English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
in house درون ساختمان یک شرکت
in-house درون ساختمان یک شرکت
Other Matches
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
enterprise network شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
structuring نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structures نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
structure نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
building system اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
intercoastal رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
angle-post [تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
letterhead مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
building material dealer فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency [قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
building enterprise مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
civil engineering contractor مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
coach-house ساختمان خدمه [در کنار ساختمان اصلی]
constituent company شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
double shell constraction ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
constructional feature ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotundas ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
rotunda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
rotonda ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company شرکت مادر شرکت مرکزی
in line processing پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
body corporate شرکت شرکت سهامی
business group شرکت سهامی [شرکت]
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
construction batalion گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
endocarp درون بر
inward درون
internally از درون
endogenous درون زا
inhaul line درون کش
inbound به درون
in the recesses of the heart در درون دل
interiorly از درون
inly از درون
cores درون
core درون
interior درون
insides درون
reentrant درون رو
ben درون
inside درون
interiors درون
abintra از درون
inland درون کشور
entotic درون گوشی
immigration درون کوچی
endothelium درون پوش
feeds درون گذاشت
endozoic درون جانوری
entoptic درون چشمی
introspective درون نگرانه
interpolation درون گیری
introspective درون نگر
interiors درونی درون
entoderm درون پوست
interpolation درون یابی
endopsychic درون روانی
emigration درون کوچکی
inputted درون گذاشت
ataraxia ارامش درون
ingrowing درون رویان
endocrine درون ریز
subversion درون واژگونی
throughout از درون وبیرون
autochthonous درون خیز
insight درون بینی
idiotropic درون نگر
inputted درون داد
insights درون بینی
endosmose درون راند
endoscope درون بین
inborn درون زاد
introspection درون نگری
endocrinology درون ریزشناسی
inbreeding درون همسری
feed درون گذاشت
talented درون داشت
talent درون داشت
introspection درون گرایی
innate درون زاد
intravenously درون وریدی
endocardium درون شامه دل
intravenous درون وریدی
endobiotic درون بافتی
endoderm درون پوست
interpolations درون گیری
endogamous درون همسری
endoplasm درون مایه
endophagous درون خوار
interior درونی درون
interpolations درون یابی
endomorph درون دگرگون
endolymph درون- لنف
endogeny درون زایی
endogenous variable متغیر درون زا
endogenous درون زاد
endogen درون زایی
endogamy درون همسری
talents درون داشت
introvert درون گرا
intramolecular درون مولکولی
intrapersonal درون فردی
intraindividual درون فردی
intrafusal درون دوکی
intradermic درون پوستی
underground water اب درون زمین
intracranial درون جمجمهای
transcrystalline درون بلورهای
intracellular درون یاختهای
pronation درون گرداندن
retropulsion درون ریزی
intramuscular درون ماهیچهای
intramuscular درون عضلانی
intrapsychic درون روانی
inwards or inward سوی درون
introversion درون گرایی
introverts درون گرا
intramolecular درون ذرهای
online درون خطی
introjection درون فکنی
introflexion سوی درون
intrauterine درون رحمی
located inside در درون قرارگرفته
intrastate درون کشوری
intrastate درون ایالتی
intercontinental درون بری
entranced درون رفت
inbuilt درون بافته
inner directed درون وابسته
entrancing درون رفت
inlier درون هشته
input درون گذاشت
input درون داد
on line درون خطی
subjectivism درون گرایی
intradermal درون پوستی
ingression درون روی
influent درون ریز
entrances درون رفت
entrance درون رفت
interstitial درون شبکهای
assimilation درون سازی
self reflection درون اندیشی
inrush درون یورش
insalivate درون یورش
inpouring بسوی درون
modular construction ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
internal combustion engine موتور درون سوز
on line system سیستم درون خطی
inland درون مرزی داخله
self scrutiny درون خویشتن بینی
on line operation عمل درون خطی
screwthread خان درون پیچ
on line operation عملکرد درون خطی
within group variance پراکنش درون گروهی
introvert بسوی درون کشیدن
at home and abroad در درون و بیرون کشور
upcountry درداخل یا درون کشور
class inclusion درون گنجی طبقهای
interpolate درون یابی کردن
interpolates درون یابی کردن
online storage انباره درون خطی
internal combustion engines موتور درون سوز
self examination درون خویشتن بینی
pitman کارگر درون معدن
site license مجوز درون سازمانی
interpolating درون یابی کردن
interpolated درون یابی کردن
online operation عمل درون خطی
empties بدون چیزی در درون
infalling ریزش بسوی درون
interstitial compound ترکیب درون شبکهای
interstitial hydride هیدرید درون شبکهای
emptier بدون چیزی در درون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com