English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
immiscibility حالت مخلوط نشدنی
Other Matches
immiscible مخلوط نشدنی
admix مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
incorrodible خورده نشدنی سائیده نشدنی
unappeasable اقناع نشدنی راضی نشدنی
incondensable خلاصه نشدنی تغلیظ نشدنی
insupressive پامال نشدنی موقوف نشدنی
inconsumable سوخته نشدنی تمام نشدنی
auto rich مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
cold forming حالت دهی در حالت سرد
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
unfeasible <adj.> نشدنی
inextricable حل نشدنی
insoluble حل نشدنی
impracticable <adj.> نشدنی
insolvable حل نشدنی
indiminishable کم نشدنی
inductile خم نشدنی
indissoluble حل نشدنی
impractical نشدنی
inexecutable <adj.> نشدنی
impalpability حس نشدنی
infeasible نشدنی
irresolvable حل نشدنی
irresoluble اب نشدنی
indissoluble اب نشدنی
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
ineligible شامل نشدنی
infintesimal جزخرد نشدنی
incognizable شناخته نشدنی
inburnt پاک نشدنی
infrangible خرد نشدنی
infusible گداخته نشدنی
insatiability اقناع نشدنی
incommutable سبک نشدنی
indelible پاک نشدنی
irresoluble رها نشدنی ول
next to impossible تقریبا نشدنی
never to be forgotten فراموش نشدنی
never say die رام نشدنی
irresuscitable زنده نشدنی
illegibility خوانده نشدنی
immiscible امیخته نشدنی
impregnability تسخیر نشدنی
impalpable لمس نشدنی
imperforable سوراخ نشدنی
impierceable سوراخ نشدنی
implacability نرم نشدنی
implacability ارام نشدنی
incodensable منقبض نشدنی
nonrecurring تجدید نشدنی
unerring اشتباه نشدنی
insolubility حل نشدنی ناگذاری
insolubly بطور حل نشدنی
insoluble ماده حل نشدنی
insuppresible موقوف نشدنی
quenchless خاموش نشدنی
irrepressible مطیع نشدنی
irrepressible خوابانده نشدنی
imperceptible دیده نشدنی
invictive مغلوب نشدنی
irradicable ریشه کن نشدنی
irrefragable تسلیم نشدنی
irrelievable رها نشدنی
irremovable معزول نشدنی
of proof سوراخ نشدنی
inapproachable نزدیک نشدنی
inviolate غصب نشدنی
tameless رام نشدنی
inseparable جدا نشدنی
indiscernible دیده نشدنی
insatiate سیر نشدنی
unmanageable رام نشدنی
intractable رام نشدنی
inexorable نرم نشدنی
inexorable تسلیم نشدنی
unrelenting تسلیم نشدنی
ineradicable ریشه کن نشدنی
ineradicable قلع نشدنی
indefatigable خسته نشدنی
indefinably توصیف نشدنی
incorruptible فاسد نشدنی
insurmountable بر طرف نشدنی
indefectible خراب نشدنی
indefeasible الغاء نشدنی
indefeasibility الغاء نشدنی
insatiably سیر نشدنی
intractile کشیده نشدنی
inconvincible متقاعد نشدنی
invisible دیده نشدنی
impracticable <adj.> انجام نشدنی
inexecutable <adj.> انجام نشدنی
unfeasible <adj.> انجام نشدنی
invincible مغلوب نشدنی
inconvincible ملزم نشدنی
indeclinable صرف نشدنی
imperishable فاسد نشدنی
indefinable توصیف نشدنی
unfailing تمام نشدنی
unforgettable فراموش نشدنی
indecomposable فاسد نشدنی
insatiable سیر نشدنی
irretractile جمع نشدنی
inextinguishable خاموش نشدنی
impracticable اجراء نشدنی
unflappable مایوس نشدنی
incompressible فشرده نشدنی
indistributable تقسیم نشدنی
an inflexible rod of iron میل خم نشدنی
indocile رام نشدنی
an impossible act کار نشدنی
ineffaceable پاک نشدنی
indomitable رام نشدنی
unprintable چاپ نشدنی
inexhaustibility تهی نشدنی
inexecutable اجرا نشدنی
non-starter کار نشدنی
haunting فراموش نشدنی
impenetrable سوراخ نشدنی
impenetrable داخل نشدنی
incalculable شمرده نشدنی
inapplicable اجرا نشدنی
non-starters کار نشدنی
indigestive هضم نشدنی
unequivocally صریح اشتباه نشدنی
indelibility پاک نشدنی بودن
inextinguishably بطور خاموش نشدنی
impregnability استواری ابستن نشدنی
illimitable نامحدود محدود نشدنی
indissoluble منحل نشدنی ماندگار
impossible امکان نا پذیر نشدنی
irreconcilable جور نشدنی ناسازگار
incalculably بطور شمرده نشدنی
an inseparable prefix سر واژه جدا نشدنی
inseparably بطور جدا نشدنی
unequivocal صریح اشتباه نشدنی
inalienable محروم نشدنی لایتجزا
ineffaceable محو نشدنی ماندگار
intractably بطور رام نشدنی
unmanagesble رام نشدنی شرور
irredeemable باز خرید نشدنی
infintesimal کوچک خرد نشدنی
indomitably بطور رام نشدنی
unrelenting بیرحم نرم نشدنی
irrecoverably بطور وصول نشدنی
ireversible دگرگون نشدنی بر نگشتنی
indelible محو نشدنی ماندگار
insuppresible نخواباندنی پامال نشدنی
nonperishable items اقلام فاسد نشدنی
prohibited risk خطر بیمه نشدنی
indelibly بطور پاک نشدنی
ineffaceably بطور پاک نشدنی
nonerasable storage انباره پاک نشدنی
nonerasable storage حافظه پاک نشدنی
irremovable برداشته نشدنی ثابت
irreducible ناکاستنی ساده نشدنی
noninterchanging states حالتهای تعویض نشدنی
indissolubly بطور منحل نشدنی
irreclaimable بازیافت نکردنی درست نشدنی
interminable تمام نشدنی بسیار دراز
infeasible غیر عملی اجراء نشدنی
inexhaustible پایان نا پذیر تهی نشدنی
weatherproof خراب نشدنی در اثر هوا
incompressible فشار نا پذیر خلاصه نشدنی
nonexpendable غیر استهلاکی مصرف نشدنی
drainless پایان ناپذیر تمام نشدنی
unbeatable شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
inexcitable دیر غضب تهیج نشدنی
impossibility عدم امکان کار نشدنی
indestructible از میان نرفتنی نابود نشدنی
incorrigible بهبودی ناپذیر درست نشدنی
incorruptible فساد نا پذیر منحرف نشدنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com