Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
dairying
تولید و فروش لبنیات
Other Matches
dairyman
لبنیات فروش
dairymen
لبنیات فروش
published
تولید و فروش نرم افزار
publish
تولید و فروش نرم افزار
publishes
تولید و فروش نرم افزار
oversells
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
oversell
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
overselling
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
products
محصول تولید شده برای فروش
oversold
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن
product
محصول تولید شده برای فروش
white meat
لبنیات
Kaleida Labs
شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
d. products
لبنیات فراوردههای شیری
dairy farm
مزرعه یا کارخانه لبنیات سازی
woollen draper
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
dairies
قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
dairy
قسمتی ازمزرعه که لبنیات تهیه میکند
pearlies
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
sales force
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
sale maximization
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
capacity cost
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
component
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
optional claiming race
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
production overheads
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
foreign military sales
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
furriers
خز فروش پوست فروش
furrier
خز فروش پوست فروش
matrix
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
acceleration principle
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
oligopoly
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
half
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
turnover
کل فروش
sells
فروش
selling
فروش
sell
فروش
retailer
تک فروش
iceman
یخ فروش
turnover
فروش
vendition
فروش
sale
فروش
marketing
فروش
sales
فروش
offtake
فروش
taverner
می فروش
druggists
دوا فروش
oilman
روغن فروش
reseller
خرده فروش
ragman
کهنه فروش
marketable
قابل فروش
proforma
سیاهه فروش
news vendor
روزنامه فروش
druggist
دوا فروش
oligopoly
انحصار فروش
milkmen
شیر فروش
peltmonger
پوست فروش
pedagogical
علم فروش
perfumer
عطر فروش
pride ful
جاه فروش
milkman
شیر فروش
jewellers
جواهر فروش
retailers
خرده فروش
charwoman
زغال فروش
charwomen
زغال فروش
sales check
صورت فروش
duffer
دست فروش
duffers
دست فروش
jeweller
جواهر فروش
pieman
کلوچه فروش
sales accounting
حسابداری فروش
wholesaler
عمده فروش
wholesalers
عمده فروش
greengrocer
سبزی فروش
greengrocer
میوه فروش
greengrocers
سبزی فروش
greengrocers
میوه فروش
confectioner
شیرینی فروش
confectioners
شیرینی فروش
fishmanger
ماهی فروش
fishmonger
ماهی فروش
fishmongers
ماهی فروش
retailer
خرده فروش
opticians
دوربین فروش
optician
دوربین فروش
newsmen
روزنامه فروش
sale department
بخش فروش
monopolies
انحصار فروش
monopoly
انحصار فروش
sale commission
کارمزد فروش
vendibility
قابلیت فروش
salability
قابلیت فروش
retail dealer
جزئی فروش
retail dealer
خرده فروش
newsman
روزنامه فروش
sale department
قسمت فروش
sale manager
مدیر فروش
hatter
کلاه فروش
sale tax
مالیات بر فروش
dealing
خرید و فروش
sale quota
سهمیه فروش
sale price
قیمت فروش
sale or return
فروش یااعاده
sale or return
فروش یا عودت
sale on a large scale
فروش زیاد
news agent
روزنامه فروش
credit system
فروش اعتباری
clothier
لباس فروش
clothier
پوشاک فروش
cloth merchant
پارچه فروش
cheesemonger
پنیر فروش
cheese monger
پنیر فروش
chandler
شمع فروش
cattleman
گاو فروش
cash sale
فروش نقدی
cash on delivery
فروش نقدی
nundination
خرید و فروش
buying and selling
خرید و فروش
contract of sale
قرارداد فروش
contract of sales
قرارداد فروش
corn chandler
غله فروش
credit sale
فروش غیرنقدی
credit sale
فروش قسطی
credit sale
فروش نسیه
costermonger
میوه فروش
coster
سبزی فروش
milkmaid
شیرو فروش زن
milkmaids
شیرو فروش زن
cornfactor
غله فروش
corn d.
غله فروش
bucko
خود فروش
bowyer
کمان فروش
consignments
امانت فروش
auction sale
مزایده فروش
at the point of sale
در نقطه فروش
alewife
زن ابجو فروش
showy
خود فروش
supercilious
خود فروش
hard sell
فروش ماهرانه
Pharisees
زهد فروش
Pharisee
زهد فروش
corn chandler
گندم فروش
tobacconists
تنباکو فروش
consignment
امانت فروش
fishwives
زن ماهی فروش
fishwife
زن ماهی فروش
booking clerk
بلیط فروش
fripperer
کهنه فروش
pos
قط ه فروش الکترونیکی
fripper
کهنه فروش
boneman
کهنه فروش
bill of sale
سند فروش
bill of sale
صورت فروش
barkeeper
مشروب فروش
barkeep
مشروب فروش
ballad monger
تصنیف فروش
tobacconist
تنباکو فروش
money off offer
فروش با تخفیف
jeweler
گوهر فروش
iron monger
اهن فروش
sell
فروش ومعامله
hucksterer
خرده فروش
hosier
جوراب فروش
herborist
گیاه فروش
herbist
گیاه فروش
haught
جاه فروش
fruiterer
میوه فروش
forward sales
پیش فروش
forward sales
فروش سلف
killcalf
گوشت فروش
linen draper
کتان فروش
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com