Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
English
Persian
withheld
دریغ داشتن
withhold
دریغ داشتن
withholding
دریغ داشتن
withholds
دریغ داشتن
spare
دریغ داشتن
spared
دریغ داشتن
Search result with all words
withold
دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
Other Matches
pitied
دریغ
pities
دریغ
pity
دریغ
unsparing
بی دریغ
inapplocation
دریغ از کوشش
withholder
دریغ کننده
spareable
دریغ شده
mealy-mouthed
دریغ دارنده ازراست گویی
mealy mouthed
دریغ دارنده ازراست گویی
to grudge to do a thing
بواسطه لجاجت ازکردن کاری دریغ کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
to be in a f.
تب داشتن
bears
در بر داشتن
bears
داشتن
relieve
داشتن
bear
در بر داشتن
bear
داشتن
relieves
داشتن
to have f.
تب داشتن
doubting
شک داشتن
doubts
شک داشتن
to be feverish
تب داشتن
doubted
شک داشتن
wanted
کم داشتن
possessing
داشتن
lack
کم داشتن
intercommon
داشتن
possesses
داشتن
possess
داشتن
to hold a meeting
داشتن
lacked
کم داشتن
having
داشتن
lacks
کم داشتن
want
کم داشتن
doubt
شک داشتن
have
داشتن
owned
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
to hold
داشتن
own
داشتن
to possess
داشتن
owning
داشتن
to have possession of
داشتن
owns
داشتن
to have
داشتن
redolence
بو داشتن
to go hot
تب داشتن
lackvt
کم داشتن
relieving
داشتن
possesses
در تصرف داشتن
to be afraid
[of]
ترس داشتن
[از]
possessing
در تصرف داشتن
hankers
اشتیاق داشتن
stink
تعفن داشتن
attend
حضور داشتن
possess
در تصرف داشتن
stinks
تعفن داشتن
hankered
اشتیاق داشتن
attending
حضور داشتن
hanker
اشتیاق داشتن
quaked
لرزش داشتن
tolerating
طاقت داشتن
attends
حضور داشتن
implies
دلالت داشتن
quake
لرزش داشتن
imply
دلالت داشتن
concerns
اهمیت داشتن
play-acted
نقش داشتن
play-act
نقش داشتن
tolerates
طاقت داشتن
tolerated
طاقت داشتن
tolerate
طاقت داشتن
believed
گمان داشتن
believe
گمان داشتن
liaising
بستگی داشتن
liaises
بستگی داشتن
liaises
رابطه داشتن
liaised
بستگی داشتن
liaised
رابطه داشتن
liaise
بستگی داشتن
believes
گمان داشتن
scoot
سرعت داشتن
scooted
سرعت داشتن
implying
دلالت داشتن
scooting
سرعت داشتن
scoots
سرعت داشتن
deserve
استحقاق داشتن
play-acts
نقش داشتن
liaise
رابطه داشتن
corresponds
رابطه داشتن
abound in
فراوان داشتن
belong
تعلق داشتن
quaking
لرزش داشتن
quakes
لرزش داشتن
to hold
[to have]
نگه
[داشتن]
amativeness
دوست داشتن
play-acting
نقش داشتن
abound with
فراوان داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
corresponded
رابطه داشتن
correspond
رابطه داشتن
belongs
تعلق داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
liaising
رابطه داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
vibrates
ارتعاش داشتن
belonged
تعلق داشتن
deserves
استحقاق داشتن
stick-up
برجستگی داشتن
stick up
برجستگی داشتن
dehydrate
پسابش داشتن
have butterflies in one's stomach
دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach
اضطراب داشتن
dispateh
گسیل داشتن
dubitate
شک داشتن تردیدکردن
to be thirsty
اشتیاق داشتن
stick-ups
برجستگی داشتن
refrain
نگاه داشتن
expected
چشم داشتن
expect
چشم داشتن
keeps
نگاه داشتن
keep
نگاه داشتن
refrains
نگاه داشتن
refraining
نگاه داشتن
refrained
نگاه داشتن
dubitation
گمان شک داشتن
dubitation
تردید داشتن
eloign
دورنگاه داشتن از
trepan
تمایل داشتن
bode
شگون داشتن
bode
دلالت داشتن
undulates
نوسان داشتن
undulated
نوسان داشتن
undulate
نوسان داشتن
crave
اشتیاق داشتن
craved
اشتیاق داشتن
limps
سکته داشتن
limping
سکته داشتن
limped
سکته داشتن
limp
سکته داشتن
nettles
رنجه داشتن
nettle
رنجه داشتن
cravings
اشتیاق داشتن
craves
اشتیاق داشتن
expecting
چشم داشتن
exists
وجود داشتن
to be there
وجود داشتن
bear on
نسبت داشتن
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
disguise
نهان داشتن
disguised
نهان داشتن
existed
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
resembles
شباهت داشتن
resembled
شباهت داشتن
resemble
شباهت داشتن
differs
فرق داشتن
differing
فرق داشتن
differed
فرق داشتن
differ
فرق داشتن
disguising
نهان داشتن
disguises
نهان داشتن
occupying
مشغول داشتن
occupy
مشغول داشتن
to follow
دنباله داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com