Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English
Persian
autogenesis
تولید مثل خودبخود
Search result with all words
autogenic
تولید شده بطور خودبخود
autogenous
تولید شده بطور خودبخود
Other Matches
autotomic
متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
autotomous
متقاطع بطور خودبخود وابسته به تقسیم خودبخود
automatically
خودبخود
spontaneously
خودبخود
autonomic
خودبخود
autotomy
تقسیم خودبخود
spontaneous generation
پیدایش خودبخود
automatism
حرکت خودبخود
self-starters
خودبخود شروع شونده
secundine naturam
بومی وار خودبخود
instinctively
بطور غیرارادی خودبخود
self reacting
خودبخود واکنش کننده
self-starter
خودبخود شروع شونده
autotroph
قابل تغذیه خودبخود
instinctive
خودبخود غیر ارادی
autotomize
انفصال خودبخود پیداکردن
autotomize
تقسیم خودبخود کردن
self lubricating
خودبخود روغن کاری شونده
thermotaxis
تنظیم خودبخود حرارت در بدن دماواکنش
unprompted
ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
covered
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
production lines
خط تولید
manufactures
تولید
fabrication
تولید
products
تولید
product
تولید
output
تولید
assembly
تولید
outputs
تولید
total output
تولید کل
turn out
تولید
production line
خط تولید
assembly line
خط تولید
assembly lines
خط تولید
manufacture
تولید
genesis
تولید
manufactured
تولید
total product
تولید کل
aggregate output
تولید کل
low productivity
تولید کم
productions
تولید
generations
تولید
production rule
تولید
generation
تولید
production technique
فن تولید
production
تولید
articulation
تولید
progeniture
تولید
potential output
تولید بالقوه
power of production
نیروی تولید
beeped
تولید صدا
jamming
تولید پارازیت
procreate
تولید کردن
procreated
تولید کردن
production
تولید کردن
production programme
برنامه تولید
begetting
تولید کردن
produces
تولید کردن
pilot production
تولید نمونه
produced
تولید کردن
producible
قابل تولید
production
تولید محصول
production process
جریان تولید
production program
برنامه تولید
beep
تولید صدا
productions
تولید کردن
production management
مدیریت تولید
productions
تولید محصول
productions
تولید دستهای
production method
روش تولید
production period
دوره تولید
production process
فرایند تولید
begets
تولید کردن
produce
تولید کردن
procreates
تولید کردن
raises
تولید کردن
raise
تولید کردن
procreating
تولید کردن
beget
تولید کردن
production index
شاخص تولید
beeps
تولید صدا
beeping
تولید صدا
production
تولید دستهای
production part
بخش تولید
begat
تولید کردن
mechanical production
تولید ماشینی
means of production
وسایل تولید
means of production
ابزار تولید
mass production
تولید انبوه
mass production
تولید ماشینی
mass production
تولید بمقدارزیاد
cost of production
هزینه تولید
marginal output
تولید نهائی
chymification
تولید کیموس
chylification
تولید کیلوس
mode of production
وجه تولید
mode of production
طرز تولید
mode of production
شیوه تولید
branches of production
شاخههای تولید
branches of production
رشتههای تولید
bring forward
تولید کردن
calorification
تولید حرارت
metagenesis
تناوب تولید
capital intensive technique
فن تولید سرمایه بر
carcinogenesis
تولید سرطان
manufacturing cost
هزینه تولید
labor intensive production
تولید کاربر
food production
تولید غذا
forces of production
نیروهای تولید
full production
تولید کامل
full production
تولید در حداکثرفرفیت
gas making
تولید گاز
gas generation
تولید گاز
generable
قابل تولید
generating tool
ابزار تولید
generation of current
تولید جریان
generation of oscillations
تولید نوسان
flow of production
گردش تولید
flow of production
جریان تولید
elasticity of production
کشش تولید
energy production
تولید انرژی
energy production
تولید نیرو
ingot production
تولید شمش
ingenerate
تولید کردن
factor of production
عامل تولید
factory production
تولید کارخانهای
fetch up
تولید کردن
incendiarism
تولید حریق
inbreed
تولید کردن
home country
محل تولید
sparking
تولید جرقه
optimum output
تولید بهینه
homogenesis
تولید مثل
begotten
تولید کرده
net productivity
تولید خالص
manufacturer
تولید کننده
manufacturers
تولید کننده
producer
تولید کننده
producers
تولید کننده
optimum output
تولید مطلوب
output per head
تولید سرانه
period of production
دوره تولید
per capita output
تولید سرانه
pedogenesis
تولید خاک
peak output
حداکثر تولید
overproduction
تولید مازاد
overproduction
اضافه تولید
overproduction
تولید بیش از حد
output variability
تغییرات تولید
output rate
نرخ تولید
neogenesis
تولید جدید
agents of production
عوامل تولید
factors of production
عوامل تولید
production factors
عوامل تولید
aggradation of permafrost
تولید شبنم
aggradation of permafrost
تولید مه شبنم
aggregate production function
تابع تولید کل
national product
تولید ملی
national output
تولید ملی
average product
تولید متوسط
net output
تولید خالص
reproductions
تولید دوباره
mass-production
تولید انبوه
reproduction
تولید مثل
reproduction
تولید مجدد
reproduction
تولید دوباره
reproductions
تولید مثل
reproductions
تولید مجدد
monopoly output
تولید انحصاری
generations
تولید کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com