English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
English Persian
translation حرکت انتقالی
translations حرکت انتقالی
revolution حرکت انتقالی
revolutions حرکت انتقالی
transitional motion حرکت انتقالی
translational motion حرکت انتقالی
Search result with all words
vortex flow جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
Other Matches
transitional انتقالی
transitory انتقالی
transitionary انتقالی
transferential انتقالی
transition انتقالی
transitions انتقالی
ceded انتقالی
transitive انتقالی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
translative ترجمهای انتقالی
transmission system سیستم انتقالی
deferred income درامدهای انتقالی
transmission system دستگاه انتقالی
running fix نقطه انتقالی
deferred charges هزینههای انتقالی
translational lift برای انتقالی
translational energy انرژی انتقالی
ceded public domains خالصجات انتقالی
transfer earnings درامدهای انتقالی
transfer functions توابع انتقالی
transfer income درامد انتقالی
transfer payments پرداختهای انتقالی
transfer reaction واکنش انتقالی
transference resistance مقاومت انتقالی
transit bearing سمت انتقالی
translation bearing یاتاقان انتقالی
transitory society جامعه انتقالی
transitory income درامد انتقالی
transational symmerty تقارن انتقالی
transitory consumption مصرف انتقالی
transfer molding ریخته گری انتقالی
alienable قابل فروش انتقالی
transferring سند انتقال انتقالی
transfers سند انتقال انتقالی
transfer سند انتقال انتقالی
transmission dynamometer توان سنج انتقالی
transition ranges میدان تیر انتقالی
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
transfer molding قالب ریزی انتقالی
transfer mold قالب گیری انتقالی
net tax revenue مالیات منهای پرداختهای انتقالی
epochal psychosis روان پریشی سنین انتقالی
Hypnagogia تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transit bearing گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
aberration جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
skull حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
moving havens مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
bounding overwatch حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
quadrature encoding سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
stabile بدون حرکت بی حرکت
aerodynamics مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
rate of march سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
convoy schedule برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
hamilton's equations of motion معادلات هامیلتونی حرکت معادلات حرکت هامیلتونی معادلات بندادی حرکت
power traverse مکانیسم حرکت سمت برقی دستگاه برقی حرکت سمت
k day روز حرکت کاروان دریایی روز شروع حرکت کاروان
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
gest حرکت
moved حرکت
behavior حرکت
behaviuor حرکت
geste حرکت
motioned حرکت
patting بی حرکت
patted بی حرکت
pats بی حرکت
pat بی حرکت
scrolling حرکت
move حرکت
sedentary بی حرکت
agog در حرکت
departure حرکت
stills بی حرکت
stirabout حرکت
stillest بی حرکت
vapid بی حرکت
stock-still بی حرکت
departures حرکت
shift حرکت
statist بی حرکت
frozen بی حرکت
movement حرکت
progressing حرکت
progresses حرکت
progressed حرکت
progress حرکت
motionless بی حرکت
stock still بی حرکت
animation حرکت
travel حرکت
still بی حرکت
stationary بی حرکت
immobile بی حرکت
motioning حرکت
traveled حرکت
stiller بی حرکت
afloat در حرکت
animations حرکت
shifts حرکت
locomotion حرکت
shifted حرکت
demeanour حرکت
demeanor حرکت
behaviour حرکت
travels حرکت
stirs حرکت
traverses حرکت
inert بی حرکت
vowel point حرکت
on the move در حرکت
traversing حرکت
oi در حرکت
animal حس و حرکت
agoing در حرکت
animals حس و حرکت
maneuver حرکت
moves حرکت
traversed حرکت
hold still <idiom> بی حرکت
square move حرکت
traverse حرکت
running در حرکت
otiose بی حرکت
ambulation حرکت
circulations حرکت
gestured حرکت
circulation حرکت
motion حرکت
gesturing حرکت
as you were حرکت از نو
moveless بی حرکت
stirred حرکت
stir حرکت
haviour حرکت
gesture حرکت
motions حرکت
stirrings حرکت
movement to contact حرکت به تماس
eurhythmics تناسب حرکت
lunge حرکت لانژ
motor oriented حرکت گرا
move out حرکت کنید
liner momentum اندازه حرکت
harmonic motion حرکت هماهنگ
proceeded حرکت به جلو
departure station مبداء حرکت
movement credit نوبت حرکت
move mode باب حرکت
movement order دستور حرکت
motor ability قابلیت حرکت
elastic behavior حرکت ارتجاعی
motion study مطالعه ی حرکت
motion study حرکت پژوهی
motion analysis تجزیه حرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com