند |
cpu |
گروهی از مدارها که توابع ابتدایی کامپیوتر را انجام می دهند |
resolutions |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
resolution |
تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند |
variables |
کامپیوتری که در آن تعداد بیتهای یک کلمه متغیرند, و طبق نوع داده فرق می کنند |
variable |
کامپیوتری که در آن تعداد بیتهای یک کلمه متغیرند, و طبق نوع داده فرق می کنند |
inputted |
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند |
key |
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند |
input |
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند |
impromptu |
کاری که بی مطالعه و بمقتضای وقت انجام دهند بالبداهه حرف زدن |
introducing |
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند. |
introduces |
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند. |
introduce |
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند. |
introduced |
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند. |
maintenance |
ابزار تشخیص نرم افزاری که مهندسان در حین عملیات نگهداری سیستم انجام می دهند |
academe |
فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره |
script |
مجموعه دستوراتی که تابعی را انجام می دهند که توسط یک زبان ماکرو یا دستهای استفاده میشود |
mouses |
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند |
mouse |
توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند |
central |
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل |
processes |
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید |
process |
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید |
jobs |
کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند |
job |
کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند |
concerted action |
عمل مرسوم عملی که عدهای برای انجام ان توافق کنند |
paralleled |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
parallels |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
even par |
انجام تعداد ضربات استاندارددر یک بخش یا تمام بخشای گلف |
parallelling |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
parallelled |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
parallel |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
paralleling |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
functions |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
function |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
functioned |
مجموعهای از دستورات برنامه کامپیوتری در برنامه اصلی که کار خاصی را انجام می دهند |
bracket |
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود |
source |
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند |
electronic cottage |
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند |
duty rated |
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد |
ends |
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند |
languages |
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند |
end |
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند |
language |
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند |
ended |
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند |
real time |
با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد |
main |
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد |
gate |
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد |
gates |
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد |
groups |
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر |
group |
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر |
fractional |
مربوط به بخشها |
piracy |
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره |
prescan |
خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید |
threads |
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است |
thread |
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است |
lan |
بخشی از شبکه که از بقیه بخشها یا bridge جدا شده است |
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> |
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش |
multiprocessing system |
سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند |
noncompatibility |
دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند |
groupware |
نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است |
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> |
برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند. |
mode |
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند |
modes |
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند |
oogamous |
دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک |
elegant |
یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند |
operating slide |
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده |
roundest |
تعداد تیر تعداد شلیک دور |
round |
تعداد تیر تعداد شلیک دور |
collision detection |
پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند |
oddest |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
odder |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
odd |
ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند |
lu |
LU و LU کنترل بخشها را به عهده دارند. LU ارتباط بین وسایل و LU را تامین میکند و پروتکل peer-to-peer است |
CSMA CD |
پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود |
MMU |
مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است |
faulted |
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد |
fault |
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد |
faults |
فرآیندی که خطا در آن قرار دارد |
conditional |
فرآیندی که بستگی به نتیجه دیگری دارد |
iterative process |
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد |
optical |
فرآیندی که اجازه میدهد علامتها یا خط وط خاص |
operator |
شخصی که یک ماشین یا فرآیندی را اجرا میکند |
operators |
شخصی که یک ماشین یا فرآیندی را اجرا میکند |
knobs |
که قابل چرخش است تا فرآیندی را کنترل کند |
communication |
فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن |
knob |
که قابل چرخش است تا فرآیندی را کنترل کند |
background processing |
فرآیندی که از تواناییهای -on line سیستم استفاده نمیکند |
attended operation |
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد |
expansion |
فرآیندی که در آن فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جانشین میشود |
macro |
فرآیندی که فراخوان ماکرو با دستورات درون آن جایگزین میشود |
backgrounds |
فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود |
background |
فرآیندی که در هر زمانی و بدون توجه به کاربر اجرا میشود |
documenting |
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد |
documented |
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد |
document |
فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد |
illegal |
دستور یا فرآیندی که پروتکل سیستم کامپیوتری یا قواعد زبان را دنبال نمیکند |
allocations |
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند |
faulted |
خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد |
allocation |
فرآیندی که در آن سیستم عامل برای برنامه کاربردی حافظه لازم را فراهم میکند |
fault |
خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد |
formats |
فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند |
format |
فرآیندی که الگوی فیزیکی و ترتیب شیارها و سکتورهای روی دیسک را مشخص میکند |
faults |
خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد |
fails |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
fail |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
failed |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
like a duck takes the water [Idiom] |
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند |
qui facit per alium facit perse |
کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است |
geometry processing |
فرآیندی که نیاز به محاسبه سه مختصات z,y,x دارد از یک شی سه بعدی تا روی صفحه نمایش داده شود |
failure |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
failures |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
robot |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
robots |
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود |
unilateralism |
اعتقادبهاینکهیککشورخودبایدازسلاحهایهستهایعاریشودنهاینکهمنتظرشودسایرکشورهااینکارراانجام دهند |
enabled |
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد |
enables |
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد |
enable |
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد |
enabling |
سیگنالی که فرآیندی را آغاز میکند یا اجازه میدهد سیگنالی رخ دهد |
key |
کلید خاص یا ترکیب کلیدها که فرآیندی را آغاز میکند یا برنامه ای را فعال میکند |
interlace |
که هر یک خط وط مختلفی را نشان می دهند |
actions |
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند. |
action |
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند. |
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. |
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد |
omr |
فرآیندی که علامتای خاص یا خط وط خاص به صورت خاصی |
scratch one's back <idiom> |
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد |
alphabets |
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند |
alphabet |
حروفی که کلمه را تشکیل می دهند |
hosting |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
hosts |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
the oil tins leak |
حلبهای نفتی نفت پس می دهند |
rule |
موقعیتهایی که یک تابع را شرح می دهند |
host |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
hosted |
نامی که در اینترنت به وب سایت می دهند |
matrixes |
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند |
format |
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند |
formats |
داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند |
this ticket admits one |
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند |
matrix |
الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند |
psalmodic |
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند |
circuit |
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند |
assembly |
تعدادی دستورات کد اسمبلی که یک کار را تشکیل می دهند |
direction |
دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند |
pantograph |
دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند |
circuits |
و یک مدار را تشکیل می دهند بهم وصل میکند |
guide bars |
خط وط مخصوص دربا کد که شروع و پایان کد را نشان می دهند |
tables |
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند. |
tabling |
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند. |
tabled |
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند. |
table |
لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند. |
main |
بخشی از دستورات که بخش اصلی برنامه را تشکیل می دهند. |
stationery |
صفحات چاپگر که یک سری ورقههای طولانی را تشکیل می دهند |
Web server |
کامپیوتری که صفحات وب را که یک وب سایت تشکیل می دهند ذخیره میکند |
i am afriad |
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند |
upward compatible |
اصلاحی به این معنی که یک سیستم کامپیوتری یا غستگاه جانبی قادر است هر کاری راکه مدل قبلی انجام می داده انجام داده و علاوه بر ان عملکردهای بیشتری هم داشته باشد سازگاری رو به پیشرفت |
gold contacts |
که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند |
coldest |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
colder |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
cold |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
colds |
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند |
triptych |
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند |
products |
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند. |
product |
مجموعهای از محصولات مختلفساخته شده در یک شرکت که یک گروه را تشکیل می دهند. |
manual |
متنی که نحوه استفاده از سیستم یا نرم افزار را نشان می دهند |
free docks |
نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند |
interpleader |
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند |
edit |
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود |
edited |
فرآیندی که بررسی میکند آیا داده جدید نیازهای لازم را دارد پیش از اینکه کل داده و محتوای اطلاعی آن بررسی شود |
integrated |
ای که حاوی گرده وسایل جانبی است که با هم سیستم کامپیوتری را تشکیل می دهند |
pattern |
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند |
movable dam |
سدی که قابل انتقال بوده و مغمولا درمسیر سیل قرار می دهند |
patterns |
الگوریتم ها یا توابع برنامه که می توانند یک شکل را از دوربین ویدیو و.. تشخیص دهند |