Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
magneto
دستگاه ایجاد جرقه اتومبیل
Other Matches
tire gage
دستگاه ازمایش باد لاستیکهای اتومبیل
spoiler
تیم بدون شانس دستگاه منحرف کننده هوا در اتومبیل
flameout
قطع کار دستگاه ایجاد حرارت بالن
DTMF
روش شماره گیری با دستگاه تلفن که در آن هر شماره یک TONE ایجاد میکند مقایسه شود با Pulse Dialling
slingshots
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot
مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
applebus
امکان میدهد که به سایرکامپیوترها وصل شده و یک شبکه ایجاد کند تا اطلاعات یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگرانتقال یابدیک دستگاه بیرونی که به ریزکامپیوتر ACINTOSH
device media control language
نوعی زبان که توسط مدیرپایگاه داده استفاده میشودتا شرح فیزیمی پایگاه داده راروی یک دستگاه ذخیره دیسک ایجاد کند
stock-car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock-cars
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
stock car
اتومبیل شبیه به اتومبیل مسافرتی با تغییراتی بمنظورسرعت
hot rod
اتومبیل شکاری وسریع السیر اتومبیل مسابقهای
windscreen
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobile
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
windscreens
پنجره اتومبیل شیشه جلو اتومبیل
automobiles
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
synchro
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
coughs
جرقه
ignescent
جرقه زن
nonsparking
ضد جرقه
twinkler
جرقه زن
ignition spark
جرقه
scintilla
جرقه
sparking
جرقه
sparkler
جرقه زن
cough
جرقه
coughed
جرقه
sparklers
جرقه زن
sparker
جرقه زن
sparked
جرقه
spark
جرقه
sparks
جرقه
coughing
جرقه
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
print
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
prints
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
igniting spark
جرقه احتراق
spark intensifier
جرقه افزا
sparked
جرقه زدن
arc
هلال جرقه
puncture
خلش جرقه
frying of arc
صدای جرقه
puncturing
خلش جرقه
punctures
خلش جرقه
punctured
خلش جرقه
spark
جرقه زدن
scintillating
جرقه زننده
sparkled
تلالو جرقه
sparking
تولید جرقه
sparkle
تلالو جرقه
helium flash
جرقه هلیومی
misfires
جرقه ناگیری
misfired
جرقه ناگیری
wipe spark
جرقه لغزشی
misfire
جرقه ناگیری
ignition
جرقه زنی
blow out magnet
مغناطیس جرقه
sparks
جرقه زدن
arcs
هلال جرقه
sparkles
تلالو جرقه
spark gap
دهانه جرقه
sparkling
جرقه دار
scintillator
جرقه زننده
scintillate
جرقه زدن
scintillant
جرقه زننده
arc back
پس زدن جرقه
sparkish
جرقه وار
back fire
پس زدن جرقه
arcing
جرقه زدن
induction spark
جرقه القائی
solar flare
جرقه خورشیدی
spark control
نافم جرقه
spark condenser
خازن ضد جرقه
spark arrester
جرقه خاموش کن
spark setting
تنظیم جرقه
contact sparking
جرقه کنتاکت
spark voltage
ولتاژ جرقه
jump spark
جرقه جهنده
inductive spark
جرقه القائی
scintillation
جرقه برق
flaming of arc
اشتعال جرقه
ignition spark
جرقه احتراق
flashing over
جهش جرقه
ignition spark gap
فاصله جرقه
ignition gap
فاصله جرقه
non arcing lightning arrester
برقگیر بی جرقه
strikingly
جرقه گیری
sparklet
جرقه کوچک
striking
جرقه گیری
spunkie
جرقه اتش
non arcing metal
فلز بی جرقه
quad density
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
compressors
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
equilibrator
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
sparks
بارقه جرقه زدن
ignition distributer
دلکو مقسم جرقه
ignition timing
میزان کردن جرقه
carbon arc welding
جوشکاری با جرقه کربن
spark advance & retard
میزان کردن جرقه
snappy
باروح جرقه دار
spark timing
میزان کردن جرقه
magnetic coil
بوبین میراکننده جرقه
sparking of brushes
جرقه زدن زغالها
arcing of brusher
جرقه زدن زغالها
interrupter timing
میزان کردن جرقه
snappier
باروح جرقه دار
inductance component of spark
پخش القایی جرقه
snappiest
باروح جرقه دار
sparklers
اتشبازی جرقه دار
jump spark ignition
احتراق با جرقه جهنده
jump spark distributor
دلکو با جرقه جهنده
ignescent
جرقه دار اتشی
sparkler
اتشبازی جرقه دار
capacity component of spark
بخش فرفیتی جرقه
sparkless commutation
جابجاگری بدون جرقه
toughen by sparks
سخت گردانی با جرقه
rotary spark gap
دهانه جرقه گردان
re striking voltage
ولتاژ بازگیری جرقه
sphere gap
دهانه جرقه کروی
breakdown voltage
ولتاژ جرقه زنی
quenching condenser
خازن جرقه گیر
spark quenching condenser
خازن جرقه گیر
variable spark
جرقه تنظیم پذیر
disruptive voltage
ولتاژ جرقه زنی
spark
بارقه جرقه زدن
auxiliary spark gap
دهانه جرقه یدکی
sparked
بارقه جرقه زدن
anode breakdown voltage
ولتاژ جرقه زنی اند
ignition switch
کلید سیستم جرقه زنی
triggered spark gap
دهانه جرقه ماشه دار
quenched spark gap
دهانه جرقه سرد شده
ignition circuit
مدار سیستم جرقه زنی
ignition battery
باطری سیستم جرقه زنی
ignition cable
سیم سیستم جرقه زنی
carbon arc lead burning
جوش سرب با جرقه کربن
dynamo battery ignition unit
سیستم جرقه زنی دینام -باطری
nonsparking
ضد تولید جرقه غیر هادی الکتریسیته
ignition over voltage
فشار قوی برای سیستم جرقه زنی
incendivity
خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
peripheral device
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
magnetometer
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
to strike a spark out of
جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
cold swaging machine
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
rheostatic
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
performance factor
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
arresting gear
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
data transceiver
دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
plate milling stand
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
transducer
دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
laziest
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazy
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
lazier
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه یاد شده فعلا مشغول کار است یا از دستگاه یاد شده نمیتوانم استفاده کنم
dial test indicator
دستگاه نشاندهنده مدرج دستگاه ازمایش کننده مدرج
coming in speed
حداقل سرعت گردش مگنتوبرای تامین ولتاژ لازم جهت جرقه زدن همزمان تمام شمع ها
unit
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
units
دستگاه قسمتی از یک دستگاه
automatic search jammer
دستگاه پخش پارازیت خودکاردر دستگاههای ردیابی دستگاه پخش پارازیت خودکار
jack
جک اتومبیل
jacks
جک اتومبیل
autocar
اتومبیل
car
اتومبیل
speedway
اتومبیل رو
car jack
جک اتومبیل
sqark plug
در اتومبیل
motor coach jack
جک اتومبیل
automobiles
اتومبیل
pony car
اتومبیل دو در
cars
اتومبیل
hobby car
اتومبیل دو در
horseless carriage
اتومبیل
automobile
اتومبیل
computer controlled machine
دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
spark printer
چاپگر حرارتی که حروف را روی کاغذ حرارتی با جرقه الکتریکی تولید میکند
top boot
کروک اتومبیل
motors
اتومبیل راندن
motored
اتومبیل راندن
motor-
اتومبیل راندن
touring car
اتومبیل 4 یا 5 یا 6 نفره
car owner
مالک اتومبیل
bonnet
کاپوت اتومبیل
tankers
اتومبیل نفش کش
cattle-grid
قفسفلزیمخصوصحملاحشام با اتومبیل
sports cars
اتومبیل کورسی
sports car
اتومبیل شکاری
sports car
اتومبیل کورسی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com