English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
arithmetic instruction دستورالعمل حسابی
Search result with all words
arithmetic expression عبارت حسابی دستورالعمل حسابی
arithmetic instruction دستورالعمل محاسباتی دستورالعمل حسابی
Other Matches
shift instruction دستورالعمل تغییر مکان دستورالعمل انتقال دستورالعمل جابجایی
briefing direction دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
statitizing فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
averaging میانگین حسابی متوسط حسابی
arithmetic mean میانگین حسابی متوسط حسابی
averages میانگین حسابی متوسط حسابی
average میانگین حسابی متوسط حسابی
averaged میانگین حسابی متوسط حسابی
instruction counter شمارنده دستورالعمل شمارشگر دستورالعمل
pause instruction دستورالعمل وقفه دستورالعمل توقف
pursang حسابی
arithmetical حسابی
calculative حسابی
pitched حسابی
thorough paced حسابی
smack dab حسابی
incalculability بی حسابی
arithmetic حسابی
arithmetic relation رابطه حسابی
arithmetic series سریهای حسابی
mean square یک مربع حسابی
arithmetic register ثبات حسابی
arithmetic statement حکم حسابی
arithmetic mean میانگین حسابی
squaring منظم حسابی
arithmetic progression تصاعد حسابی
areal cook یک اشپز حسابی
aregular cook اشپز حسابی
arithmetic check مقابله حسابی
arithmetic method روش حسابی
well got up پاکیزه حسابی
arithmetic operation عملیات حسابی
simple mean میانگین حسابی
arithmetic expression مبین حسابی
arithmetic operation عمل حسابی
squares منظم حسابی
squared منظم حسابی
arithmetic حسابی حسابگر
square منظم حسابی
roundly بطور حسابی
arithmetical function تابع حسابی [ریاضی]
to talk sense حرف حسابی زدن
now you're talking این شدحرف حسابی
Now you are talking. That makes sense. حالااین شد یک حرف حسابی
dishonored بد حسابی عدم پرداخت
i have caught a thorough chill سرمای حسابی خورده ام
arithmetic sequence تصاعد حسابی [ریاضی]
arithmetic function تابع حسابی [ریاضی]
number-theoretic function تابع حسابی [ریاضی]
he is no less than a gambler قمارباز حسابی است
He is a habitual defaulter. آدم بد حسابی است
dishonoring بد حسابی عدم پرداخت
Put on some decent clothes. یک لباس حسابی تنت کن
To pay someone handsomely. به کسی پ؟ ؟ حسابی دادن
arithmetic shift تغییر مکان حسابی
He thrashed his son soundly . پسرش را حسابی کتک زد
roll out the red carpet <idiom> حسابی پذیرایی کردن
dishonors بد حسابی عدم پرداخت
dishonour بد حسابی عدم پرداخت
dishonoured بد حسابی عدم پرداخت
dishonouring بد حسابی عدم پرداخت
dishonours بد حسابی عدم پرداخت
He always pays on the nail. آدم خوش حسابی است
arithmetic operator نشان حسابی عملگر ریاضی
do something to one's hearts's content کاری را حسابی انجام دادن
not on any account اصلا روی هیچ حسابی
He is a decent fellow(guy,chap) طرف آدم حسابی است
I was totally tongue-tied. زبانم حسابی بند آمد
She gave us quite a decent dinner. یک شام خیلی حسابی به ماداد
lay into a person کسی را کتک حسابی زدن
to play up درست و حسابی بازی کردن
perscription دستورالعمل
ground rule دستورالعمل
operating manual دستورالعمل
procedure دستورالعمل
recipes دستورالعمل
recipe دستورالعمل
functioned دستورالعمل
directions دستورالعمل
instruction دستورالعمل
order دستورالعمل
instructions دستورالعمل
functions دستورالعمل
function دستورالعمل
detailed حسابی که همه موضوعات را لیست میکند
We dont have qualified personnel in this company. دراین شرکت آدم حسابی نداریم
Give the room a good clean. اتاق را حسابی جمع وجور کردن
This dress is quite the thing. این لباس چیز حسابی است
We are quits. We are even. دیگر با هم حسابی نداریم (نه بدهکارنه بستانکار )
We had a nice long walk today. امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
My good fello,why didnt you tell me? آخر مرد حسابی چرا به من نگفتی ؟
He threatened to thrash the life out of me. مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
You wouldnt be here if you had any sense اگر عقل حسابی داشتی اینجانبودی
instruction set مجموعه دستورالعمل
instruction time زمان دستورالعمل
instruction word کلمه دستورالعمل
instruction cycle چرخه دستورالعمل
ir ثبات دستورالعمل
instruction repertoire موجودی دستورالعمل
instruction register ثبات دستورالعمل
quasi instruction شبه دستورالعمل
instruction mix اختلاط دستورالعمل
instruction length طول دستورالعمل
pull instruction دستورالعمل بازیابی
instruction foramt قالب دستورالعمل
logic instruction دستورالعمل منطقی
logical instruction دستورالعمل منطقی
machine instruction دستورالعمل ماشین
repetition instruction دستورالعمل تکرار
push instruction دستورالعمل نشاندن
pseudo code شبه دستورالعمل
privileged instruction دستورالعمل ممتاز
one address instruction دستورالعمل یک ادرسه
object code دستورالعمل مقصود
null instruction دستورالعمل پوچ
nonexecutable statement دستورالعمل اجراناپذیر
no op instruction دستورالعمل بی اثر
microcode ریز دستورالعمل
micro instruction ریز دستورالعمل
pseudo instruction شبه دستورالعمل
macro instruction درشت دستورالعمل
ship husbandary manual دستورالعمل جرثقیل ها
instruction code رمز دستورالعمل
flight manual دستورالعمل پرواز
entry instruction دستورالعمل دخول
call instruction دستورالعمل فراخوانی
guidance دستورالعمل راهنما
computer instruction دستورالعمل کامپیوتر
dummy instruction دستورالعمل ساختگی
conditional instruction دستورالعمل شرطی
command processing پردازش دستورالعمل
decision instruction دستورالعمل تصمیم
decision instruction دستورالعمل تصمیمی
branch instruction دستورالعمل انشعاب
field order دستورالعمل رزمی
prescription تجویز دستورالعمل
stop instruction دستورالعمل توقف
order دستورالعمل دستور
halt instruction دستورالعمل توقف
action statement دستورالعمل اقدام
direction دستورالعمل جهت
prescriptions تجویز دستورالعمل
code برنامه دستورالعمل ها
current instruction دستورالعمل جاری
variance میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
verbs دستورالعمل انجام عملی
computer instruction set مجموعه دستورالعمل کامپیوتر
letter of instruction دستورالعمل انجام کار
effective date تاریخ شروداجرای دستورالعمل
instruction cycle سیکل یاچرخش دستورالعمل
airworthiness directive دستورالعمل صلاحیت پرواز
instruction lookahead پیش بینی دستورالعمل
pop instruction دستورالعمل بازیابی از پشته
assembly language instruction دستورالعمل زبان اسمبلی
budget directive دستورالعمل تهیه بودجه
kips هزار دستورالعمل درثانیه
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
instruction control unit واحد کنترل دستورالعمل
verb دستورالعمل انجام عملی
damage control bills دستورالعمل کنترل خسارات
machine instruction set مجموعه دستورالعمل ماشین
microcode دستورالعمل های ریز
looping instruction دستورالعمل حلقه زنی
variable instruction length دستورالعمل با طول متغیر
million instructions per second میلیون دستورالعمل در ثانیه
mips یک میلیون دستورالعمل درثانیه
multiple address instruction دستورالعمل چند ادرسه
budget account حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
debt of honour بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
to be on the razzle حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a spree حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
to have a binge حسابی جشن گرفتن [با مشروب خیلی زیاد و غیره ...]
manual دستورالعمل راهنمای انجام کار
four address instruction نتیجه و آدرس دستورالعمل بعدی
initiating directive دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
directives راهنمای انجام کار دستورالعمل
directive راهنمای انجام کار دستورالعمل
macroprogramming برنامه نویسی با درشت دستورالعمل ها
programmed instruction دستورالعمل برنامه ریزی شده
bumf اسناد شامل اطلاعات دستورالعمل چیزی
formats داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
format داده و آدرس ها و دستورالعمل را نشان می دهند
instruction راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instructions راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
component change order دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
commander's guidance دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
boot اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
pointer متغیر در برنامه کامپیوتری که حاوی آدرس داده یا دستورالعمل است
pointers متغیر در برنامه کامپیوتری که حاوی آدرس داده یا دستورالعمل است
area دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
areas دستورالعمل پر کردن یک ناحیه از صفحه یا یک الگوی بسته با یک رنگ یا الگو
user دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
booting اجرای خودکار مجموعهای از دستورالعمل ها در ROM پس از روشن شدن کامپییوتر
boot up اجرای خودکار مجموعهای از دستورالعمل ها در ROM پس از روشن شدن کامپییوتر
users دستورالعمل شرح نحوه استفاده از بسته نرم افزاری یا سیستم
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
fetch ahead فرایند واکشی یک دستورالعمل قبل از انکه اخرین دستوراجرای ان تمام شود
authors CI یا اموزش توسط کامپیوتر میباشدافرادی که تهیه کننده دستورالعمل ها برای سیستمهای
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com