Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (25 milliseconds)
English
Persian
contribution
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
contributions
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
Other Matches
fractional damage
خسارت وارده به قسمتی از وسیله
outdoor relief
اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
contribute
اعانه دادن
contributes
اعانه دادن
contributed
اعانه دادن
contributing
اعانه دادن
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
subvention
اعانه تخصیص اعانه
device
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
to give one his revenge
فرصت جبران یا تلافی بحریف دادن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
pays
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
paying
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pay
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
incoming
وارده
rests
بقایا سایرین
rest
بقایا سایرین
import
کالای وارده
actual total loss
کل زیان وارده
importing
کالای وارده
imported
کالای وارده
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
house
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
houses
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
housed
قرار دادن یک وسیله در یک محفظه
keyed in
<past-p.>
وارده از طریق کلید
constructive total loss
تخمین خسارت کل وارده
average particular
خسارت وارده بر کشتی
proportions
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
proportion
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
priorities
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
priority
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
brown finish
صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
filo
اخرین صادره از اولین وارده
lifo last in first out
اولین صادره از اخرین وارده
lifo
اولین صادره ازاخرین وارده
injuries to head or face
جراحات وارده به سرو صورت
accident damage to property
خسارت اتفاقی وارده بردارایی
offset
جبران کردن جبران
offsetting
جبران کردن جبران
trasship
بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
zction for dammages
اقدام برای دریافت خسارت وارده
inputted
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
input
انرژی وارده به دستگاه قدرت ورودی
picket
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
pickets
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picketed
اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
mine mooring
اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
photon
واحد شدت نور وارده بشبکیه چشم
high
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
highs
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
highest
برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
plex structure
ساختار شبکه یا دادهای که هر گره آن به سایرین وصل است
contributions
اعانه
contribution
اعانه
relief
اعانه
handout
اعانه
subsidy
اعانه
pauper relief
اعانه
handouts
اعانه
handout
اعانه
mechanical mouse
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
subescription
پول اعانه
money-boxes
صندوق اعانه
money-box
صندوق اعانه
money box
صندوق اعانه
contributors
اعانه دهنده
contributor
اعانه دهنده
grant in aid
اعانه ملی
bounty
اعانه شهامت
benefited
احسان اعانه
benefit
احسان اعانه
fund-raising
گردآوری اعانه
benefiting
احسان اعانه
relief fund
وجوه اعانه
subscribers
اعانه دهنده
poor box
صندوق اعانه
subscriber
اعانه دهنده
averaging
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
references
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
averages
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
reference
آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
averaged
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average
میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
grant
کمک دولتی اعانه
granted
کمک دولتی اعانه
subsoription
پول یاوجه اعانه
to go on the parish
اعانه محلی گرفتن
benefiting
اعانه سود بردن
benefited
اعانه سود بردن
benefit
اعانه سود بردن
grants
کمک دولتی اعانه
relieving officer
مامور اعانه فقرا
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
daisy chain
زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
hook's law
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
pauper list
صورت گدایان یا اعانه بگیران
community chest
صندوق اعانه برای امورخیریه
sustentation fund
اعانه برای روحانیون بی نوا
pauperism
اعانه بگیری گروه گدایان
polar motion
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
long run
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
ejectment
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
unidirectional composite
ساختاری که همه الیاف یارشتههای ان موازی بوده ومعمولا در جهت نیروی وارده میباشند
benefiting
نمایش برای جمع اوری اعانه .
benefited
نمایش برای جمع اوری اعانه .
benefit
نمایش برای جمع اوری اعانه .
blind carbon copy
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind copy receipt
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
out relief
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
casual poor
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
subvention
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
calendar program
ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
most favored nation
کشورهایی را گویند که در صورتی که یکی از لنها امتیازی را به کشور دیگر بدهد سایرین نیزبخودی خود دارای ان امتیازبشوند
intelligence
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
anneal
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
invitations
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
bugle call
علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
certificate of damage
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
immersion proof
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainer
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
masters
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
outputs
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
output
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
fifo
اولین صادره از اولین وارده
Lilos
اخرین صادره از اخرین وارده
Lilo
اخرین صادره از اخرین وارده
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshake
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
recreating
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreates
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
cycled
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
dangerous goods by road agreement
موافقتنامه بین کشورهای اروپایی که در ان درخصوص وسیله حمل نحوه بسته بندی و مشخصات وسیله حمل ونقل توضیح لازم داده شده است
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
demands
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
phase
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phased
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
phases
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود
tranship
نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
offset
جبران
compensations
جبران
remedy
جبران
amends
جبران
quid pro quos
جبران
compensation
جبران
remedying
جبران
recvery
جبران
reparation
جبران
remedied
جبران
recovery
جبران
restitution
جبران
reprisals
جبران
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com