English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
special حرف غیر عادی در یک نوشتار
Other Matches
routinize عادی یا روزمره کردن بجریان عادی انداختن
hypermnesia ازدیاد غیر عادی خاطرات وافکار گذشته افزایش غیر عادی حافظه
in black and white <idiom> بصورت نوشتار
wrap around type گونه نوشتار محیطی
bold face حالت ضخیم تر و تیره تر نوشتار
italic نوعی نوشتار حروف به راست خم شده اند
typeface وزن و زاویه نوشتار مثل bold یا italik
typefaces وزن و زاویه نوشتار مثل bold یا italik
vector شکل حروف در یک نوشتار رسم شده با کمک منحنی و خط وط.
bodies نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
body نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
vectors شکل حروف در یک نوشتار رسم شده با کمک منحنی و خط وط.
courier نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
couriers نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
checking نرم افزاری که در برنامه یا نوشتار داده یا کد آن خطایی را پیدا میکند
spellcheck بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
scalable font روش شرح نوشتار طوری که میتواند حروف با اندازههای مختلف ایجاد کند
styling فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
resident داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
residents داده نوشتار که همیشه در چاپگر یا وسیلهای که نیاز به بار کردن ندارد وجود دارد
style فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
styled فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
styles فاهر , نوشتار, اندازه قلم , رنگ , فضا و حاشیههای متن در نوشته فرمت شده
Symbol font نوع نوشتار Trve Type در ویندوز که حاوی تمام نشانه ها و حروف یونانی است
suitcases نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
word موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
suitcase نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
worded موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
letter quality printing چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
redliner خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد
rich text format روش ذخیره سازی متن که حاوی توضیحات اضافی است و شرحی بر صفحات , نوع و نوشتار و فرمت آنها دارد
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
softest نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
softer نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
routine عادی
unexceptional عادی
normal عادی
uncritical عادی
uncritically عادی
groovy عادی
run-of-the-mill عادی
ordinary عادی
habitual عادی
wonted عادی
routines عادی
commonest عادی
commoners عادی
common عادی
gen عادی
privates عادی
private عادی
run of the mill عادی
customary عادی
routinely عادی
naked عادی
regulars عادی
regular عادی
common stocks سهام عادی
ordinary shares سهام عادی
common whipping بست عادی
wear and tear فرسودگی عادی
rife فراوان عادی
anomalous غیر عادی
abnormous غیر عادی
average revenue قیمت عادی
common block قرقره عادی
preternatural غیر عادی
common foul خطای عادی
common stock سهام عادی
average conditions شرایط عادی
naturals دیوانه عادی
consuetudinary عادی معمول
unwashed جزومردم عادی
ordinary shareholder سهامدار عادی
ordinary share سهام عادی
ordinary passport پاسپورت عادی
onery عادی معمولی
one's self در حال عادی
normal voltage ولتاژ عادی
normal termination پایان عادی
normal range محدوده عادی
normal profit سود عادی
normal price قیمت عادی
ornary عادی معمولی
ornery عادی معمولی
the inevitable چیزهای عادی
the common run of men مردمان عادی
supernormal فوق عادی
routine message پیام عادی
nutcase غیر عادی
regular price قیمت عادی
procedure message پیام عادی
private decument عقد عادی
private decument سند عادی
overage سن عادی را گذرانده
nutcases غیر عادی
normal maintenance محافظت عادی
in the a way بطریق عادی
habitualness عادی بودن
habitual way of doing anything راه عادی
general creditor طلبکار عادی
eupnoea تنفس عادی
private document سند عادی
deed under private signature سند عادی
deed under private seal سند عادی
in the course of nature بطریق عادی
normal good کالای عادی
normal form صورت عادی
normal exit درروی عادی
nonsingular matrix ماتریس عادی
nominal price قیمت عادی
abnormally غیر عادی
matter of course چیز عادی
matten of course جیز عادی
macro بطورغیر عادی
off the beaten track <idiom> غیر عادی
deed under private سند عادی
queerest غیر عادی
unwonted غیر عادی
oneself در حال عادی
commons مردم عادی
ruck مردم عادی
rucks مردم عادی
workaday معمولی عادی
routines طریقه عادی
subnormal مادون عادی
norms روش عادی
norm روش عادی
inevitability امر عادی
supranormal <adj.> فوق عادی
queer غیر عادی
eccentrics غیر عادی
normality عادی بودن
normality حالت عادی
eccentric غیر عادی
uncommon غیر عادی
typical <adj.> بافت عادی
usual عادی مرسوم
normalization عادی شدن
customarily بطور عادی
normally بطور عادی
normal عادی معمولی
routine امر عادی
routine کار عادی
ordinary income درامد عادی
routine طریقه عادی
routinely امر عادی
routines کار عادی
natural دیوانه عادی
routinely طریقه عادی
commonly بطور عادی
routines امر عادی
queerer غیر عادی
routinely کار عادی
uncommonly غیر عادی
addicts عادی کردن
addict عادی کردن
abnormal غیر عادی
download 1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر
chores کارهای عادی و روزمره
chore کارهای عادی و روزمره
eccentric غیر عادی غریب
eccentrics غیر عادی غریب
the rank and file توده مردم عادی
one for the books <idiom> چیز غیر عادی
catch one's breath <idiom> نفسهای عادی کشیدن
log normal distribution لگاریتم توزیع عادی
Fantastic architecture معماری غیر عادی
settle down <idiom> زندگی عادی داشتن
rayleigh scattering تفرق عادی تابشها
singular matrix ماتریس غیر عادی
averaging درجه عادی میانگین
subnormality مادون عادی بودن
averages درجه عادی میانگین
averaged درجه عادی میانگین
ordinary life insurance بیمه عمر عادی
average درجه عادی میانگین
stock عادی ازلحاظ مدل
stocked عادی ازلحاظ مدل
anomalous magnet اهنربای غیر عادی
prodigies چیز غیر عادی
ferial وابسته بروزهای عادی
routine جریان عادی و دایمی
extraordinary ray پرتو غیر عادی
abend خاتمه غیر عادی
routinely روزمره کار عادی
routine روزمره کار عادی
abnormal end خاتمه غیر عادی
anomalous curve منحنی غیر عادی
anomalous effect اثر غیر عادی
routinely جریان عادی و دایمی
routines روزمره کار عادی
oblique طرح حرف عادی کج
school of hard knocks <idiom> تجربه عادی از زندگی
prodigy چیز غیر عادی
prodigious غیر عادی شگرف
routines جریان عادی و دایمی
routine work کار تکراری عادی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com